فریماه فرجامی از زندگی شخصی و ماجرای بازیگر شدنش می گوید ! / برادرهایم مخالف بودند !
کد خبر: ۸
تاریخ انتشار: 2015 April 22    -    ۰۲ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۲:۰۳
فریماه فرجامی یكی از آن جرقه‌ها بود كه در مسیر كاری‌اش تبدیل به شعله‌ای شد كه هرگز حتی اگر بخواهید هم نمی‌توانید او را خاموش كنید. فرجامی به حق شایسته عنوان بانوی سینمای ایران است.
 برای نسلی كه سینما را تنها روی پرده دنبال می‌كرد و هنرمندانش را با كارهایش می‌شناخت نه با تصاویر رنگارنگ سلفی شبكه‌های اجتماعی، بعضی هنرمندان مفهوم واقعی ستاره بودند و هنوز هم ستاره هستند. در بحبوحه‌ای كه سینمای ایران آثار فاخر خود را در پیك نبوغ و خلاقیت فیلمسازان یكی پس از دیگری رو می‌كرد، گاهی جرقه‌هایی زده می‌شد كه بعدها تبدیل به روشنایی جاویدان سینما و هنر ما شدند.
فریماه فرجامی یكی از آن جرقه‌ها بود كه در مسیر كاری‌اش تبدیل به شعله‌ای شد كه هرگز حتی اگر بخواهید هم نمی‌توانید او را خاموش كنید. فرجامی به حق شایسته عنوان بانوی سینمای ایران است. درخشش فرجامی زمان زیادی طول نکشید و او درست با دومین فیلمش، خط قرمز نشان داد كه سینمای بعد از انقلاب اسلامی، در كنار سوسن تسلیمی رقیب تازه‌نفسی را در سیمای بازیگران زن خود یافته است. مجموع فیلم‌های سینمایی فرجامی به ۲۰ عدد نمی‌رسد اما نیمی از آنها از كارهای شاخص و فراموش‌نشدنی تاریخ سینمای ماست.
۱۱ سال دوری از سینما و این اواخر هم بیماری این بانو باعث نشد حتی درصدی از محبوبیت و شهرت او كم شود و حالا بعد از بیش از یك دهه سكوت با فیلم «تاول» شاهد بازگشتش هستیم. راستش باید اعتراف كنیم آن قدری كه فرجامی به گردن سینما و هنر ما حق دارد سینما دینش را هرگز به او ادا نكرده‌است. او نمونه‌ای از اسطوره‌ای است كه در ۶۲سالگی، هنوز بیش از هر ستاره دیگری در این سینما می‌درخشد. حتی وقتی از او می‌پرسیم آیا از كسانی كه در این سال‌ها حتی خبری از او نگرفته‌اند دلخور است یا نه، تنها می‌گوید: من همه را بخشیده‌ام!
نتیجه همدلی در خروجی
وقتی به كارنامه فریماه فرجامی در این سال‌ها نگاه می‌كنیم یك نكته بارز خودنمایی می‌كند؛ آن‌ هم حضور در فیلم‌هایی است كه عمده آنها خروجی بسیار خوبی را داشت؛ امری كه قطعا برحسب تصادف و شانس نبوده و عنصر هوشمندی در انتخاب و قرار گرفتن در مسیر درست به خوبی دیده می‌شود. البته فرجامی معتقد است كه وجود همدلی و هماهنگی تیم سازنده بسیار مهم است و می‌گوید: «از نظر من،‌ مهم‌ترین چیز در یك فیلم وجود عوامل خوب است. وقتی تیم سازنده فیلم٬ درست باشد٬ نتیجه كار هم درست از آب درمی‌آید.»
بها دادن به جوان‌ها
بانوی سینمای ایران می‌گوید: «من كار كردن با جوان‌ها را دوست دارم. به نظرم بهتر است به جوان‌ها بهای بیشتری داده شود. ما پیشكسوت‌ها باید تا آنجا كه می‌شود به آنها كمك كنیم.» فرجامی ثابت كرده كه این حرف یك شعار صرف نیست و در كارهایی مانند «زهر عسل» به خوبی ثابت كرده كه اهل اعتماد كردن به جوان‌هاست. اگرچه فرجامی هنگامی كه وارد سینما شد ۲۸ ساله بود اما باز هم جوان نوآمده‌ای بود كه نیاز به اعتماد داشت.
خودش می‌گوید: «برای خود من هم همین‌طور بود. وقتی با آدم‌های باتجربه مثل رخشان بنی‌اعتماد، واروژ كریم‌مسیحی، علی حاتمی و مسعود كیمیایی كار می‌كردم از آنها خیلی چیزها یاد گرفتم. حالا ما هم باید به جوان‌ها یاد بدهیم. یك بده‌بستان و احترام متقابل است. بازیگرها باید به هم كمك كنند. بازیگر باید به بازیگر مقابلش میدان بدهد و هوایش را داشته باشد.»
نگاه درست برای خلق سینما
سینمایی كه فرجامی با آن رشد كرد٬ سینمای آدم‌های خاصی بود كه بازگیری برای‌شان اهمیت ویژه‌ای داشته و دارد. كیمیایی، مهرجویی، كریم‌مسیحی و بنی‌اعتماد آدم‌هایی نبودند كه سرسری از مقوله بازیگری رد شوند و البته بازیگرها هم در كارهای آنها به نوعی رشد و بالندگی می‌رسیدند كه در مسیر حرفه‌ای‌شان تاثیرگذار بود.
با این حال فرجامی معتقد است ماجرای بازیگری در زمان آنها كمی متفاوت بود و ادامه می‌دهد: «من با كارگردان‌هایی كار كردم كه به توانایی بازیگر اعتماد می‌كردند. تشخیص‌شان این بود كه خلاقیت بازیگر و درك او از صحنه مهم است. به نظرم یك بازیگر باید نگاه خوبی داشته باشد. این نگاه خوب بحث گسترده‌ای است؛ از درك صحیح شما نسبت به سینما تا تفكر خوب و حتی اهمیت به بازیگر مقابل‌تان شروع می‌شود تا چیزهای كلی‌تر. این نگاه درست، باعث خلق سینمای درست می‌شود.»
انتقال تجربه به جوان‌ها
اگر قرار باشد برای یك بازیگر حرفه‌ای پیشكسوت ویژگی‌هایی را تعریف كنیم، قطعا یكی از آنها میل به یاددادن اندوخته‌ها و تجاربی است كه طی سال‌ها به دست آورده و فرجامی مدعی است همیشه برای این كار آمادگی دارد و ادعا می‌كند: «خیلی دوست دارم به بازیگرهای مقابلم كمك كنم. البته به شرطی كه خودشان بخواهند.
متاسفانه بعضی بازیگرها هستند كه اگر بخواهید به آنها كمك كنید فكر می‌كنند ژست بازیگری گرفته‌اید و به آنها برمی‌خورد. البته گاهی شده جوان‌ترها از من خواسته‌اند كه بگویم چگونه بازی كنند؛ خب در این مواقع تجربیاتم را می‌گویم. فرد مقابل باید خودش بخواهد. آن سال‌ها گاهی آقای كیمیایی از من می‌خواست برای راهنمایی و كمك به هنرآموزان به كلاس‌های بازیگری ایشان بروم.»
لانگ‌شات به جای كلوزآپ
بانوی سینمای ایران می‌گوید: «بازیگری اتفاق عجیب و غریبی است حتی به نوعی عشق و خون در رگ‌های من است.» نظر فرجامی در طی این سال‌ها هنوز عوض نشده و اگر این جمله‌اش را با یكی از آخرین مصاحبه‌هایش در بیش از یك دهه پیش قیاس كنید به خوبی متوجه می‌شوید كه نگاهش در این سال‌ها درباره لذت بازیگری عوض نشده است. فرجامی در آن مصاحبه گفته بود: «بازیگری چیز عجیب و غریبی است. آدم وقتی وارد آن می‌شود بیرون آمدن از آن برایش مشكل است.» آنهایی كه كارهای خاص فرجامی را به یاد دارند محال است ارزش نگاه‌ها و میمیك صورت او را در كلوزآپ‌های كارهایی چون نرگس، بی‌پناه، مادر، پرده آخر و حتی آب و آتش از یاد برده باشند. با این حال او می‌گوید: «ظاهر شدن جلوی دوربین برایم باارزش بوده. نه اینكه فقط چهره‌ام را نشان بدهم. اتفاقا برعكس بعضی‌ها من لانگ‌شات را بیشتر از كلوزآپ دوست داشتم چون شما فرصت بیشتری برای نشان دادن خودتان دارید.»
فیلم خوب می‌بینم
بانوی سینما سال‌هاست كه از سینما دور بوده اما به‌رغم این فاصله‌ای كه سینما از او گرفته سعی كرده همچنان تا حدی هم كه شده پل ارتباطی‌اش را حفظ كند و می‌گوید: «در این سال‌ها اگرچه سینما نرفته‌ام اما بعضی كارها را دیده‌ام. فیلم‌های خوب هنوز مرا جذب می‌كنند و آنها را با علاقه می‌بینم.» نگاه این بازیگر به ماهیت سینمایی كه ۱۱ سال در آن حضور نداشته خوب است اما معتقد است رشد چندانی در زمینه بازیگری نداشته‌ایم و می‌گوید: «احساسم این است كه سینما در بازیگری تا حدی عقب رفته است. خیلی‌ها فقط دنبال ایجاد جذابیت ظاهری هستند و به ریشه ماجرا نگاه نمی‌كنند. سینما یك جاذبه باطنی دارد و بازیگر باید در سینما شخصیت پیدا كند.»
كارگردان‌های محبوب من
انتخاب بهترین كار برای فرجامی در آثاری كه وارد كارنامه‌اش كرده كار ساده‌ای نیست اما تعدادی از نام‌ها بیشتر در حافظه‌اش خودنمایی می‌كنند. او با علاقه عجیبی از كارهایی كه در آنها بازی داشته صحبت می‌كند و می‌گوید «پرده‌آخر» و «نرگس» در میان كارهایی كه بازی كرده برایش بسیار ارزشمند هستند. اعتراف می‌كند: «بارها آنها را در این سال‌ها دیده‌ام. البته فیلم خط‌قرمز هم جزء فیلم‌هایی بود كه دوستش داشتم. راستش من كلا با كارگردان‌های خوبی و در كارهای خوبی همكاری كردم كه همه آنها برایم عزیز هستند. من با كارم زندگی می‌كردم.»
قتلی كه توقیف شد
فرجامی از سال ۱۳۵۵ با گویندگی نمایش‌های رادیویی و بازی در نمایش تلویزیونی «آدمك مومی» فعالیت هنری خود را آغاز كرد. بعد هم كارهای پژوهشی متعددی را انجام داد. به نوعی فرجامی هنرمندی چندمنظوره است. می‌گوید: «در كنار بازیگری دستی هم به قلم داشتم. خودم حتی فیلمی ساختم كه آن زمان توقیف شد. اسم فیلم قتل است. داستانش درباره زنی است كه وارد زندان زنان می‌شود و شروع به آدم‌كشی در آن محیط می‌كند. كار را با دوربین هندی‌كم فیلمبرداری كردم.»
نسلی برای نمایش زیبایی
او هم معتقد است بازیگری هنری است كه نیاز به درك ویژه خودش دارد و باید ارزش زیادی برای این حرفه قائل شد او می‌گوید: «می‌گویند هنرمند بودن یك سری تفاوت داشتن‌هاست؛ تفاوت در نوع رفتار، بینش‌، نشست و برخاست در نوع صحبت كردن و خلاصه متفاوت بودن.» او كه همیشه جزو خوش‌چهره‌های بازیگران  زن سینما محسوب می‌شد درباره ترجیح زیبایی چهره بر هنر در بعضی بازیگران می‌گوید: «متاسفانه حس می‌كنم بعضی بازیگرهای خانم جدید تنها به فكر نمایش زیبایی‌های ظاهری خود هستند و باطن سینما را از یاد برده‌اند.
شاید حتی به محتوای كار هم توجهی نكنند. برای من آن سال‌ها كارگردان و فیلمنامه بسیار مهم بود. پیشنهادهای زیادی را رد كردم و خوشحالم كه در هر كاری بازی نكردم.» او سال‌ها قبل در مصاحبه‌ای از ارزشی كه بازیگری برایش داشت صحبت كرده و گفته بود :«هروقت قرار بود در فیلمی بازی كند از چند ماه قبلش ناخودآگاه به آن فكر می‌كرد، ورزش می‌كرد، صداسازی می‌كرد و اگرچه واقعا معتقد بود سینما در لحظه اتفاق می‌افتد، اما با این حال نمی‌توانست به آن فكر نكند.»
پریدن روی شاخه‌ها
فرجامی اگرچه اعتراف می‌كند كه عشق عجیبی به بازیگری دارد اما در عین حال معتقد است این عشق چیزهایی را هم از او گرفته است و ادامه می‌دهد: «بازیگری خیلی چیزها را در آدم می‌كشد.» او جزو نسل تحصیلكرده‌ بازیگری است كه بلافاصله بعد از انقلاب اسلامی كارش را در عرصه تصویر شروع كرد؛ شروعی كه شاید كمی در ابتدا تصمیم قاطعی هم برایش نداشت. فرجامی در این‌باره می‌گوید: «تصمیم داشتم لیسانس را كه گرفتم درسم را ادامه بدهم و به خارج بروم اما در واقع آن قدر افكارم گسیخته بود كه نمی‌دانستم بالاخره می‌خواهم چه کار کنیم. مرتب از این شاخه به آن شاخه می‌پریدم و حتی چند ماهی در رادیو بازیگری كردم.»
استثنایی به نام پرده آخر
فریماه فرجامی می‌گوید: «كار با واروژ كریم‌مسیحی برای من خاطره بسیار خوبی است. واروژ كارگردان فوق‌العاده‌ای بود كه به جزئی‌ترین مسائل اهمیت می‌داد.» او بعد از سال‌ها به این شكل از فیلم محبوبش یاد می‌كند. فیلمی كه برای بازی در آن از نهمین جشنواره فیلم فجر جایزه بهترین بازیگر زن را گرفت و در یادآوری خاطرات آن كار اشاره می‌كند: «پرده آخر، فیلم بسیار سختی بود. طراحی صحنه و لباس كار معركه‌ای بود. واروژ باید بازیگر را با گریم و لباس كامل نقش می‌دید و اگر احساس می‌كرد كاراكتر شكل‌گرفته او را وارد صحنه می‌كرد. این فیلم برای من یك استثنا  بود.»
دلتنگی برای سینما
فرجامی می‌گوید: «سینما همیشه عشق من بوده طوری كه گاهی در خانه هم برای خودم بازی می‌كنم. در این سال‌ها برای تئاتر خیلی نه اما برای سینما بسیار دلتنگ بودم چون با آن زندگی كردم. وقتی كار نمی‌كنم حالم بد است. راستش من ول‌كن سینما نیستم و باز هم كار خواهم كرد.» این صحبت فرجامی نگاه پرامید او را به عرصه محبوبش نشان می‌دهد و علاقه به حضوری كه شاید زمانی برایش اصلا شكلی جدی نداشت؛ طوری كه سال‌ها پیش در مصاحبه‌ای در نقب به روزگار قبل از بازیگری‌اش، گفته بود: «برای آن فریماه هر آینده‌ای متصور بود، جز بازیگری!»
 
مخالفت برادرهایم
فریماه فرجامی اول اردیبهشت 1331 در تهران به‌دنیا آمد. اینكه چطور شد به بازیگری علاقه‌مند شد، اتفاقی در ناخودآگاهش بوده اما نشان داد كه این علاقه با چاشنی استعداد همراه است. او می‌گوید: «دبیرستان كه بودم به سینما علاقه‌مند شدم اما نه آنقدر كه بخواهم بازی كنم.
حتی در دانشكده هم بیشتر به درس خواندن علاقه داشتم. وقتی موقعیتش پیش آمد دیدم عاشق این كار هستم و ادامه دادم.» این جمشید مشایخی بود كه او را برای كار به اداره تئاتر دعوت كرد. خودش می‌گوید: «در خانواده ما كسی اهل هنر نبود. برادرهایم حتی مخالفت می‌كردند. اولین‌بار كه بازیگری را تجربه كردم 18سال داشتم. همان موقع حس كردم متعلق به سینما هستم. كیمیایی می‌گفت تا یك دو سه را بگوییم فریماه حركت می‌كند.»
از كسی دلخور نیستم
اینكه چرا در این سال‌ها كسی سراغی از بانوی سینمای ایران نگرفته هنوز مشخص نیست، اما اینكه بعضی افراد قصد تخریب او را داشتند عجیب‌تر از بی‌توجهی بعضی دیگر نسبت به او بود. با همه این حرف‌ها هنرمندی با محبوبیت او، سعی كرده همه بدی‌ها را ببخشد و می‌گوید: «اگر در این سال‌ها از كسی دلگیر بوده‌ام تمام شده است. دلخوری ریشه‌داری نبود. همه چیز را فراموش كرده‌ام. من آنقدر سینما، بازیگرها و كارگردان‌ها را دوست دارم كه به این دلخوری‌ها اهمیت نمی‌دهم.» البته فرجامی سبك دوری و دوستی را انتخاب كرده و عنوان می‌كند رابطه‌اش با اهالی هنر خیلی كم است و حتی تلویزیون نمی‌بیند.
اهالی پرادعای سینما
امید در نگاه فرجامی كه می‌رود تا شروع تازه‌ای را در سینما رقم بزند، شكل گرفته و این حتی در جملاتی كه می‌گوید هم مشهود است. او حتی به آینده سینمای ایران و بازیگرها هم نگاه پرامیدی دارد و می‌گوید: «گاهی برخوردها خوب نیست. بعضی اهالی سینما كمی پرادعا شده‌اند و كار آدم را قبول ندارند. اما من خوش‌بین هستم و می‌گویم درست می‌شود.»
علاقه به تشویق
فرجامی یكی از تحسین‌شده‌ترین بازیگران سینمای ایران است كه به قول خودش از همان اولین نمایشی كه بازی كرد این جمله را شنید؛ «تو خیلی با استعدادی!» استعدادی كه سال‌ها بعد در عرصه تصویر بارها خودش را نشان داد و نتیجه‌اش كارنامه‌ای درخشان و انبوهی از تحسین‌ها بود. فرجامی می‌گوید: «جایزه‌های مختلفی گرفتم اما هرگز فقط به صرف گرفتن جایزه كار نكردم. به‌نظرم همه آدم‌ها تشویق شدن را دوست دارند.» این صحبت صادقانه فرجامی كاملا نشان می‌دهد كه او فراتر از اندیشه‌ها و هدف‌های گذرا به این مقوله نگاه كرده و پرداخته است.
رسوخ به قلب مخاطب
بانو فرجامی می‌گوید: «من همیشه به‌خاطر مردم كار كردم و می‌دانستم كه در ذهن‌شان می‌ماند چون سعی كردم خوب كار كنم. فقط می‌خواستم كاری را ارائه بدهم كه مورد قبول تماشاگر باشد. مردم مرا دوست داشتند و می‌گفتند كه دوباره كار كن.» ادعای فرجامی درباره شكل محبوبیتش بی‌اغراق است. بازیگری كه هر دو سمت مخاطب و منتقد را راضی نگه داشته و در كلامی عاری از غرور و در كمال فروتنی می‌گوید: «این فقط به‌خاطر ظاهر نبود، به‌خاطر حس بازی من بود. من حسی دارم كه روی بیننده اثر می‌گذارد و در بده بستان بین مخاطب و بازیگر درست عمل می‌كند. اگر شما نقش خود را درست ارائه بدهید مخاطب آن را می‌پذیرد، ضمن آنكه سعی كردم حس قلبی‌ام را به مخاطب منتقل كنم.»
انتخاب درست و مطالعه
سیمای زن متفكر و در خود فرو رفته‌ای كه غالبا در كارهای او دیده‌ایم، ریشه در واقعیتی دارد كه شاید برای نسل حاضر سینمایی ما الگو باشد. فریماه به‌شدت اهل مطالعه است. می‌گوید: «كتابخانه بزرگی دارم و همیشه كتاب می‌خوانم. مطالعه همیشه بخشی از زندگی من بوده چون اصلا ویراستار و پژوهشگر رادیو  بوده‌ام.»
بازیگری از جنس زندگی
بانو فرجامی تعریف بسیار زیبایی از بازیگری دارد و معتقد است: «بازیگری را از جنس زندگی می‌دانم و چون از یك جنس‌‌اند با انسان یكسان رفتار می‌كنند‌، انسان را پیر می‌كنند و بسیاری چیزها را از آدم می‌گیرند.» البته وقتی او را از نزدیك می‌بینید، چیزی از آن ابهت و حس غریبی كه روی پرده داشت، كم نشده و در آخر صحبت‌هایش خالصانه می‌گوید: «من همه شما را دوست دارم. عشق به شما و سینما مرا نگه داشته و زندگی من، شماها هستید.
در این 11 سال کسی سراغی از من نگرفت و زنگی نزد. اگر تماسی هم گرفتند توهین می‌كردند كه تو فكر می‌كنی كی هستی و چرا فكر می‌كنی مطرحی و... اما من همه را می‌بخشم.»
 لنز مشكی در نرگس
یكی از فرموش‌نشدنی‌ترین آثار فرجامی در سال‌های درخشش او بازی در فیلم اجتماعی و زن‌محور نرگس بود؛ مسئله‌ای كه برای فرجامی اهمیت خاصی داشت و دلش نمی‌خواست نقش زنی را در فیلمی بازی كند كه تاثیری در روند داستان نداشت، تا جایی كه می‌گوید: «یكی از دلایلی كه باعث شد بازی در پرده آخر را قبول كنم این بود كه دیدم در این سناریو زن‌ها نقش مهمی دارند، نه اینكه كار زنانه باشد، ولی نقش آنها به‌گونه‌ای بود كه اگر آنها را از ماجرا حذف می‌كردیم، سناریو به هم می‌ریخت.»
بازیگر چشم‌رنگی سینما به مورد جالبی از حضورش در نرگس اشاره می‌كند و می‌گوید: «برای این فیلم لنز مشكی گذاشتم كه اذیتم می‌كرد. این را به رخشان بنی‌اعتماد گفتم. نقشم در آن كار بسیار سخت بود. خوشحالم كه با فیلم‌هایی چون نرگس خدمتی به سینمای مملكت كرده‌ام و خوشحالم كه این فیلم‌ها در یادها می‌ماند.»
 جادوی نگاه به دوربین
فرجامی دانش‌آموخته دانشكده هنرهای دراماتیك است. در سال ۱۳۵۶ از این دانشگاه لیسانس كارشناسی دراماتیك دریافت كرد و در همان سال در مركز مطالعات و هماهنگی فرهنگی شورای‌عالی فرهنگ و هنر و فصلنامه فرهنگ و زندگی به عنوان ویراستار، محقق و پژوهشگر مشغول به كار شد اما به قول خودش همیشه دوربین و نگاه رو به دوربین را دوست داشت: «اینكه آدم تماشا كند، چیز یاد بگیرد و چیزی یاد بدهد همیشه برایم جالب بوده. با همین علاقه هم سمت بازیگری آمدم. عاشق سینما و تئاتر بودم و كارم را عاشقانه شروع كردم. اگرچه در دانشكده تئاتر خواندم اما جادوی دوربین سینما را دوست داشتم. همین حالا هم وقتی فیلم خوبی می‌بینم واقعا كیف می‌كنم.»
بی علاقه به مصاحبه
نه‌تنها در این فاصله ۱۱ ساله دوری از سینما بلكه حتی در آن سال‌ها هم فرجامی علاقه چندانی به گفت‌وگو نداشت و به قول خودش اهل رسانه و مطبوعات نبود؛ چون رسانه‌ها خیلی اهل بروز واقعیات نبودند. حتی می‌گوید: «مصاحبه‌های محدودی كردم كه برای هفت‌پشتم بس بود. حس می‌كردم رسانه‌ها آنچه باید را نشان نمی‌دادند و باعث تخریب بازیگر می‌شدند.» نمونه یكی از مصاحبه‌های جنجالی وی در این مدت، حضورش در برنامه سینمایی هفت بود كه منجر به بروز اختلافات بسیاری در جامعه هنری شد و حتی بسیاری از اهل هنر، اقدام فریدون جیرانی را برای آوردن او به برنامه در حالی ‌كه حال خوشی نداشت اقدامی نادرست عنوان كردند.

مجله زندگی ایده آل

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار