وقتی پدرم بیسکویت های سوخته را خورد!
کد خبر: ۸۵۷۴۱
تعداد نظرات: ۶ نظر
تاریخ انتشار: 2017 September 16    -    ۲۵ شهريور ۱۳۹۶ - ۰۹:۱۱
در آن وقت، همه ی کاری که پدرم انجام داد این بود که دستش را به طرف بیسکویت دراز کرد، لبخندی به مادرم زد و از من پرسید که روزم در مدرسه چطور بود؟ خاطرم نیست که آن شب چه جوابی به پدرم دادم، اما کاملاً یادم هست که او را تماشا میکردم که داشت کره و مربا روی آن بیسکویتهای سوخته می مالید و لقمه لقمه آنها را می خورد.
وقتی پدرم بیسکویت های سوخته را خورد!به گزارش «تابناک با تو»؛  زمانی که من بچه بودم، مادرم علاقه داشت گهگاهی غذای ساده صبحانه را برای شب هم آماده کند. یک شب را خوب یادم مانده که مادرم پس از گذراندن یک روز سخت و طولانی در سر کار، شام ساده‌ای مانند صبحانه تهیه کرده بود. آن شب پس از زمان زیادی، مادرم بشقاب شام را با تخم مرغ، سوسیس و بیسکویت‌های بسیار سوخته، جلوی پدرم گذاشت.
 
وقتی پدرم بیسکویت های سوخته را خورد!
 
یادم می‌آید منتظر شدم ببینم آیا پدرم هم متوجه سوختگی بیسکویت‌ها شده است؟ در آن وقت، همه‌ی کاری که پدرم انجام داد این بود که دستش را به طرف بیسکویت دراز کرد، لبخندی به مادرم زد و از من پرسید که روزم در مدرسه چطور بود؟ خاطرم نیست که آن شب چه جوابی به پدرم دادم، اما کاملاً یادم هست که او را تماشا میکردم که داشت مربا روی آن بیسکویت‌های سوخته می‌مالید و لقمه لقمه آنها را می‌خورد.

یادم است آن شب وقتی از سر میز غذا بلند شدم، شنیدم مادرم بابت سوختگی بیسکویت‌ها از پدرم عذرخواهی کرد و هرگز جواب پدرم را فراموش نخواهم کرد که گفت: عزیزم، من عاشق بیسکویت‌های خیلی برشته هستم.

همان شب، کمی بعد که رفتم پدرم را برای شب بخیر ببوسم، از او پرسیدم که آیا واقعاً دوست داشت که بیسکویت‌هایش سوخته باشد؟
او مرا در آغوش کشید و گفت: مامان تو امروز روز سختی را در سرکار گذرانده و خیلی خسته است. به علاوه، بیسکویتِ کمی سوخته هرگز کسی را نمی‌کشد!
  وقتی پدرم بیسکویت های سوخته را خورد!
 
زندگی مملو از چیزهای ناقص و انسان‌هایی است که پر از کم و کاستی هستند. در طول این سال‌ها فهمیده‌ام که یکی از مهمترین راه‌حل‌ها برای ایجاد روابط سالم، مداوم و پایدار؛ درک و پذیرش عیب‌های همدیگر و شاد بودن از داشتن تفاوت با دیگران است و امروز دعای من برای تو این است که:
یاد بگیری که قسمت‌های خوب، بد و ناخوشایند زندگی ات را بپذیری و با انسان‌ها رابطه‌ای داشته باشی که در آن، بیسکویت سوخته موجب قهر و دلخوری نشود.


نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۶
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۵۴ - ۱۳۹۶/۰۶/۲۵
0
18
لذت بردم
امید
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۰۴ - ۱۳۹۶/۰۶/۲۵
1
4
برگرفته از کتاب "خرچنگ ها ماکارونی می خورن"!
رضاااااا
|
-
|
۱۹:۵۵ - ۱۳۹۶/۰۶/۲۵
4
6
میدونید مواد غذایی سوخته سرطان زا هستند؟؟؟
واقعاً چند بار در شبانه روز میشود از مشکلات به این شکل گذشت کرد؟؟؟
وقتی از حد نرمال خارج شوند باید بین یک گذشت و آسیبهای جدی به زندگی و یا گوشزد کردن و جلوگیری یکی را انتخاب کرد.
اگر مشکل این بیسکوییت ها همین یک بار باشد داستان شما درست ولی اگر این ماجرا و موارد مشابه در هر زمینه ای روزانه تکرار شوند باز هم میشود با این داستانها زندگی کرد؟؟؟!!!
طلبه نو اندیش
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۰:۱۱ - ۱۳۹۶/۰۶/۲۶
0
8
زیبا بود و تاثیر گذار هرگز این درس رو فراموش نمیکنم
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۵۹ - ۱۳۹۶/۰۶/۳۰
0
5
اگر دوست داشتن زندگی و زن واقعی باشد هزار بار بیسکویت سوخته قابل تحمل است . دوست داشتن رو باید تمرین کرد .
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۰۶ - ۱۳۹۶/۰۶/۳۱
0
4
ولله پدر منم خدا بیامرز همین طور بود تازه جالبه مادرم آخر غذا می گفت فهمیدی غذا یه کم شور شده بود می گف ئه مگه شور شده بود؟ اون قدر از هم نشینی با زن و بچه ش لذت می برد که این چیزها رونمی دیداصلا
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار