تعابیر مختلفی از «امانت» شده است. تصوف میگوید «عشق» است. مولوی میگوید «اراده» است. جمعی از علما «علم» دانستهاند و بعضی «ولایت» گروهی هم معتقدند که منظور از امانت مشخص «حضرت علی (ع)» است... .
امانت همه امکاناتی است که در خداوند است نه در سطح او و همه امکاناتی که در موجودات دیگر نیست و خاص انسان است و دلیل برتری و فضیلت او.
امانت مجموعه همه این هاست... که به انسان سپرده شدهاند.
امانت عبارت از آن ماده است که در وجود آدمی وارد شده و میتواند او را به سر حد عالی و مطلق تکامل قابل تصور در جهان برساند.
پس اراده، اختیار، آگاهی و شعور، قدرت خلاقیت، عشق، معرفت، حکمت و همه اینها و بسیاری چیزهای دیگر که ما هنوز نمیشناسیم و در انسان آینده میتواند تحقق و تجلی پیدا کند، جزو «امانت» است.
برگرفته از کتاب تاریخ و شناخت ادیان دکتر علی شریعتی
اما ما چه قدر امانت دارهای خوبی هستیم؟ چه قدر از امانتهایی مثل عقل و آگاهی و شعور بهره میبریم؟ چگونه از احساسی که خدا در وجود ما نهاده است استفاده میکنیم؟
عشق را با هوس، اراده را با اجبار، آگاهی، شعور و معرفت را با شناخت سطحی خلط میکنیم. ادعای عرفان داریم و لجام گسیخته در وادی هوسهای تن گام برمیداریم. واژههای رهایی و آزادی را برای بیشتر لذت بردن صرف «من» از زندگی محدود، جایگزین عمل خیانت میکنیم. و اخلاق و اخلاقیات در حاشیهٔ کتابهای تاریخ رنگ میبازند و ریا و ریاکاران نقابهای تازه میسازند و ما همچنان میتازیم.
مژگان الیاسی