«تابناک باتو» ـ اگر زن هستید تا حالا چندین بار پیش آمده که برای خرید لباس رفتید و جیبهای لباس یا الکی و تزئینی است یا بسیار تنگ و کوچک؟ چند بار شده لباسی را برداشتید و اصلا جیبی نداشته؟ چندبار تن دادید به خریدن شلوار جینهای تنگ و چسبان که جیب ندارند یا اگر دارند، چنان تنگ است که یک دستمال را هم به زور میشود در آن چپاند، چه رسد به کلید و کیفپول و چیزی دیگر. در حالی که تقریبا تمام لباسهای مردانه، جیبهای بزرگ و راحت و گلوگشادی دارند، جیبهایی که دستان مردان به راحتی در آن جا میشود و از تلفن همراه گرفته تا کلید و کیفپول را در آن جا میدهند.
جیب لباس زنان یک تاریخ جنسیتزده و همزمان سیاسی پشت سر دارد؛ تاریخی که تا همین امروز ادامه دارد. برای فهم این مسالهی دردناک باید از قرون وسطی شروع کنیم. روزگاری که زنان و مردان، همه کیسهی کوچکی را بر کمر آویزان میکردند و به راحتی خردهریزهای ضروری را با خودشان حمل میکردند. روزگاری که زن بودن، تو را از حق داشتن جیب محروم نکرده بود. کمکم دزدها زرنگتر شدند و دزدی از این کیسههای آویزان از کمر رایجتر شد. بنابراین کمکم کیسه جای خود را به جیب داد. کتها، شلوارها و پیراهنهای مردان روز به روز بیشتر مجهز به جیبهای کارآمد شد. همزمان بالاتنهی لباسهای زنان تنگ و تنگتر شد.
انقلاب فرانسه در این میان، نقطهی عطفی بود که جیب زنان را به مسالهای سیاسی تبدیل کرد. جیب لباس زنان، فضای پنهان و خصوصی بود که آنها به راحتی میتوانستند در آن اسلحه یا پیغام مخفیانه حمل و ردوبدل کنند. قوانین و عرف جامعه هم جوری نبود که بشود زنان را متوقف و بازرسی بدنی کرد.
جیب زنان ناگهان به یک هشدار سیاسی تبدیل شد. راهحل طراحان لباس و تجار و عوامل قدرت چی بود؟ جیب را از لباس زنان حذف کنید. چه جیبهایی که عیان بود و چه جیبهایی که زیر لایه لایه دامنهای بلند زنان مخفی بود. ناگهان زنان از حق حمل چیزی در لباس خود محروم شدند. این وضعیت تا اوایل قرن بیستم ادامه داشت.
با آغاز قرن بیستم، جیب لباس زنان با انقلاب مواجه شد. انجمن The Rational Dress در سال ۱۸۸۱ در لندن آغاز به کار کرد. این انجمن را بعضی از زنان طبقهی اشرافی و مرفه لندن و چند طراح لباس معروف زن راه انداختند که از دستوپاگیری لباس زنان دیگر خسته شده بودند و دنبال این بودند که طراحی لباس زنان را تغییر کاربردی دهند. در مانیفست آنها آمده بود که لباس باید «آزادی حرکت» به زن بدهد، سبک باشد، در عین شیک بودن کاربردی هم باشد و بساط لباس های نفسگیر ور بیفتد. این زنان چون از طبقهی اشراف بودند و مد را اصولا این طبقه دیکته میکرد، توانستند تاثیراتی بگذارند و بعد سالیان سال، دوباره جیب به لباسهای روزمرهی زنان برگردانده شد.
وقتی فمینیسم موج اول شروع شد، زنان فعال حق رای خیلی زود متوجه اهمیت جیب لباس شدند و این مساله را مطرح کردند. زنان قرار بود سوار بر دوچرخه و اسب یا با پای پیاده، کیلومترها راه بروند و برای خواستهی حق رای کنشگری کنند، با این لباسهای مسخرهی تنگ و بدون جیب، چطور میتوانستند رفتوآمد نسبتا راحتی داشته باشند؟ در سال ۱۹۱۰، «نیویورکتایمز» در مطلبی با تیتر «کلی جیب برای کتودامن زن فعال حق رای» از شو لباس «انجمن زنان خیاط آمریکا» در هتل مشهور استور خبر داد و نوشت که کتودامن طراحی شده برای زن فعال حق رای، دستکم هفت یا هشت جیب دارد، «جیبهایی که همه عیان است و به راحتی پیدا میشود.» این «جیبهای آشکار» نگرانی جامعهی مرد سالار بود، حالا چه کنیم اگر زن در این جیبها چیزی خصوصی و شخصی یا خطرناک را حمل کند؟ از اسلحه گرفته تا بیانیه حق رای و نامهی عاشقانه؟ جلو دیگران که نمیشود دست در جیب او کرد و گشت. مردسالاری دلواپس بود که جیب به زنان اختیار و امکان بیشتری در فضای عمومی میدهد و حق کنترلگری مردان را میکاهد.
از قرن نوزدهم، چون زنان دیگر جیبی نداشتند، کیفهای دستی به بازار آمد و جزو ضروریات فضای عمومی برای زنان شد. صنعت کیفهای دستی نیز رونق گرفته بود. تا همین امروز یک دلیل مقاومت صنعت مد در برابر تعبیه جیبهای کارآمد روی لباسهای زنان، همین مساله است که صنعت کیف دستی زنانه از رونق نیفتد. تا وقتی لباس زنان جیب یا جیب کارآمد نداشته باشد، زنان ناچارند کیفدستی بخرند و صنعت پررونق میماند. کیف، جیب نیست و شما هم احتمالا دوروبرتان زنانی را دیدید که از کتفدرد و گردندرد و درد شانه مزمن رنج میبرند که عاملاش سالها حمل کردن کیفهای اغلب سنگین است.
فرناز سیفی