من چند سال پیش تو سوئد یک بانک را زدم، سر نگهبانان آن را بریدم، در حین فرار یک زن آبستن را با بچه اش زیر کردم، سبب چپ شدن اتوبوس مدرسه و کشته شدن همه شاگردها در آن شدم، و در نهایت با رفتن به پیاده رو و زیر گرفتن مردم، نمی دانم چند ده نفر را کشتم، و البته حین فرار از مرز سوئد چند ناوشکن آنها را که در تعقیبم بودند غرق کردم و اشتباهی یک هواپیمای مسافربری آنها را هم انداختم که آن هم متسفانه روی یک زایشگاه سقوط کرد و موج انفجار آن یک کودکستان دخترانه را هم از بین برد و به دنبال آن بسیاری از والدین بچه ها از شدت غم خودکشی کردند. باقی افتضاحاتم را نمی نویسم شاید حالتان بد شود فقط یکی به سوئذی ها خبر بدهد که بیایند و من را برای همیشه به این زندان، تاکید می کنم فقط همین زندان، ببرند. چون هنوز هم خیلی خطرناکم.
بابل-نوشیروانی