مغز انسان‌ها علاقه‌ی بیشتری به منفی‌ها دارد
کد خبر: ۸۸۰۰۳
تاریخ انتشار: 2017 October 09    -    ۱۷ مهر ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۰
قدرت پنهان تجربه های مثبت روزمره برای تغییر ذهنتان و در نتیجه زندگی تان به نحوی مطلوب یک اصل مهم برای بهتر زندگی کردن است که بسیاری از ما خیلی آن را جدی نمی‌گیریم. ما همیشه به دنبال این هستیم که چگونه لحظات خوب را به ذهنی عظیم، پر از اطمینان، آرامش، راحتی و احساس اینکه مواظبتان هستند، تبدیل نماییم؟
 
 
   به گزارش «تابناک باتو»؛ بسیاری از مردم هر روز را با پریدن از موردی به مورد دیگر می گذرانند، ولی در طی مسیر، آخرین باری که شما برای ده ثانیه ایستادید تا یکی از لحظات مثبتی را که حتی در یکی از گیج کننده ترین روزها داشته اید، حس کنید و بپذیرید، چه زمانی بود؟

اگر شما آن لحظات اضافه را نداشته باشید و با آنها آگاهانه برخورد نکنید تا از تجربه لذت ببرید و در آن بمانید، از کنار شما همچون باد در میان درختان عبور می کند که در لحظه شاید خوشایند باشند اما این احساس‌های مثبت ماندگاری نداشته و از بین می‌روند.

قدرت پنهان تجربه های مثبت روزمره برای تغییر ذهنتان و در نتیجه زندگی تان به نحوی مطلوب یک اصل مهم برای بهتر زندگی کردن است که بسیاری از ما خیلی آن را جدی نمی‌گیریم. ما همیشه به دنبال این هستیم که چگونه لحظات خوب را به ذهنی عظیم، پر از اطمینان، آرامش، راحتی و احساس اینکه مواظبتان هستند، تبدیل نماییم؟

پروفسور ریک هانسن عصب روان‌شناس دانشگاه برکلی در تازه ترین پژوهش‌های خود درباره مغز و اثرخوش‌بینی و شادی و بدبینی بر روی سلول‌های‌مغزی به ما می‌گوید که لزوما دقایق یک میلیون دلاری نیستند که می‌تواند به شما و مغزتان یک انرژی عظیم و تجربه شادکامی بدهند بلکه آنها در رفتارهایی مانند احساس مثبت شما در لباس مورد علاقه تان، لذت نوشیدن یک فنجان قهوه، گرمای بودن در کنار یک دوست، رضایت بعد از انجام یک کار یا دریافت عشق از معشوقتان هستند.

چند بار در روز، یک لحظه را اختصاص می دهید به اینکه بیاموزید تا خوبی و مثبت بودن اتفاقات زندگی‌تان را دریافت کنید، آنها را ببینید و آن ها را لمس کنید که طبیعتا نیز باعث رشد بیشتر شادی، آرامش، و قدرت درون شما می شود.
 

 

بر مبنای پژوهش‌های جدید، اثبات شده که داشتن تفکر مثبت و برنامه ی تولید تجربه های مثبت، برای احساس شادکامی عمیق و ماندگار کافی نیست و علاوه بر آن، نیاز به یکسری لوازمات دیگر نیز دارد. یک سؤال مهم در اینجا مطرح می‌شود. چرا بشر با این همه پیشرفت همچنان ناآرام است خیلی آسان می شود؟ آنچه زندگی انسان اولیه را جذاب و دوست داشتنی می کرد، این بود آنها قرص ضددرد یا ترس از آسانسور و تصادف در خیابان و یا حتی افسردگی نداشتند، ولی ما به وفور داریم. زندگی مدرن برای انسان، مدام فشارها و استرس‌های روانی و ذهنی درست می‌کند چون بدون انقطاع در حال افزایش درخواست هایش است و انسان امروز مهارت‌های کافی برای مواجه با این چالش و مشکلات را ندارد.

 ما سرشار هستیم از لذت های فراوان ولی گذرا که در آرشیو مغزمان جا نمی شود و البته هنوز یاد هم نگرفتیم که مغز بدبین خودمان را کنترل کنیم و آن را شادتر بسازیم. اولین دلیل برای این‌که مغز ما دوست دارد منفی‌بافی کند، این‌است که مغز بشر خوبی ها را نمی بیند و آن را هدر می دهد. مثبت فکر کردن فرق می‌کند با خوشبینی کاذب. خیلی ها اصرار دارند که شاد هستند و نگاه شان به جهان خوشبینانه است ولی در درون خودشان، افراد عصبی، غمگین، دلشکسته و تنها هستند. منظور از خوش‌بینی یعنی منتظر اتفاق مثبت بودن در کنار واقع‌نگری و برای آن تلاش عملیاتی کردن.

دیدن پدیده ها و ماجراها از فاصله ای دورتر و کلی تر… یافتن راه ها و شگردهایی که به مغز فرصت داده شود تا در کنار وظیفه طبیعی اش یعنی بدبینی، امکان کمابیش برابری برای به چالش کشیدن بدبینی ها را نیز داشته باشد یک مهارت مهم برای همه است.
 
 

دومین دلیل برای «هدر رفتن خوشبینی توسط مغز» این است که آدم ها در حین شادی اصلا فرصتی برای به خاطر سپردن آن لحظات شاد ندارند. تجربه ها و اعمال از شیوه ساده سیستم حافظه استفاده می کنند یک اتفاق یا ماجرا اول باید مدتی در مرحله آرشیوِ موقت مغز بماند تا بعد از مدتی به خاطرات آرشیو طولانی مدت در مغز منتقل شوند.

اتفاقات شاد و آرام چون کوتاه و گذرا هستند نمی توانند از مرحله اول خاطرات موقت عبورکرده و وارد خاطرات بلند مدت شود. در صورتی که در طول روز، در هر وضعیت بدی هم که باشیم لحظات ساده و زیبایی نظیر شنیدن خنده فرزند، دیدن یک گل، مزه شیرینی و … را تجربه می کنیم. شادی ها و لذت هایی که به دلیل کوتاه بودن به خاطرات بلند مدت راه نمی یابند.

چرا مغز ما می خواهد غمگین باشد؟
 
 
حساب دو دو تا چهارتا است. برای بشر اولیه، خطر درندگان و شکار شدن یک نگرانی همیشگی بود. اگر یک روز از عهده دفاع از خود برنمی آمد جانش به خطر می افتاد. از سوی دیگر دسترسی به خواب و غذا و خوشگذرانی برای انسان اولیه لحظات موقتی از شادی ایجاد می کرد.

حقیقت این است که بشر می توانست بدون این شادی های کوچک زنده بماند، ولی نمی توانست کوچکترین غفلتی در برابر درندگان از خود بروز دهد. به همین دلیل، چون بشر در طول میلیونها سال، همیشه در حال کشیک دادن و پرهیز از اتفاقات ناگوار بود، این پیگیری و یادآوری ناگزیر، باعث شد که مغز مدام در حالت «بدبینانه» باقی بماند. پس برای خوش بینی و شادکامی عمیق و ماندگار نیاز داریم تمرین و تکرار داشته باشیم و سبک زندگی را انتخاب کنیم که بتواند برای مغز مثبت نگر ما هیجان‌ها و تجربه‌های مثبت تولید کند نه هیجان‌های منفی.

شادکامی زمانی ماندگار خواهد بود که در ذهن شما تبدیل به تجربیات احساسی به تغییرات دائمی در شبکه ی عصبی تان تبدیل شود. قدرت درونی که ما برای بهزیستی و موفقیت نیاز داریم از ساختار ذهن مغز ساخته می شود اما برای کمک به بقای نیاکان ما، ذهن مبنایی منفی را به وجود آورد که همانند دکمه ای برای تجربیات بد و وسیله ای نچسب برای تجربیات خوب عمل می کند. برای حل این مشکل و ساختن قدرت درونی در ذهنتان، باید یاد بگیرید که کدام تجربیات مثبت می توانند مناسب نیازهای اساسی سه گانه تان برای ایمنی، رضایت، و عشق وارتباط باشند. همانطور که شما میزان آرامش درون، رضایت، و عشق را بالا می برید، دیگر نیازی نخواهید داشت که به دنبال اتفاقات خوشایند یا جنگیدن با موارد ناخوشایند باشید. شما به طور فزاینده ای از حس نیکی لذت می برید، که مبتنی بر شرایط خارجی نیست و همینطور نا محدود می باشد چون مبنایی درونی دارد.

مغز شما مهم ترین عضو بدنتان است، و آنچه در آن رخ می دهد، تعیین می کند که شما چه فکر و احساسی می کنید، می گویید و انجام می دهید. بررسی های زیادی نشان داده است که تجربیات شما دائما در حال تغییر ذهن شما به این سو یا آن سو است. برای شادکامی عمیق و ماندگار باید برای تغییر ذهنتان در جهت بهتر شدن مهارت کسب کنیم.

مغز کارکردی بسیار پیچیده دارد و شما نیاز به پیش زمینه ای در علم عصب شناسی یا روانشناسی برای فهم این ایده ها ندارید. این چهار گام به شما کمک خواهد کرد که شادکامی را به جای افسردگی در مغز خود نگاه دارید و مغز پس از تمرین و تکرار آن در زندگی شما، آن را به عنوان یک مکانیسم می‌پذیرد. چهار گام ساده با حروف اختصاری HEAL کوچک که هر یک مهارت بزرگ برای شما محسوب می‌شود که باید برای به دست آوردن آن تلاش کنید و وقت بگذارید: داشتن تجربه ای مثبت (Have a positive experience). غنی سازی آن (Enrich it). جذب آن (Absorb it). اتصال مواد مثبت به منفی به منظور اینکه مثبتها موارد منفی را تسکین دهند و حتی جایگزین آن شوند. (Link positive and negative material). (گام چهارم اختیاری است.) شما راه های عملی و قابل اجرایی را باید تمرین کنید ، تا تجربیات مثبت را بشناسید و خلق کنید و سپس آنها را در ذهنتان، مغزتان و زندگی تان وارد کنید. به خودتان اعتماد کنید. دریافت خوبی به شما کمک می کند که خوبی را در خودتان، دنیا و سایر افراد ببینید.

سید پیمان رحیمی‌نژاد، پژوهشگر و متخصص روان شناسی مثبت‌نگر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار