چندی است، سریال «تنهایی لیلا» از شبکه سوم سیما در حال پخش است و هر شب بینندگان بسیاری را به سوی خود فرا می خواند.
اما در این سریال، داستان زندگی دختری به نمایش درآمده که با وجود زندگی در غرب و داشتن امکانات رفاهی فراوان، وقتی برای فروش زمینی که از مادربزرگش به او به ارث رسیده به ایران می آید، در جریان حوادثی به یک امامزاده پناه می برد. متولی امامزاده نیز به او پناه می دهد تا شب را در امامزاده بگذراند.
محمد (متولی امامزاده) که در این سریال، نقش شخص بسیار مذهبی بازی می کند، از نگاه به دختر ابا می کند و با فاصله از او می ایستد و بالاخره قبول می کند دختر شب را در آنجا سر کند؛ اما این شخص، مدام وسوسه می شود؛ تا دم در امامزاده می آید و از پنجره به دختر نگاه می کند و زیر باران سیل آسای آن شب، وسوسه دست از سر او برنمی دارد تا جایی که انگشتان دست خود را می سوزاند.
دختر که بعد از این جریان، ماجرا را متوجه می شود، شیفته محمد می شود و پس از اندکی با هم ازدواج می کند.
اما روی دیگر ماجرا به بعد از فوت محمد همسر لیلا بر میگردد. دوست محمد، فردی به نام لطیف است که چندین بار به لیلا، همسر دوستش که به گونه ای مرید او هم بوده، سر می زند، حال آنکه او از نگاه به صورت لیلا ابایی ندارد و نگاهش خالی از هر گونه احساس خاص است. بارها برای انجام کارهای همسر دوستش به در منزل او می رود، بدون اینکه وسوسه شود و یا دست خود را بسوزاند!
مسأله بعد پسری به نام شایان است که در گذشته خواستگار لیلا بوده. لیلا او را به راحتی به منزل خود راه می دهد، بدون اینکه مشکلی پیش بیاید و نگاهی منظوردار او را دنبال کند!
خلاصه آنکه ماجرای این فیلم ادامه دارد و... طی اتفاقاتی قرار می شود، دوست لیلا در منزل لطیف بماند. او یک برادر معلول جسمی حرکتی هم دارد که با هم در منزل لطیف اقامت می کنند. لطیف در این منزل تنهاست. شب اول را لطیف در ماشین سر می کند، بدون هیچ گونه وسوسه و ... روز بعد دختر به لطیف می گوید، از این ماجرا ناراحت است و پس از آن می شود که لطیف به خانه خود می آید و شب ها در خانه خود می خوابد و آن دختر به راحتی با او درددل می کند و هیچ مشکلی هم پیش نمی آید.
موضوع دیگر در این سریال، داستان مردم آن روستاست که همه آنها را مردمانی کنجکاو در کار دیگران نشان می دهد، حال آنکه لیلا در روز به راحتی برای دیدن دوستش به خانه لطیف می رود و برای هیچ کس سؤال پیش نمی آید که چرا بیوه دوست لطیف باید به خانه او برود؟! آیا او از مقابل دیدگان مردم روستا رد نمی شود؟
حرف ما تناقص های بسیار در سریال است و پرسشی که در نگاه اول برای هر کسی پیش خواهد آمد این است که اگر قرار است انسان های مؤمن را اینقدر ضعیف النفس در برابر احساسات جلوه بدهیم، پس ارزش دیانت و مؤمن بودن چیست؟ چرا در این سریال به این مورد مهم این گونه اشاره شده و گویی می خواهد به مقابله با این مهم برخیزد!
دیگر آنکه در حالی که کارشناسان بر این باورند، در جامعه ما شادی بسیار کمرنگ است و به آن پرداخته نمی شود، این سریال، سراسر غم و اندوه است تا جایی که تدفین مرده را با جزئیات تلقین و باز کردن کفن و صورت میت به نمایش می گذارند!
نرگس شعبانی
مردم ایران شما را به خدا عوض بشید . سیاه و سفید نبینید . این فیلم نکات مثبتی هم داشت به خدا
این فیلم را اگه میخواستند کارشناسا فقط ببینند و نظر بدهند از شبکه 4 نشون میدادند.
هرچی هم بزنی گندش بیشتر در میاد!
تو تمام اثار هنرى صدا و سيما حتى سينما وقتى ملاک ثانيه و پول گرفتن باشه
محصولاتى بى محتوا و بدون هيچ پيام خاصى را سعى ميکنن با کمترين هزينه بسازن و به مردم نشخار کنن
مردم هم ميفهمن و اينطور ميشه که زن و بچه ها و حتى مردها (بلاجبار )
به سريالهاى ترکى گرايش پيدا ميکنن
خوب برادر من اصلاح کنيد
حتما بايد کمپين راه بندازن تا...