قطعه ای از دلنوشتههای شاعر نامی، شهریار را در اینجا با هم می خوانیم. شما بیننده عزیز نیز چنانچه شعر یا دلنوشتهای دارید، برای انتشار در سایت از آن استقبال خواهیم کرد.
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو، لیکن عقب سر نگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران، وای به حال دگران
رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند
هر چه آفاق بجویند کران تا به کران
میروم تا که به صاحبنظری بازرسم
محرم ما نبود ، دیده کوته نظران
دل من دار که در زلف شکن در شکنت
یادگاریست ز سر حلقه شوریده سران
گل این باغ بجز حسرت و داغم نفزود
لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران
ره بیداد گران بخت من آموخت ترا
ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کاین بود عاقبت کار جهان گذران
شهریارا غم آوارگی و دربدری
شورها در دلم انگیخته چون نوسفران
شهریار
بینندگان عزیز چنانچه شما نیز همچون دیگر شعرای با نام و بی نام، شعر یا دلنوشتهای دارید، برای انتشار در سایت
«تابناک با تو» از آن استقبال خواهیم کرد.
بیامرزد تو را همواره یزدان،به حق تربت مولای عطشان
دیدم چه سرزمین پر از خیر و برکتیست
-
ببین چقدر صمیمانه در تو حل شده ام
تو قهوه می خوری و من نمی برد خوابم
-
تو در کنار خودت نیستی نمی دانی
که در کنار تو بودن چه عالمی دارد
-
چند بیت زیبا از دکتر فرامرز عرب عامری