«تابناک باتو» ـ سروکار داشتن با زیبایی سه اثر روانی بر انسان میگذارد که هر سه، عاملهایی برای توسعه و تعمیق صلح هستند. نخستین اثر «سرشار از لذت کردن» انسان است. هرچه ادراک از زیبایی بیشتر شود، لذت هم شدیدتر و عمیقتر است. عمده اشخاصی که به ویرانگری، نزاع و خشونت تمایل دارند، کسانی هستند که در زندگی خود از لذت بهره کمتری بردهاند.
هرچه سرشار از لذت بشویم، خشونت در ما پایین میآید. بنابراین هرچه از ادبیات و هنر لذت بیشتری ببریم، استعداد خشونت در ما کمتر دیده میشود. دومین اثر روانی که زیبایی بر انسان میگذارد، مقوله «از خود بیخود شدن» و یا «از خود بیرون رفتن» است. این مقوله نیز باعث عمیقتر شدن لذت میشود. برقراری صلح بین انسانها نیز با همین از خود بیرون شدن و به خود فکر نکردن و خود را فراموش کردن بهدست میآید.
همه ما میدانیم که داوری نهایی در هنر وجود ندارد. حتی زیباترین آثار هنری در جهان را کسانی نپسندیدهاند. به عنوان مثال بسیاری از منتقدان، «ایلیاد و ادیسه» هومر و یا نمایشنامههای شکسپیر را که در زمره عالیترین و زیباترین آثار ادبی و هنری در تاریخ هستند را نقد کردهاند؛ بنابراین، هر کسی که هنرمندتر باشد، متوجه میشود که نباید قاطع و جازم صحبت کند. این عدم داوری نهایی باعث شده تا انسانهای اهل هنر، اهل کثرتگرایی و در مقام عمل اهل مدارا باشند؛ بنابراین هرچه هنرمندانهتر زندگی کنید، بیشتر به عقاید دیگران احترام میگذارید.
اینکه در رژیمهای توتالیتر مثل رژیم استالین جلوی ادبیات را میگرفتند، این بود که هرچه ادبیات گسترش پیدا میکند میان مردم، مردم بیشتر میتوانند خودشان را جای دیگری بگذارند و وقتی خودشان را جای دیگری میگذارند، یک نوع همبستگی عاطفی و روانی بین آنها ایجاد میشود و همبستگی عاطفی و روانی برای هر رژیم توتالیتری، برای هر رژیم جباری، ناسودمند و مضر است. اینکه هر رژیم فاشیستی مثل رژیم اسپانیا و یا ایتالیا، نازیها و یا رژیم کمونیستی استالین، جلوی ادبیات را میگرفتند، چون نمیخواستند قدرت تخیل مردمشان وسعت پیدا کند و با قدرت تخیل وسعتیافتهشان، بتوانند خودشان را جای هر کسی بگذارند. اگر جوانیم خودمان را جای پیر بگذاریم و اگر پیریم خودمان را جای جوان ها بگذاریم. اگر مردیم خودمان را جای زنها بگذاریم و اگر زنیم خودمان را جای مردان بگذاریم. اگر ثروتمندیم جای فقیر بگذاریم و به همین ترتیب.
چرا وقتی ما می خواهیم جلب نظر مردم را بکنیم، برای کمک به یک موسسه خیریه، فیلم نشان میدهیم؟
چون خود فرد نمیتواند خودش را جای فقیر بگذارد. آنوقت زندگی فقیر را روی پرده سینما نشان میدهیم تا اگر خودش و قدرت تخیلش نمیتواند اینکار را بکند، لااقل جلوی چشمش زندگی یک فقیر را ببیند. کاش این قدرت تخیل آنقدر افزایش پیدا میکرد که دیگر نیازی نبود که ما فیلم ببینیم تا از طریق فیلم بفهمیم که فقیر و مستمند چه میکشد. زن بیپناه چه میکشد. کسی که در خیابان میخوابد چه میکشد. ولی به هر حال تا زمانی که این قدرت تخیل به اندازه کافی و وافی وسعت پیدا نکرده، چارهای نیست جز اینکه ما از هنر فیلم استفاده کنیم.
مصطفی ملکیان