شاعران پادشاهان کلمات هستند
کد خبر: ۱۸۹۰۸
تاریخ انتشار: 2015 November 24    -    ۰۳ آذر ۱۳۹۴ - ۰۸:۴۶
در هر زبانی و در هر کشوری و در هر نقطه ای از این کره ی خاکی همواره شاعرانی بوده اند که رسم پایداری بیاموزند و آرام بخشی برای مردمان خود بیافرینند.
فردریکو گارسیا لورکا به گزارش «تابناک باتو» بر اساس یک باور قدیمی، شاعران پادشاهان کلمات هستند. گذشتگان معتقد بودند که شاعران بر کلمات قدرت دخل و تصرف دارند. آن ها کلمات را به خدمت می گیرند و به راحتی از آن ها برای بیان احساسات خود و تأثیرگذاری بر دیگران استفاده می کنند. شاعران به قدرت جادویی کلمات بیش از هر انسان دیگری پی برده اند.

آنان خوب می دانند که کلمات و واژگان تیر نیستند؛ اما می توانند قلب ها را بشکافند و در ارواح و جان ها نفوذ کنند، بر آن ها تأثیر بگذارند و فتحشان کنند. اشعار، سحرواره هایی هستند که شاعر به آن پناه می برد تا رنج های زمینی را فراموش کند و به تعبیر سهراب سپهری: شعر خوابم می کند، آرام، بیدارم نکن و گاه وسیله ای می شود برای پایداری و استقامت.

نزار قبانی می گوید: برف نگرانم نمی کند، حصار یخ رنجم نمی دهد، زیرا پایداری می کنم، گاهی با شعر، گاهی با عشق... .

در هر زبان و هر کشوری و در هر نقطه ای از این کره ی خاکی، همواره شاعرانی بوده اند که رسم پایداری بیاموزند و آرام بخشی برای مردمان خود بیافرینند. فردریکو گارسیا لورکا از شاعران شناخته اسپانیایی زبان است. وی برای اسپانیایی زبانان بیش از یک شاعر است. او با مرگ تراژدیک خود برای اسپانیایی زبانان دنیا به یک اسطوره تبدیل شد و حتی در برخی کشورها لورکا یک نماد ادبی است.

فردریکو گارسیا لورکا در سال ۱۸۹۹میلادی در شهر فونته واکه روس در یکی از دشت های حاصلخیز غرناطه،گرانادا به دنیا آمد. پدرش یک مرد روستایی متمول و مادرش زنی فرهیخته و تحصیلکرده بود. فردریکو تا چهار سالگی به یک نوع بیماری فلج مبتلا شد. از این روی از بازی های کودکانه محروم بود. در مقابل، این شرایط فرصتی فراهم آورد تا او ترانه ها، افسانه های محلی و داستان های کولیان را که روستاییان و خدمتکاران برای یکدیگر تعریف می کردند به خاطر بسپارد. این تنها سرگرمی او در آن روزها بود.

فردریکو داستان های کولیان و افسانه های کهن آنان را با نیروی تخیل می آمیخت و بازسازی و در دوران کودکی برای خانواده اجرا می کرد. گروهی از منتقدان نمایش نامه های به جای مانده از لورکا از جمله عروسی خون،یرما،خانه ی برنارد آلبا و...را حاصل این ایام می دانند.

فردریکو خواندن و نوشتن را از مادر خود آموخت و در جوانی برای ادامه ی تحصیل راهی مادرید شد، تا به یادگیری موسیقی و هنرهای نمایشی بپردازد؛ اما هیچ یک از این دو رشته را به پایان نبرد. شاید آشنایی با فرهنگ و ادب اسپانیایی تنها ره آورد او از سفر به مادرید بود. در آن سال ها فردریکو به گردآوری ترانه های محلی اسپانیایی پرداخت و در همین حال خود نیز سرودن شعر را آغاز کرد.آشنایی او با سالوادور دالی سبب گرایش او به مکتب سوررآلیسم شد.

از میان آثار او می توان به مجموعه شعر شاعری در نیویورک اشاره کرد که دستاورد شاعرانه ی سفر او به آمریکا و وحشتش از مشاهده ی نیویورک شهر معماری فوق بشری ،ریتم سرگیجه آور،وهندسه ملال است.او در این مجموعه سرشار از همدلی و مهرورزی به سیاه پوستان آمریکاست.

لورکا در بحبوحه ی جنگ های داخلی اسپانیا در نیمه شب۱۹اوت ۱۹۳۷توسط افراد ناشناس کشته شد بی آنکه هرگز جسدش به دست آید یا گورش بازشناخته شود.لورکا اکنون جزیی از خاک اسپانیا و جزیی از فرهنگ اسپانیایی است.

و اکنون اشعاری از لورکا:

گناه

چه دلپذیر است
اینکه گناهانمان پیدا نیستند
وگرنه مجبور بودیم
هر روز خودمان را پاک بشوییم
شاید هم می بایست زیر باران زندگی می کردیم
و باز دلپذیر و نیکوست اینکه دروغهایمان
شکل ما را دگرگون نمی کنند
چون در این صورت حتی یک لحظه همدیگر را به یاد نمی آوردیم
خدای رحیم!
تو را به خاطر این همه مهربانی ات سپاس

صدف دریایی

کسی برایم صدفی آورد
در درونش دریایی در نغمه
از ساحلی دوردست
قلبم سرشار می شود
از آب،ازماهی های ریز نقره ای و سیاه
کسی برایم صدفی آورد.


نغمه نخستین اشتیاق

در سپیده دم سبز
می خواستم دل باشم
دل.
در غروب جا افتاده
می خواستم بلبلی باشم
بلبل.
جان به رنگ نارنج
به رنگ عشق در می آید
در صبحی سرزنده می خواستم خودم باشم.
دل.
و در پایان غروب می خواستم
صدایم باشد
بلبل
جان
به رنگ نارنج
به رنگ عشق در می آید.

سعیده ملایی
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار