«تابناک باتو» ـ گیتار چند دهه است که سمبل موسیقی راک است و گرهخورده با شمایل مرد ماچو. گیتار را در «هارد راک کافهها» و موزههای تاریخ موسیقی راک و گروهای «مردانه/ پسرها» میبینید، انگار که تارهای این ساز به ناف مردانگی بسته شده است.
اما گیتار در ابتدا، سازی زنانه بود. در سال ۱۷۸۳ میلادی، کارل لودویگ یونکر، آهنگساز آلمانی در مقالهی مفصلی دربارهی سازهایی نوشت که «مناسب زنان» است. معلوم است که با نگاه مردسالار آن روزگار تشخیص داد که بیشتر سازها برای زنان نامناسب است، در این میان گیتار از نظر نوازندگان و آهنگسازان حرفهای آن روزگار، سازی بود «مناسب آماتورها و فضای خانه» و ترکیب این دو برای ذهنهای مردسالار مساوی بود با زنان.
یونکر و باقی آهنگسازان مشهور آن دوران استدلال میکردند که گیتار برای زنان ساز مناسبی است چون ساز ارکستر نیست و «نقش طبیعی زنان را حفظ کرده و ظاهر و آراستگی زن را به خطر نمیانداخت.» از نظر این مردان مطرح روزگار، گیتار ساز مناسب زنان بود چون ظاهر آنها را بهم نمیریخت، زن برای نواختن ساز مجبور نمیشود دستها را خیلی بالا ببرد، سر را تکان بدهد و … از نظر موسیقیایی نیز تشخیص آنها این بود که نواختن گیتار، از سازهای دیگر آسانتر است و بنابراین مناسب زنان است که لابد استعداد و هوش نواختن چندانی ندارند! همچنین اغلب ساز اصلی نبود و ساز پسزمینه بود و باز این هم دلیل مضاعف که ساز مناسب زنان است و خدای ناکرده زن، نوازندهی ساز اصلی هیچ صحنهای نباشد!
با اینکه به تدریج محبوبیت ساز گیتار در میان مردم بیشتر شد، نوازندگان و آهنگسازان حرفهای کماکان این ساز را زنانه و سازی «کماهمیت» میدیدند. اریک استنتادولد، مورخ موسیقی، مینویسد در اروپا تا اواسط قرن نوزدهم، گیتار هیچ وقت از سوی نخبگان موسیقی به رسمیت شناخته نشد و جز موارد استثنایی، این ساز اصلا اجازه پیدا نمیکرد که بر صحنهی کنسرتهای رسمی حضور پیدا کند. ساز بیاهمیتی بود مخصوص چهاردیواری خانه و زنان.
اما یک قرن بعد، در اواسط قرن بیستم ناگهان موسیقی «جز» محبوب عرصهها میشود. جز، بیشتر موسیقی «مردانه» بود و مردان کتوشلوار پوش و پایپونزده بودند که نوازندهی سازهای این موسیقی بودند. ناگهان از اینجا تغییری شکل میگیرد. دیگر تصاویر زنان «موقر و آراسته و آرام» که روی صندلی نشستند و گیتار مینوازند، کم و کمتر میشود و جای خود را به این مردان کتوشلوار پوش موسیقی جزء میدهد که با شور و حرارت بر روی صحنه، گیتار مینوازند. بعد نوبت موسیقی کانتری، گروههای چندنفره و راک میشود که همه بیش از هرچیز «موسیقیهای مردانه» بودند با تصاویر مردان ماچو که گیتار در دست گرفتند و با حرکات اغراقشده و خشن مینوازند.
پژوهش لین الن بورکت و کیم ونگلر بر روی شمارههای منتشر شدهی مجلهی موسیقی «Seventeen» در فاصله زمانی سال ۱۹۴۴ تا ۱۹۸۱ میلادی نشان میدهد که در بیشتر تبلیغات «دخترها نزدیک به گیتار ایستادند و پسران را تماشا میکنند که مشغول گیتارنوازیاند. به ندرت میتوان تصویر دختری را دید که درحال نواختن گیتار است یا گیتاری را در دست گرفته است.»
بورکت و ونگلر میگویند البته مقاومتهایی هم در برابر این تصویر ماچوی تازه که گیتار نوازی را فرا گرفت، رخ داد. مقاومتهایی که بیشتر از هرچیز مدیون جنبش زنان بود. گیتار هم مثل خیلی چیزهای دیگر تاریخی دارد که از ابتدا جنسیتی به آن سنجاق شد، تا وقتی این جنسیت زنانه بود، مساله کماهمیت و دست پایین و به محض اینکه این جنسیت مردانه میشود، ناگهان مساله مهم و حیاتی میشود و تخصصی که کار هرکس نیست!