اميد، چشم‌دوختن به گشایشی نيست كه قرار است رخ دهد
کد خبر: ۱۹۱۲۶۳
تاریخ انتشار: 2020 September 26    -    ۰۵ مهر ۱۳۹۹ - ۱۰:۱۵
اين اميد از سنخ مبارزه نيست، بلكه آگاهی منفعلی است كه با تصورات خويش خشنود است و چه‌‌ بسا همان چيزي باشد كه نيچه در وصف آن می‌گويد: «زئوس در واقع می‌خواست انسان رنجور از ساير پليدی‌ها، دست از زندگی نشويد و پيوسته خويشتن را به رنج و عذاب گرفتار كند و به ‌همين دليل بود كه اميد را به انسان داد.

اميد نبَرد است!

اميد نبَرد است!«تابناک باتو» ـ كسانی هستند كه ذاتا «اميدوار» ناميده می‌شوند؛ كسانی كه به گواه شخصيت آرام و ملايمی كه دارند، در سكونت به سر می‌برند و در دشوارترين لحظات هم، به تعبير اسپينوزا، لذتی ناپايدار از تصور امری مطلوب دارند كه در آينده رخ خواهد داد؛ هر چند وقوع آن قطعی نيست.

اين اميد از سنخ مبارزه نيست، بلكه آگاهی منفعلی است كه با تصورات خويش خشنود است و چه‌‌ بسا همان چيزي باشد كه نيچه در وصف آن می‌گويد: «زئوس در واقع می‌خواست انسان رنجور از ساير پليدی‌ها، دست از زندگی نشويد و پيوسته خويشتن را به رنج و عذاب گرفتار كند و به ‌همين دليل بود كه اميد را به انسان داد. اميد در حقيقت پليدترين پليدی‌هاست، زيرا به عذاب انسان‌ها تداوم می‌بخشد.»

اما «اميد» همواره از سر انفعال نيست. درست است كه به ‌تعبير گابريل مارسل: «اميد در تنگناهایی شكل می‌گيرد... كه می‌تواند علتی باشد برای آنكه آدميان در دام ناامیدی از پا بيفتند و خود را به‌‌ تمامی ببازند؛ هيچ اميدي جز در گيرودار تسليم شدن به اين ‌تنگناها و فروافتادن در دام نااميدي، ممكن نيست».

با اين ‌حال، اين اميد، چشم‌دوختن به گشایشی نيست كه قرار است در آينده رخ دهد. اين اميد «نبردی است» كه نيك‌‌ترين نيكی‌ها و والاترين داشتۀ آدمی است. اين «اميد» از آنِ كسی است كه زير بار سنگين دشواری‌ها می‌ايستد و راه آينده را می‌گشايد؛ اميدی واقع‌بينانه كه چه ‌بسا دشواری مضاعف تسليم‌ نشدن را به ارمغان می‌آورد؛ همچون حال باركشی كه باری سنگين بر دوش دارد، و با آنكه تمام توانش را از كف داده است، باز شانه خالی نمی‌كند و کار دشوار خويش را به فرجام می‌رساند و حتی اگر به فرجام نرسد از تسليم نشدن خويش خرسند است. حال او صرفا يك انفعال نيست. چنين كسی در ميانه راه، بار بر زمين نمی‌نهد تا از لذت ناپايدار اين تصور برخوردار شود كه در آينده كسی به كمكش خواهد شتافت.

اميد نبَرد است!

اين «اميد» خونی گرم است در رگ‌های مبارزی كه استوار تا آخرين دم می‌ايستد و تسليم تنگناها نمی‌شود، حتی اگر تنگناها او را از پا دراندازد. در تنگناهایی كه سرشت زندگانی در جهان جسمانی با آن همراه است، اميدواری دمی است كه در تقابل‌ها و نبردها معنادار است؛ معنای مثبت اين اميدواری ناشی از نيكی ذاتی فرجامی است كه جست‌وجو می‌شود، وگرنه، نبرد برای بدتر كردن جهان نه تنها اميد نيست، بلكه حماقتی تمام است. موضوع چنين اميدی، تقابلی است ميان ارادۀ ما برای جهانی برتر و چيزی كه اين اراده را در تنگنا قرار داده است. بدين ‌معنا، امیدواری ضمانت انسان‌ بودن ماست، تا جان آدمی راهی بيابد براي برون‌رفت از تنگناهایی كه «آگاهی» و «آزادی»اش را به زنجير می‌كشند.

كسی كه چشم به آينده می‌دوزد و به تأملات دلكش خويش خرسند می‌شود، با اميدی واهی سر می‌كند كه پليدترين پليدی‌هاست؛ اين اميد همراه شدن با تنگناهای زندگی و از دست دادن «خويشتن» است. اما براي كسی كه «اميد» او مترادف با «نبرد» است، اميدواری نه تسليم و همراهی با رنج، بلكه مبارزه‌ای است كه از «وجود» و «آگاهی» برمی‌آيد؛ تقابلی است با هر چيزی كه قصد تبديل كردن انسان به شيئی منفعل را دارد، و فعاليتی است كه همواره برای رساندن جهان به جايگاهي بالاتر می‌كوشد. اميد نبردی است در لحظۀ كنونی، براي تسليم نشدن در قبال تنگنايی كه بر ما تحميل می‌شود، تا اگر قرار است مرگی باشد، مرگ انسانی باشد كه با «آگاهی»، «آزادی» و «آزادگی» زيسته است.
ميلاد نوري

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار