مهران دوستی، گوینده پیشکسوت ما بود. نوآور بود. یک صدای جذاب تاثیرگذار و
در عین حال حماسی داشت. جنس صدای لطیف و مهربان و چهره دوستداشتنی او،
مهران دوستی را از سایرین جدا کرده بود.
به گونهای که در اولین نگاه؛ شیفته ظاهر مهربان او و با شنیدن صوت دلنشینش مجذوب صدای ماندگار او که حکایت از لطف خداوند به او داشت، میشدیم. مهران دوستی باوجود اینکه پیشکسوت و سنش نسبت به برخی همکارانش بیشتر بود. خودش را با تیم و گروه هماهنگ میکرد و همیشه به عنوان یک عنصر منضبط، هماهنگ و همراه در گروه برنامهسازی خودنمایی میکرد.
اولین خاطره دیدار من با ایشان به دهه 60 در رادیو ارگ برمیگردد زمانی که بهعنوان یکی از مسئولان فرهنگی به رادیو ارگ برای مصاحبه رفته بودم، ایشان را در آنجا دیدم. در نگاه اول شیفته اخلاق، تواضع، مهربانی و خوشصحبتی ایشان و جذب طنین صدای جذاب و ماندگارش شدم. آخرین باری هم که صدای زندهیاد دوستی را شنیدم، زمانی بود که با دفتر بنده تماس گرفت و جویای احوال من بود. وقتی متوجه شدم پس از اینکه من ماهها از آن فضا فاصله گرفتهام، کماکان دوستان عزیز من در رادیو نسبت به من لطف دارند، خوشحال شدم.
زمانی که ایشان در بیمارستان بستری بودند به همراه تعدادی از مدیران رادیو به عیادت ایشان در بیمارستان شهید رجایی رفتیم. عمل قلب بسیار سنگینی را پشت سر گذاشته بودند. در آنجا به ایشان گفتم خداوند متعال عمر دیگری به شما داده و باید باقی عمرت را بیش از گذشته در خدمت اسلام، انقلاب و اخلاق و شادی و نشاط قرار بدهی. گفت من نذر کردهام که پس از بهبودی به کربلا بروم. نمیدانم بعدها توانست این نذرش را ادا بکند یا خیر، ولی من مطمئن هستم به خاطر خدماتی که ایشان به فرهنگ و هنر و بویژه به رسانه داشته در نزد حضرت اباعبدالله از جایگاه والایی برخوردار است. روحش شاد
جام جم