کودک ما چگونه با نداشته‌‌هایش خوش باشد
کد خبر: ۱۰۲۷
تاریخ انتشار: 2015 May 30    -    ۰۹ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۳:۱۶
امروزه، تعداد کودکانی که به روانپزشک کودک مراجعه می‌کنند به طرز قابل توجهی افزایش پیدا کرده است، چرا که کوچک‌ترین مساله و یا تغییری در رفتار ایشان، خیلی سریع موجب نگرانی والدین و آموزگاران می‌شود. برای مثال امروزه اگر کودک اندکی بیش از اندازه شیطنت کند، والدینش خیلی سریع فکر می‌کنند که او بیش فعال است.
 راحتی کودکان امروزه به موضوع بحث‌های بسیاری تبدیل شده است. در همین راستا، دیدیه پیو (۱)، مدیر مرکز درمان ظرفیت‌های‌شناختی (۲) فرانسه و آلدو نانوری (۳)، روانکاو، هر دو به تازگی توجه خود را معطوف به این مساله کرده‌اند. اما ایا دید هر دوی آن‌ها نسبت به مسالهٔ آموزش کودکان یکسان است؟ بهتر است با هم نگاهی به این مساله داشته باشیم.

کودک ما چگونه با نداشته‌‌هایش خوش باشد

تولد همزمان علم پزشکی کودک (۴) و روانکاوری (۵) در اواخر قرن نوزدهم و به دنبال آن کارهای هنری والون (۶) و ژان پیاژه (۷) سبب شد تا کودک به موجودی منحصر به فرد، با نیاز‌ها و تفریحات مخصوص به خود بدل گردد. امروزه، تعداد کودکانی که به روانپزشک کودک مراجعه می‌کنند به طرز قابل توجهی افزایش پیدا کرده است، چرا که کوچک‌ترین مساله و یا تغییری در رفتار ایشان، خیلی سریع موجب نگرانی والدین و آموزگاران می‌شود. برای مثال امروزه اگر کودک اندکی بیش از اندازه شیطنت کند، والدینش خیلی سریع فکر می‌کنند که او بیش فعال است. با وجود اینکه امروزه مسالهٔ آسایش و راحتی کودک در درجهٔ اول اولویت قرار دارد، اما مساله‌ای که دولتو (۸) در دههٔ ۷۰ میلادی از آن به عنوان کودک به مثابه پادشاه (۹) یاد می‌کرد، خیلی دوامی پیدا نکرد و امروزه والدین تا حد لازم، روی کودک خود کنترل دارند.

این مساله به خوبی در دو کتابی که به تازگی در فرانسه منتشر شده و دو متخصص کودک مسئولیت نگارش آن‌ها را بر عهده گرفته‌اند، به چشم می‌خورد. این دو متخصص که دوره‌های متفاوتی را گذرانده‌اند و الگوهای نظری کاملا متفاوتی دارند، کم و بیش به یک نتیجه گیری رسیده‌اند: یک کودک خوشبخت، کودکی نیست که هرچه می‌خواهد در اختیارش قرار داشته باشد، بلکه کودکیست که به واسطهٔ آموزش‌هایی که والدینش به او داده‌اند، می‌تواند با نداشته‌هایش کنار بیاید.

به همین ترتیب، دیدیه پلو، روان‌شناس حوزهٔ رشد (۱۰) و روان درمان (۱۱) در کتاب خود با عنوان یک کودک خوشبخت (۱۲)، ناکامی (۱۳) را به محور اصلی بدل کرده است: «برای نیل به خوشبختی، لازم است کودک این مساله را قبول کند که قرار نیست هر چیزی را که می‌خواهد،‌‌ همان لحظه به دست آورد نیز اینکه هر کس در طول زندگی خود با لحظات نا‌امیدی و شکست رو به رو خواهد شد.

کودک ما چگونه با نداشته‌‌هایش خوش باشد

به گفتهٔ پلو، اگر کودک از‌‌ همان ابتدا تصور کند که قرار است هر چیزی را که مد نظر دارد، بدون تلاش به دست آورد، لازم است والدینش طعم تلاش کردن را به او بچشانند: صبر کردن قبل از به دست آوردن نتیجه احساس لذت بخشی است. نواختن یک قطعهٔ موسیقی پس از ساعت‌ها تمرین، بسیار دلچسب‌تر از نواختن قطعاتی آسان و بدون نیاز به تمرین است.» آلدو نائوری، پزشک کودکان و روانکاو، نویسندهٔ کتاب کودک خوشحال (۱۴) هم به نظر می‌رسد که نظر یکسانی داشته باشد: «یک کودک همیشه خوشبخت خواهد بود اگر جایگاه کودکی خود را حفظ کند، والدینش در کنارش باشند، والدینی که هر کدام به فکر دیگری هستند. در اصل سلامت روان کودک بستگی بسیار زیادی به رابطهٔ والدین او با یکدیگر دارد. ناکامی احساسیست که اساس زندگی کودک را به او آموزش خواهد داد».

اثرات منفی مصرف گرایی


کتاب دیدیه پلو می‌تواند کتابی برای آموزش خوشبختی کودک باشد: در این کتاب آزمون‌های فراوانی وجود دارد که به والدین اجازه می‌دهد نه تنها شخصیت کودک خود و مشکلات او را شناسایی کنند، بلکه توصیه‌های کاربردی فراوان و راه و روش‌های مرسوم روانپزشکی کودک را هم به ایشان آموزش می‌دهد. کتاب نائوری اما بیشتر به پزشکی کودک می‌پردازد و سوالات و مسائل بسیار زیادی در آن مطرح شده است: نحوهٔ شیر دادن به کودک، بیماری‌های دورهٔ کودکی و همچنین توسعهٔ حرکتی، روانی و عاطفی نوزاد و پس از آن کودک.

دو نویسندهٔ مورد نظر ما، انتقاد یکسانی را نسبت به جوامع مصرف گرا روا و تاثیران مخرب آن بر آموزش کودک روا می‌دارند. از نظر دیدیه پلو، اگر والدین اجازه بدهند که کودکشان، بدون توجه به جامعه، تنها به دنبال پرورش «خود» (۱۵) باشد، باعث می‌شوند تا وی به سمت خود محوری حرکت کند و در آینده تنها به دنبال ارضای لذت‌های شخصی خود برود. بنابراین، بسیار مهم است تا کودک، منحصر به فردی دوران کودکی خود را درک کند، یعنی از طرفی در صورت نیاز بتواند به خود کمک کند و از طرفی دیگر، در دام مصرف گرایی گرفتار نشود: «کودک نباید بیش از اندازه به مصرف گرایی اهمیت بدهد، نباید ارزشی بیش از حد برای خود قائل باشد، نباید به دنبال حفاظت بیش از اندازه از خود باشد و در ‌‌نهایت نباید اسیر ارتباطات بی‌حد و مرز شود.»

همین طرز تفکر را می‌توان در کتاب نائوری نیز مشاهده کرد: پدر یا مادر شدن کنشی اجتماعیست. زین پس نباید کودک را به عنوان کانون خانواده در نظر گرفت. او هم مثل سایر اعضای خانواده است. علاوه بر این، اگر هر خواسته‌ای که کودک دارد برملا شود، وی دیگر از داشته‌های خود لذتی نخواهد برد: «در زبان به خوبی به این مساله اشاره شده است، کودکی که مراقبت‌های لازم از او به عمل نیاید، به بیراهه کشیده خواهد شد و از انجام کوچک‌ترین تلاشی ناتوان خواهد ماند. باید تحت هر شرایطی به کودک آموخت تا امیال خود را کنترل کند، آن را هر جایی که لازم بود پس بزند و در ‌‌نهایت به شرایط روحی مناسب یک شخص منحصر به فرد برسد، این مساله ایست که پدر و مادر باید برای نیل به آن تلاش کنند. زمانی که کودک به این مرحله برسد، والدین توانایی برطرف کردن نیازهای وی در ۹ ماههٔ نخست زندگی را پیدا می‌کنند، بدون آنکه آن‌ها خود را مجبور به برطرف کردن نیازهای وی پس از این دوره ببینند. در اصل به نوعی لازم است تا آن‌ها با شعار «بچه در جایگاه اول است» که در هر خانواده ریشه دوانده، مبارزه کنند.

رفتار از روی احساس یا عقل سلیم؟


دو کتابی که مد نظر ماست، با وجود آنکه هر دو به یک مسأله اشاره می‌کنند (چه گونه باید به کودک خود کمک کنیم تا استقلال خود را به دست آورده و به شخص بالغی بدل گردد)، اما با این وجود دو پایهٔ نظری کاملا متفاوت دارند. در نظر آلدو نائوری، توسعهٔ روانی – محرکی و عاطفی کودک، به چرخهٔ زندگی و روابط خانوادگی بستگی دارد. در این میان والدین نقشی کاملا اساسی را ایفا می‌کنند، آن‌ها باید تحت هر شرایطی به عنوان یک بزرگ‌تر بالای سر کودک خود باشند و به نگهداری از او بپردازند. اما دیدیه پلو قبل از هر چیزی، می‌خواهد به والدین آموزش دهند که به چه نحوی باید تطبیق پذیری (۱۶) را به کودک خود بیاموزند، یعنی به او آموزش دهند که به چه نحوی باید با حقیقت کنار بیاید.

به همین ترتیب، وی در کتاب خود توضیح می‌دهد که ظرفیت‌های‌شناختی در یک کودک مضطرب، به‌‌ همان سرعت که شکل گرفته‌اند، ممکن است از بین بروند. «با وجود نقش‌هایی که وراثت ممکن است ایفا کند، آموزش مناسب می‌تواند ترس‌های نهفته در وجود یک کودک را از بین ببرد و به او اعتماد به نفس را بیاموزد.» این فرایند به خصوص از طریق آموزش به کودک برای پذیرفتن خویش، فرار نکردن از شرایط مخاطره آمیز، برقراری رابطهٔ تدریجی با سایرین و در ‌‌نهایت رویارویی با شکست مثل یک مرحله از زندگی کامل می‌شود. به طور خلاصه، تنها با قرار دادن کودک در موقعیت‌هایی که از نظر وی اضطراب آفرین هستند است که می‌توان تدریجا به او زندگی حقیقی و رویارویی با آن را آموخت.

آلدو نائوری، به منظور صحه گذاشتن بر گفته‌های خود، به بررسی فرهنگ‌های گوناگون از بعد اخلاقی، فرهنگی و به خصوص روانکاوی پرداخته است، به همین منظور هم هست که در کتاب خود دائما به گفته‌های فروید، وینیکات (۱۶) یا لاکان (۱۷) اشاره می‌کند. استفاده از سخنان این افراد به او کمک می‌کند تا بیشتر و بهتر بتواند دنیای کودکان را آشکار نمایی کند و به والدین آن‌ها کمک کند تا بهتر بتوانند مسئولیت نگهداری از کودک خود را به عهده بگیرند. نباید این مساله را به دست فراموشی سپرد که کودک به صورت ضمنی سبب می‌شود تا هرکدام از والدینش بتوانند داستان زندگی منحصر به خود را داشته باشند.

با این حال، از نظر دیدیه پلو، که از این به بعد او را هم باید یکی از سردمداران نگارش کتاب‌های روانکاوی کودکان دانست، والدین باید به جای احساسی شدن، از عقل سلیم پیروی کنند. به اعتقاد او، توجه بیش از حدی که در مطبوعات فرانسه به بعد روانی داده می‌شود، سبب می‌شود تا والدین بعضا بر اساس احساسات خود تصمیم بگیرند: «بعد روانی بر بعد آموزشی غلبه پیدا کرده است، همین مساله باعث می‌شود که زندگی کودک تنها بر اساس نماد‌ها شکل بپذیرد. این تجربهٔ ناکامی در معنای واقعی خود نیست که سبب می‌شود کودک ظرفیت تطبیق دادن خویشتن را به دست بیاورد، بلکه ممنوعیت رفتارهای تابو در نهاد یک خانواده است که مراتب اجتماع پذیری کودک را فراهم می‌آورد. آموزش حقایق زندگی به یک کودک، در شرایطی که چالش‌های اساسی در جای دیگری نهفته شده، اصلا چه فایده‌ای دارد؟ ترکیب بعد روانی و حقیقت، سبب می‌شود تا آموزش ماهیتی شیزوفرنیایی پیدا کند: پدر دیگر زمانی که کودکش بدون علت و از روی بهانه کاری را انجام می‌دهد، در به اجرا دراوردن اقتدار خود تردید به خرج می‌دهد، والدین دیگر جرات نمی‌کنند در برابر فرزند نوجوان و سرکش خود بایستند چرا که روان‌شناسی دوران نوجوانی را دوران سرکشی می‌داند و... .

با وجود مسائل عنوان شده، در شرایط فعلی نباید در انتظار بین نویسندگان بود. هر کدام از دو نویسندهٔ مورد نظر ما، در کتاب خود، راهی را برای تایید فرضیه‌های طرف مقابل پیدا کرده است. در واقع، این دو اثر را باید کاملا مکمل هم دانست. می‌توان هر دو کتاب را تهیه کرد و برای تربیت فرزندان خود از آن‌ها بهره برد.

زین پس یادمان باشد، خوشبختی‌ای که ما در کنار کودک خود تجربه خواهیم کرد، نتیجهٔ ظرفیت آن‌ها در درک و ستایش خوشبختی ایست که ما برایشان فراهم آورده‌ایم... .

منبع: انسان‌شناسی و فرهنگ
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار