چرا همه دوست دارند شاعر باشند؟
کد خبر: ۸۹۱۸۷
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: 2017 October 21    -    ۲۹ مهر ۱۳۹۶ - ۱۳:۲۷
سواد خواندن و نوشتن، انسان را شاعر نمی کند. این توهم باعث شده است که یک نفر یک مقاله ی اجتماعی یا اقتصادی را جمله جمله یا کلمه کلمه زیر هم می نویسد و نامش را شعر می گذارد. یک نفر خاطرات روزانه اش یا نامه اش به پسر همسایه را زیر هم می نویسد و نامش را شعر می گذارد.
 چرا همه دوست دارند شاعر باشند؟
 
چرا همه دوست دارند شاعر باشند؟  به گزارش «تابناک باتو»؛ مردم ما شاعران را دوست دارند. اگر یک نظرسنجی بکنید و از دوستان، خانواده، همکاران و عموم مردم بخواهید نام ده تن از مشاهیر ایرانی را نام ببرند، مطمئن باشید لااقل ۹ نفر برگزیده ی این فهرست، شاعران هستند.

ما در مملکت کلام و کلمه زندگی می کنیم و جایگاه شاعران در طول تاریخ و فرهنگ ما جایگاه والایی بوده است. جایگاهی که همه مایلند در آن وضعیت قرار گیرند.
 
متأسفانه این تصور وجود دارد که شاعر شدن بسیار راحت است. عده ای ابزار شاعری را کلمه می دانند و توانایی شاعر را در حد سواد خواندن و نوشتن (و در عمل فقط سواد نوشتن را کافی می دانند). حالا فقط یک انگیزه لازم است، یک شکست عشقی، یک یار بی وفا، یک همکلاسی خوشگل که محل نمی گذارد... یا یک شور و حساسیت اجتماعی، یک شبکه ی خبری ماهواره ای، یک تعهد ورسالت چریکی یا آریایی... و بعد نوشتن و دریافت لایک و کف و سوت و هورااااا... .
 
تصور عده ای این است که به همین راحتی می توان شاعر شد و خود را مشعور و مشهور ساخت. کدام هنر تا این حد دم دستی است؟

فرض کنید بخواهید یک نوازنده شوید. باید از سرمایه و وقت و تمام توان خود هزینه کنید. باید ساز بخرید، سال ها نزد استاد مشق کنید، ساعت ها برای رفت و آمد به کلاس وقت بگذارید و شهریه بدهید، سالها تمرین کنید تا در نهایت یک نوازنده شوید. و بعد که چه؟ از اطرافیانتان بخواهید ۵ نوازنده ی تار را نام ببرند، یا ۵ خطاط، یا ۵ مجسمه ساز، یا ۵ نقاش، یا ۵ گریمور... چرا برای رسیدن به مقام یک هنرمند گمنام باید این همه صبر کرد، این همه هزینه کرد، در حالیکه با یک قلم و کاغذ (یک موبایل) می توان شاعر شد؟

شهرت چیزی است که عده ای برای رسیدن به آن هزینه می کنند. از خرید فالوئر تا پرداخت هزینه های چاپ کتاب برای به ثبت رسیدن.

تکثر شاعران یک مشکل اجتماعی است. در مصاحبه ای از جناب سید علی صالحی خواندم: وقتی تولید شعر و تولید شاعر در جامعه ای زیاد می شود، این نشانه ی خوبی نیست. نشان دهنده ی این موضوع است که در آن جامعه درد ریشه دوانده است.

ولی دردی که من از آن می گویم، درد دیگری است. درد شهرت، یک درد تجملی است. درد بحران شخصیت است. درد تصور غلط از دنیای شعر و شاعری است.

 چرا همه دوست دارند شاعر باشند؟
مگر می شود فقط با دانستن نام و صدای ۸ نت، موسیقیدان شد؟

سواد خواندن و نوشتن، انسان را شاعر نمی کند. این توهم باعث شده است که یک نفر یک مقاله ی اجتماعی یا اقتصادی را جمله جمله یا کلمه کلمه زیر هم می نویسد و نامش را شعر می گذارد. یک نفر خاطرات روزانه اش یا نامه اش به پسر همسایه را زیر هم می نویسد و نامش را شعر می گذارد.

حتی داشتن اندیشه و احساس، یا درک اجتماعی و شعور سیاسی کسی را شاعر نمی کند. مگر می شود در اوج یک احساس شدید و پاک و واقعی یک نفر بی آنکه حتی جای نت ها را بلد باشد، برود بنشیند پشت پیانو و بگوید می خواهم با فشردن تصادفی کلاویه ها احساسم را منتقل کنم؟... از آن سر و صدا چه حسی به مخاطب منتقل می شود؟
شعر هم مثل هر هنری نیاز به آموختن دارد.
برچسب ها: شعر ، شاعری ، هنر شاعری
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
فرشته
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۸:۳۲ - ۱۳۹۶/۰۷/۳۰
0
0
اتفاقا کاملا برعکس گفتید
اگه از یه ایرانی بخوان 10 تا آدم مشهور اسم ببرند 9تاش بازیگرو فوتبالیسته شاید یکیش شاعر باشه!!
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار