مرد جوان: لباس رنگی نمی‌پوشید طلاقش دادم
کد خبر: ۱۸۷۸۹۴
تعداد نظرات: ۴ نظر
تاریخ انتشار: 2020 August 17    -    ۲۷ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۰:۱۲
همه چیز از زمانی شروع شد كه زن و مرد میانسال به بهانه قبول شدن دخترشان در رشته پزشكی راهی تهران شدند. از همان موقع كم‌كم رفتارهای مرد تغییر كرد و از همسرش می‌خواست مثل دوستان دخترش رفتار كند و ظاهرش را تغییر دهد. اختلاف سر این تغییر به حدی میان زن و مرد عمیق شد كه راهی جز جدایی پیش روی آنها نگذاشت.

همه چیز از زمانی شروع شد كه زن و مرد میانسال به بهانه قبول شدن دخترشان در رشته پزشكی راهی تهران شدند. از همان موقع كم‌كم رفتارهای مرد تغییر كرد و از همسرش می‌خواست مثل دوستان دخترش رفتار كند و ظاهرش را تغییر دهد. اختلاف سر این تغییر به حدی میان زن و مرد عمیق شد كه راهی جز جدایی پیش روی آنها نگذاشت.

سیمین با چهره تكیده و صورت رنگ پریده به چهارچوب در شعبه 264 دادگاه خانواده تهران تكیه داده و در افكارش غرق است. پوشه‌ای را در بغلش گرفته كه تمام زندگی‌اش در آن خلاصه شده است. كمی آن طرف‌تر مرد میانسالی با تی‌شرت آبی كله غازی و شلوار جین در حال ‌‌رژه رفتن در راهروی دادگاه است. سیمین نیم‌نگاهی به او می‌اندازد و می‌گوید: «با حمید 37 سال زندگی كردم و چهار فرزند بزرگ داریم، اما جانم به لبم رسیده و دیگر نمی‌توانم با او زندگی كنم.»

نوبت رسیدگی به پرونده سیمین و حمید می‌رسد و آنها روبه‌روی قاضی گل‌آور می‌نشینند. سر درددل سیمین باز می‌شود و می‌گوید: «در این شهر غریب هستم و روزی هزار بار با خودم می‌گویم كاش به تهران نمی‌آمدم، چون قبل از آن زندگی من و حمید هیچ مشكلی نداشت.»

نفس عمیقی می‌كشد و می‌گوید: «به خاطر دخترم به تهران مهاجرت كردم. هر چهار فرزند من بچه‌های درسخوانی بودند و در رشته‌های خوبی درس خوانده‌اند، اما فرزند چهارمم از همه باهوش‌تر بود و با تلاش خودش توانست به آرزویش برسد و در رشته پزشكی در یكی از بهترین دانشگاه‌ها قبول شد و برای این‌كه او در دوران تحصیل آرامش داشته باشد تصمیم گرفتم با همسرم در كنار او زندگی كنیم.»

زندگی در تهران برای حمید خیلی جذاب بود و ذوق و شوق زیادی كرد. «هر روز وقتی دخترم را به دانشگاه می‌رساند، خیابان‌ها را می‌گشت و می‌گفت فلان مركز تجاری فلان لباس را دارد و در فلان رستوران، مردم چنین غذاهایی می‌خورند. من را هم تشویق می‌كرد كه همراه او تهران را بگردم و اوایل قبول می‌كردم.»

زندگی جدید داشت به سرعت حمید را تغییر می‌داد تا جایی كه از همسرش می‌خواست آدرس آرایشگاه‌هایی را كه دوستان دخترشان به آنجا می‌روند بگیرد و موهایش را مدل آنها رنگ كند: «حمید بهانه‌گیر شده بود و هر روز از من می‌خواست به دكتر تغذیه بروم و لاغر كنم. می‌گفت باید مدل لباس پوشیدنت را تغییر بدهی و لباس‌های رنگی مثل دختران جوان بپوشی. حتی چند بار وقتی فهمید كه پدر و مادر بعضی از دوستان دخترم با هم به مهمانی‌های آنچنانی می‌روند، می‌خواست من را مجبور كند كه با آنها به مهمانی و سفر برویم. من تا حدی سعی می‌كردم با دل او راه بیایم، اما بعد از یك عمر زندگی نمی‌توانستم در حدی كه او می‌خواهد تغییر كنم.»

صحبت به اینجا كه می‌رسد، حمید رشته كلام را دست می‌گیرد و می‌گوید: «همه خانم‌ها دلشان می‌خواهد شوهرشان به آنها پیشنهاد تفریح و سفر بدهد و برای ظاهرشان پول خرج كند، اما همسر من مثل آدم‌های دل‌مرده‌ای بود كه از همه چیز بدش می‌آمد. برای همین من به تنهایی وارد جمع دوستانی می‌شدم كه تازه پیدا كرده بودم و همین موضوع سیمین را ناراحت می‌كرد. حتی كار را به جایی رسانده بود كه گاهی به من شك می‌كرد و زندگی‌مان شده بود پر از جنگ و دعوا و هر روز از هم دور می‌شدیم.»

سیمین اشك‌هایش را پاك می‌كند و می‌گوید: «همسرم هر روز تغییر می‌كرد و وقتی در خانه بود انگار فكر و ذكرش جای دیگر بود. توجهی به من نمی‌كرد و از همه رفتار و كردارم ایراد می‌گرفت. كم‌كم زمزمه طلاق را شروع كرد و به هر بهانه‌ای می‌گفت اگر نمی‌توانی به سبك من زندگی كنی، طلاقت را بگیر. زندگی به حدی برایم تلخ شد كه بالاخره قبول كردم با او توافق كنم كه جدا شویم.»

در پایان قاضی گل‌آور به درخواست زن و مرد میانسال حكم طلاق توافقی را برای پرونده‌شان صادر كرد.

روزنامه جوان

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۰۸ - ۱۳۹۹/۰۵/۲۷
0
22
37 سال با هم زندگی کردن که نمیشه مرد جوان، حالا اگر خانوم طلاق میخواست و شما میخواستین تیتر بزنین حتما تیتر میزدین: پیرزن: لباس رنگی نمی پوشید طلاق گرفتم.
مردها تا 100 سالگی جوانند و خانوم ها از 30 سالگی میان سال. و .. .
کلا بد نیست آقایون خودشون رو تو آینه نگاه کنند که ببینند زن و مرد با هم پیر میشن.
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۴:۱۶ - ۱۳۹۹/۰۵/۲۷
البته در یک سن و سال خانم ها به مراتب از مردان جوون تر به نظر میرسند ولی چون سن واقعی شون رو کسی نمیدونه- فکر میکنند خانم 35 ساله هست در حالیکه 55 ساله هست
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۴۰ - ۱۳۹۹/۰۵/۲۷
0
8
باور ما نمیشود در سرما نمیرود ...
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۸:۵۵ - ۱۳۹۹/۰۵/۲۸
0
4
زن بیچاره یک عمر زحمت 4 تا بچه رو کشیده تا به اینجا رسوندتشون . بچه ها موفق نمیشن اگر مادر دلسوز و همراهی نداشته باشن . اونوقت جواب اینهمه فداکاری اینه مردجوان ؟!!!! البته مطمئن باش که بازنده اصلی تو بودی که چنین همسری رو به زرق و برق دوروزه فروختی . مطمئن باش . گاهی خداوند چوب رو دست خود آدم میده تا خودش رو بزنه .
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار