یکی از معضلاتی که امروزه بسیاری از مسئولان و دولتمردان را به فکر انداخته و جامعهشناسان و روانشناسان هم در زمینه حرفهای خود آن را بررسی و پژوهش میکند، افزایش میانگین سن ازدواج و بیرغبتی جوانان ایرانی برای تشکیل خانواده و ازدواج است.
عدهای نوک شمشیر این معضل را به سمت دختران ایرانی نشانه میروند و معتقدند افزایش سطح توقعات، افزایش استقلال اجتماعی و تمکن مالی باعث این شده است که دختران ایرانی به ازدواج بیتفاوت شده و دیگر انگیزهای برای تشکیل دادن خانواده نداشته باشند.
در ایران به ویژه شهرهای بزرگ و صنعتی آنکه افزایش آگاهی روند سریع تری را نسبت به سایرشهرها پیش رو دارد عوامل متعددی میتواند در بالارفتن میانگین سن ازدواج و کاهش آمار آن موثر باشد همانند: افزایش آمار طلاق به ویژه طلاقهایی که در مدت زمان کوتاهی بعد از ازدواج ثبت شدهاند، افزایش خیانت و بیتعهدی در میان زوجها، عوامل اقتصادی، تغییر فرهنگ و دگرگونی نظام ارزش فردی و گروهی، افزایش بیکاری و عدم وجود امنیت شغلی برای جوانان و آقایان که امکان ازدواج را از جوانان سلب کرده است که به نظر می رسد دو مورد اخر نقش کلیدی تر و قابل توجه تری در این مهم دارند
بالا رفتن سطح تحصیلات هم برای دخترها و هم پسرها، افزایش توقعات برای طرفین، عدم توانایی در برآورده کردن این توقعات توسط آقایان برای همسران آینده خود همه از عواملی است که نه تنها در شهرهای بزرگ و صنعتی ازدواج را به تاخیر محکوم کرده است بلکه تاثیر خود را در شهرهای کوچک و روستاها هم گذاشته است جوانی که به مدت چهار سال انرژی و زمان با ارزش خود را در دانشگاه ها صرف میکند به راحتی تن به کارهای یدی نخواهد داد و انتظاراتی فراتر از موقعیت های مو جود در جا معه در ذهن خود ایجاد میکند که همین امر دسترسی به شغل مناسب را برای وی دشوار میسازد.
ازکیا افزود: متوسط سن ازدواج برای دخترها ۱۵ سال و برای پسرها ۲۰ سال بوده است این آمار امروزه برای مردها به بیست و سه و نیم تا بیست و چهار وبرای زنان به بیست و سه سال رسیده است که این افزایش را ما میتوانیم ناشی از تحولات فرهنگی و تغییر در نظام ارزشهای فرهنگی، اجتماعی و مذهبی بدانیم که آن هم به دو جنس دختر و پسر مربوط میشود و فقط مختص جنس خاصی نیست. تمام افراد را در جامعه در بر میگیرد.
این جامعهشناس گفت: اما من مهمترین عامل تاخیر درازدواج را عامل اقتصادی میدانم زیرا شرایط امروز ما به جایی رسیده که خانوادههایی که تمکن مالی هم داشته باشند به سختی میتوانند در فرایند ازدواج به فرزندان خود کمک کنند چه برسد به خانوادههایی که از قشر متوسط و کم درآمد جامعه هستند. جوانان شغل مناسب با درآمدی که بتوانند به آن اتکا کنند و تشکیل خانواده بدهند و در روند آن نیازهای همسر و فرزند خود را برآورده کنند ندارند.
ازکیا معتقد است که گناه تاخیر در ازدواج را نباید به گردن دختران بیندازیم و آنها مسبب این ماجرا بدانیم و در ادامه گفت: یک سلسله اتفاقات و تحولات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی است که میوهٔ ناسالمی را به بار آورده و آن تاخیر در ازدواج جوانان است. دختر هم میخواهد زمانی که ازدواج میکند حداقل زندگی مشترک آن هم سطح خانواده پدری خود و زندگی مجردیاش باشد حالا اگر یک پله هم بالاتر نبود دیگر پایینتر نباشد و این توقع بیجایی نیست
او تاکید کرد: افزایش ابزار ارتباطات جمعی و نفوذ فرهنگ مغرب زمین هم در این میان نقش مهمی دارد زیرا جوانان ما را به سمتی سوق دادند که خارج از فرهنگ و عرف خودمان با هم زندگی کنند اما بدون در نظر گرفتن مراسم و رسومی که ما به آنها معتقد هستیم. مطالعات پراکندهای انجام شده خوشبختانه این میزان به حدی نرسیدهاند که به یک مسئله و معضل اجتماعی برسند اما در حال رشد هستند و ما باید به فکر پیشگیری باشیم.
ازکیا گفت: حرکت امروز جامعه ما متاسفانه به سمتی است که فقط گروهی از افراد و قشر خاصی از مردم به رفاهیات و امکانات دسترسی دارند و گروههای درآمدی متوسط و رو به پایین جامعه نمیتوانند از همهٔ امکانات برخوردار باشند و به راحتی زندگی کنند. اینها مجموعه عواملی است که شرایط فرهنگی و اجتماعی را هم تحت سیطرهٔ خود متحول میکند ازدواج و تشکیل خانواده کاهش مییابد و به دنبالهٔ آن فرزند آوری کمرنگ میشود و در نتیجه کشور با افزایش افراد مسن و سالخورده مواجه میشود یا به عبارتی جامعه پیر میشود.
منبع جام جم سرا
عدم احساس امنیت از آینده عامل اصلی است.
مثلا کدوم دختری حاضره از مهریه بگذره.خب طبیعیه وقتی مردی مهریه رو می پذیره خواه ناخواه انگار در ازای پرداخت یا تعهد پرداخت مهریه این حس رو داره که صاحب اختیار اون دختره.دخترای ما مهریه رو می خوان اما از اونور میگن زندگی شراکته و دو نفر باید برابر باشن.
متاسفانه بسیاری از همین خانومهای مدرنو می بینیم که با وجود اشتغال و درآمد میگن تامین مسکن وظیفه ی مرده!!! وقتی صحبت از شراکت میشه یعنی در تهیه ی مسکن هم هر دو نفر سهمشونو به عهده بگیرن.
تا این نگاهها عوض نشه طبیعیه که پسرها زیر بار این تعهدات مالی کمرشکن نمی رن
خیلی هم توقع بیجایی است. خانواده پدری دختر خانم محترم هم نوعا (استثنا ها بکنار ) با کار و کوشش مشترک پدر و مادر و تحمل سختی ها
و کمبود ها و..... به ان سطح از زندگی رسیده اند. " هلو برو تو گلو " همیشه فقط برای بخش اندکی از جامعه میسر بوده نه برای همه...
خیلی هم توقع بیجایی است. خانواده پدری دختر خانم محترم هم نوعا (استثنا ها بکنار ) با کار و کوشش مشترک پدر و مادر و تحمل سختی ها
و کمبود ها و..... به ان سطح از زندگی رسیده اند. " هلو برو تو گلو " همیشه فقط برای بخش اندکی از جامعه میسر بوده نه برای همه...