به گزارش «تابناک باتو»؛ ما در خیلی موارد با چیزهای دگرگونیناپذیر مبارزه میکنیم و تنها حاصلش به درد و رنج افتادن بیشتر و بیشتر است. از جمله واقعیّاتی که باید بپذیریم اینهاست.
تفاوتهای خود را با دیگران بپذیریم اگر این واقعیّت را نپذیریم، دائم به لحاظ نظری خود را در حال مقایسه میبینیم و به لحاظ عملی دائم در حال مسابقۀ با دیگران هستیم. تفاوت میان آدمیان را هضم کنیم و آسوده گردیم تا این مقایسه و مسابقه، ما را به درد و رنج نیافکند.
من نمیتوانم چنان زندگی کنم که همه از طرز زندگی من خشنود باشند حلقۀ اقبال ناممکن را نمیتوانیم بجنبانیم. از این طریق همرنگی با جماعت، زندگی ما را نابود میکند. هر فرمی از زندگی که داشته باشیم، عدّهای را راضی و عدّهای را ناراضی میکند. البتّه این بهمعنای به افراط کشیده شدن نیست؛ یعنی اینکه تنهای تنها سفر کنیم و نوعی بیاعتنایی محض به ارزشداوری ها داشته باشیم؛ همانند ملامتیگریها که تأکید را بر نوعی مخالفخوانی با جمع میگذارند، که خود این تأکید بر خلاف ارزشداوریها یعنی نوعی در بند ارزشداوریهای دیگران بودن. انسانهایی که همرنگی با جماعت دارند، تفرّد خود را فراموش میکنند و در نتیجه به ارزشداوریهای دیگران اهمیّت بسیار میدهند.
ارزشداوریها، مراتبی دارد و تا جایی یک انسان میتواند به این ارزشداوری ها اعتنا نکند که زندگی جانیاش به خطر نیافتد (البته در این بیاعتنایی باید دید فرد چه ارزشهایی را قصد دارد که حفظ کند، گاهی عدّهای جان خود را برای حفظ ارزشی از دست میدهند و گاهی پاسداری از جان اهمیّت بیشتری دارد). پس با بیاعتنایی به ارزشداوری دیگران، تفرّد خود را پاس میداریم.
در عین حال که زندگی من همه را راضی نمیکند، زندگی همه هم مرا راضی نمیکند.پس باید بگذاریم دیگران زندگی خودشان را بکنند و راهخود را در پیش بگیرند. این یعنی مدارا. مدارا یعنی پذیرش تفرّد دیگران. هر کس به راه خود برود، زیرا شکلهای دیگری از زندگی هم وجود دارد. مدارا با تحمّل کردن متفاوت است، مدارا به عنوان یک واقعیّت اجتماعی، تفرّد دیگران را به رسمیت میشناسد. رسمیّتی که همراه با پذیرش عاطفی است، یعنی زندگی انسانها، گلهای متفاوتی دارد. اینگونه اکوسیستم محیط اجتماعی با حفظ تنوّع برجا میماند.
بقای زندگی اجتماعی به داشتن دنیای خود هر انسانی است. قانون قرار است تنها جلوی تصادم این دنیاهای متفاوت و رنگ به رنگ را بگیرد و نه این که به دنبال همرنگی و یکرنگی این دنیاها باشد. خودشیفتگی، پیشداوری، تعصّب و جزم و جمود، مدارا را به حداقل میرساند و هر که بیمداراست به خرافهپرستی میافتد.
تحلیل اجتماعی