علم مرده یا علم زنده؛ ما کدام را داریم؟!
کد خبر: ۱۴۴۰۱۵
تعداد نظرات: ۳ نظر
تاریخ انتشار: 2019 May 07    -    ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۰:۵۰
ولی متاسفانه نظام آموزشی ما حتی نظریه‌ها را نیز به بچه‌های‌مان به عنوان data تحویل می‌دهد. مثلا مساحت ایران چقدر است؟ این قدر است؛ تئوری آینشتاین چیست؟ این است. اینها data و در بهترین حالت اطلاعات است؛ مثل آمار است. هیچ فرقی نیست بین اینکه بچه‌های ما مثلا ًاسامی بازیکنان فلان تیم، و تعداد گل‌های زده فلان بازیکن فوتبال را حفظ کنند یا نظریه آینشتاین را.

علم مرده یا علم زنده؛ ما کدام را داریم؟!علم مرده یا علم زنده؛ ما کدام را داریم؟!«تابناک باتو»؛ در واقع علم محصول دیالوگ است، محصول گفت‌و‌گو و محصول ارتباط است. در جامعه‌ای که اختلال ارتباطی وجود دارد، علم تولید نمی‌شود و جامعه‌ی دانشگاهی ما پر از اختلال ارتباطی است. یعنی من امروز ادعا می‌کنم که در بیست و اندی سال که در دانشگاه اصفهان تدریس کرده‌ام، هنوز در گروه آموزشی ما هیچ استادی نیامده است مقاله‌اش را پیش از انتشار برای بقیه‌ی استادان ارائه دهد و ما گوش کنیم، نقد کنیم، بحث کنیم و بعد او برود و مقاله‌اش را بر‌اساس بحث‌های ما اصلاح و تکمیل کند و سپس آن را در یک مجله داخلی دانشگاه به عنوان working paper منتشر کند تا دیگران هم ببینند و نظر بدهند و بعد از همه این مراحل برود و در یک مجله رسمی علمی منتشر کند.

او مقاله‌اش را از میان انباشت‌های ذهنی‌اش بیرون آورده است، چهار مقاله‌ی دیگر هم خوانده است، بخش‌هایی را کپی کرده و کنار هم چسبانده است و یک مقاله‌ی دیگر شده است. این به معنی تکثیر علم مرده است.

علمی که از گفت‌و‌گو بیرون نیاید، از ارتباط بیرون نیاید، علم مرده است و تکثیر نظریه‌ها است و ما نظریه‌ها را نیز به صورت مرده و به عنوان نوعی «اطلاعات» نه علم تحویل دانشجوها می‌دهیم.

علم زنده علمی است که به گونه‌ای دانشجویان را در فرآیند آموزش آرام‌آرام با یک نظریه‌ درگیر می‌کند و آرام‌آرام اجزاء آن را پیش چشم دانشجو آشکار می‌کند که در پایان دانشجو احساس می‌کند مثلاً نظریه نسبیت آلبرت آینشتاین را خودش دوباره کشف کرده است.

یعنی اگر ما توانستیم به گونه‌ای گفت‌و‌گو کنیم و آموزش بدهیم که بچه های ما نظریه را به عنوان data حفظ نکنند، گامی رو به جلو برای زنده‌کردن علم برداشته‌ایم.

نظام آموزشی باید ما را از داده (data)، به اطلاعات (information)، از اطلاعات به علم (science)، از علم به دانش (knowledge)، و از دانش به خردمندی یا حکمت (wisdom)، حرکت بدهد.

ولی متاسفانه نظام آموزشی ما حتی نظریه‌ها را نیز به بچه‌های‌مان به عنوان data تحویل می‌دهد. مثلا مساحت ایران چقدر است؟ این قدر است؛ تئوری آینشتاین چیست؟ این است. اینها data و در بهترین حالت اطلاعات است؛ مثل آمار است. هیچ فرقی نیست بین اینکه بچه‌های ما مثلا ًاسامی بازیکنان فلان تیم، و تعداد گل‌های زده فلان بازیکن فوتبال را حفظ کنند یا نظریه آینشتاین را. هر دو data است و علم مرده است.

نظام آموزشی ما علمی که قبلاً به طور زنده تولید شده است را تبدیل به data می‌کند، یعنی در فرآیند زنجیره علم، به عقب می‌رود، و این به معنی این است که این در این نظام، تنها علم مرده تولید می‌شود.

علم مرده یا علم زنده؛ ما کدام را داریم؟!

مدرنیزاسیون نتیجه پیدایش علم زنده بود

امروز بحث من این است نظام آموزش عمومی که در قرن بیستم در جهان رواج یافت و نظام آموزشی ما هم برگرفته از آن است نظامی بود که آموزش آن از جنس آموزش مرده بود. گرچه در سه دهه اخیر تحولات بزرگی در نظام آموزش کشورهای توسعه‌یافته ایجاد شد تا آموزش به سمت انسانی‌شدن و کودک محور‌شدن برود، همچنان همان مدل نظام آموزشی مرده، انسانی‌تر و کودک محورتر شده است.

اما سخن من این است با تحولات سریعی که در فناوری‌های ارتباطی و اطلاعاتی در پیش است، آموزش کاملاً از انحصار نظام آموزشی خارج و به یک امر اجتماعی تبدیل می‌شود که کودک از همان شیرخوارگی درگیر آن می‌شود و از دل آن، مهارت و دانش لازم برای ورود به یک نظام آموزش تخصصی (دانشگاهی) را هم پیدا می‌کند بدون آنکه دیگر لازم باشد ما او را برای سال‌ها پشت نیمکت‌های کلاس‌های مرده بنشانیم و زجر بدهیم.

برای باز‌شدن و روشن‌شدن موضوع اجازه بدهید تا نخست ببینیم در غرب چه تحولاتی رخ داد که اکنون به آنها توسعه‌یافته می‌گوییم.
تحولی که در غرب به وجود آمد، دو حوزه داشت، یعنی ما شاهد دو تحول در اروپا بودیم که به آن توسعه می‌گوییم.
در واقع توسعه دو بعد دارد: نخست مدرنیزاسیون، یعنی نوسازی؛ اینکه لایه‌ی مادی تمدّن نو شود؛ اینکه جاده بزنیم، سد بسازیم، برق بیاید، تلویزیون بیاید، مخابرات بیاید، مدل خودرو‌ها بهتر شود، موبایل داشته باشیم و غیره؛ اینها می‌شود مدرنیزاسیون. یعنی لایه مادی تمدن، و ساختار فیزیکی زندگی و جامعه نو شود.
ولی ما امروز در بهترین جاده‌ها، با بهترین خودرو‌ها، همچنان به اندازه‌ی 40 سال قبل تصادف می‌کنیم. این بدین معناست که لایه دوم یا بعد فرهنگی توسعه که مدرنیته یا نوگرایی نامیده می‌شود، شکل نگرفته است. این لایه درونی شامل افکار، الگوهای رفتاری و عادت‌های روانی ما، متحول نشده است.

پس مدرنیزاسون تحول در لایه‌ی فیزیکی و مادی تمدن است و مدرنیته تحول در لایه‌ی فرهنگی، روانی و رفتاری تمدن است.

آموزش زنده در برابر آموزش مرده

اکنون بحث من این است که در حوزه آموزش نیز امروز به نقطه‌ای رسیدیم که علم پس از دوران رنسانس رسید. یعنی ما اکنون در لحظه ای از تاریخ به سر می‌بریم که جهان دارد از دوران آموزش مرده وارد دوران آموزش زنده می‌شود. دقت کنید که در اینجا منظورم از آموزش، آموزش عمومی یا آموزش دوران کودکی است یعنی همان چیزی که به آن education می‌گوییم که شاید بهتر بود آن را تربیت ترجمه می‌کردیم.

پس اینجا منظورم آموزش دانشگاهی یا آکادمیک نیست. آموزش دانشگاهی بخشی از همان فرآیند زایش «علم» است که درباره‌اش سخن گفتیم. اکنون سخن ما درباره آموزش عمومی یا تربیت دوران کودکی است که همچنان گرفتار یک نظام آموزشی مرده است که معلم‌محور، داده‌محور، کتاب محور و کلاس محور است.

علم مرده یا علم زنده؛ ما کدام را داریم؟!

سخن‌ ما این است که جهان دارد از عصر آموزش مرده عبور می‌کند و ما وارد دوران آموزش زنده می‌شویم. اگر با عبور از علم مرده به علم زنده ما وارد دنیای تازه‌ای شدیم که مدرنیزاسیون مشخصه آن است، با پدیداری دوران آموزش زنده نیز جهان دوباره وارد یک نوزایی جدید می‌شود که جهش عظیمی در ساختار و کیفیت آن ایجاد می‌کند.

در دوران آموزش مرده، کودک یک گیرنده‌ی منفرد و معلم هم یک دهنده‌ی منفرد است، و اگر یکی از این دو طرف آمادگی دهش یا گیرش نداشته باشد ارتباط مختل می‌شود و محصول که «آموزش» است رخ نمی‌دهد.

در واقع در آموزش مرده، معلم مخزن اطلاعات است و در بهترین حالت یک رابطه‌ی دو به دویی بین او دانش‌آموز وجود دارد. حتی در بسیاری از مواقع معلم با خودش گفت‌و‌گو می ‌کند و واقعاً با کودک گفت‌وگو نمی‌کند و وقتی هم گفت‌وگویی بین آنها هست، از جنس دیالوگ نیست، از جنس مونولوگ است، او می‌گوید و کودک هم مجبور است که بشنود.
حتی وقتی کودک شاد است، حتی وقتی که کودک راحت و آرام است، حتی وقتی کودک در استرس نیست، باز فرقی نمی‌کند، هنوز جنس آموزش از جنس مرده است. این روزها که مدارس زیادی به نام مدارس انسان‌محور یا کودک‌محور یا مدارس طبیعت‌محور در حال گسترش است، باز آموزش زنده نیست، آموزش همچنان مرده است اما چون محیط را شاد می‌کنیم و استرس را از محیط می‌زداییم و بستر هیجان را برای کودکان آماده می‌کنیم، گیرنده‌هایش فعال می‌شود و توانایی‌ها و قدرت یادگیری‌اش بالا می رود، ولی باز آن شکل آموزش نیز یک آموزش زنده نیست. فقط به خاطر اینکه بسترهای هیجانی آماده است، استرس پایین است، کودک شاد است، و قدرت یادگیری‌اش افزایش می‌یابد.

یعنی اکنون مغز او در یک بستر شاد و کم‌استرس، عملکرد بهتری خواهد داشت. اما ماهیت نظام آموزشی همچنان مرده است. یعنی باز باید کودک به مدرسه برود و در کنار دیگران بنشیند و با حضور یک معلم و احتمالاً با استفاده از چند دفتر و کتاب و تابلو و خواندن و تکرار‌کردن و نوشتن و تکرار‌کردن و نظایر اینها آموزش ببیند. حتی وقتی مشق شب را و املاء را از این نظام حذف کنیم و حتی وقتی بچه‌ها کار گروهی داشته باشند و همکاری داشته باشند و محیط آموزش‌شان شاد باشد، نظام آموزشی زنده نشده است بلکه شادتر و انسانی‌تر و اخلاقی‌تر شده است. اما سخن ما زنده‌شدن نظام آموزش
است.


محسن رنانی

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۵۹ - ۱۳۹۸/۰۲/۱۷
1
3
درود بر دکتر رنانی، بی گمان مطرح شدن ایده مقالات و بحث بر سر آنها پش از انتشار در مجامع علمی می تواند به پویایی دانشی بیانجامد
منتقد روز
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۲۳ - ۱۳۹۸/۰۲/۱۷
0
2
جناب آقای رنانی اینبار نیز مثل گفتارهای قبلیشان به دقت و صحت موضوع را ارائه دادند. امید که
1-ایشان همیشه شلامت و فعال باشند و با ارائه موضوعاتی ازین دست راهنما.
2-مسئولین!! مربوطه عنایتی و کنند و طرفی بربندند و اندکی غیر از کسب درامد و ایجاد رانت به کارهای تصلی نیز بپردازند.
هادی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۷:۵۹ - ۱۳۹۸/۰۲/۱۷
1
0
واقعاً جامعه علمی ایران آنقدر پیشرفته نیست که بتوان خروجی گفتگوی اهالی علم آن را محصولی علمی دانست. در ایران این افراد خاص هستند که تولید علم میکنند نه جامعه علمی.
نکته دیگر اینکه شما میان آموزش و پژوهش علمی خلط کرده اید جناب رنانی.
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار