موزهها و گالریهای هنری میتوانند تجربه
گیج کنندهای برای بازدیدکنندگان باشند. خوشبختانه برخی افراد این ایدههای
قدیمی را گره گشایی کرده و به زبان قابل فهمی برای ما ساده کرده اند. در
این مطلب برخی از بامزهترین شوخیهای هنر کلاسیک را مشاهده میکنید که
غیرممکن است به آنها نخندید. این آثار هنری ثابت میکنند هیچ چیز در چند
قرن اخیر تغییر نکرده است. به نظر شما کدام از همه بامزهتر است؟
- چرا این شغل رو میخوای؟
- چون همیشه میترسیدم از گرسنگی بمیرم
وقتی وسط بازی هستی و یک نفر اصرار داره قوانین بازی رو بخونه
وقتی میفهمی کلاس رو اشتباهی اومدی
وقتی معلم سوال میپرسه و سعی میکنی باهاش چشم تو چشم نشی
وقتی داری میری جنگ و یادت میاد زیر قابلمه رو خاموش نکردی
-مامان! داشتن بهترین دختر دنیا چه حسی داره؟
-نمیدونم دخترم باید از مادربزرگت بپرسی
وقتی شکلاتت افتاده و سگت سعی میکنه اونو بخوره
وقتی میخوای متنی رو به فارسی تایپ میکنی، بعد متوجه میشی که انگلیسی تایپش کردی
وقتی دستت رو میکنی تو جیبت و گوشیت رو حس نمیکنی
وقتی پستهای قدیمی فیسبوکت رو میخونی
وقتی میری که نقاشی همسرت رو خراب کنی، ولی مجبور میشی ۱۳ ساعت همون جا بایستی
-ببخشید دارم می کشمت.
-نه. تو ببخشید شمشیرتو خونی کردم.
وقتی بچه هاتو دو قرن تنها میذاری و وقتی برمیگردی میبینی همه چیز به هم ریخته ست
وقتی کسی که تازه دیدیش شروع میکنه با داستانهای زندگیش شما رو دیوونه میکنه
وقتی کسی که پشت سرش حرف میزدی درست پشت سرت ایستاده
تصور ما از تعریفهای مادربزرگ از سختیهای دوران مدرسه رفتنش
وقتی ۳۰ دقیقه تلاش میکنی در بطری رو باز کنی، ولی نمیتونی و به خودت میگی تو همون زن قوی و مستقلی که نیازی به کمک مردها نداری
وقتی ساعت ۲ نیمه شب تو آشپزخونهای و قاشق از دستت میفته
وقتی آخر هفته تموم میشه و مجبوری چند روز با خود واقعیت خداحافظی کنی
عالی بود