ملیکا شریفی یکی از بازیگران جوان و موفق سینما و تلویزیون است که به تازگی توانسته 20 کیلو از وزن خود را کم کند.
برویم سراغ داستان رژیم لاغری تان؛ قصه از کجا شروع شد؟
از خیلی وقت پیش به فکر کم کردن وزن بودم اما نمیشد. شنیده بودم بعد از 30سالگی کم کردن وزن کار دشواری است. به همین دلیل تصمیم گرفتم هر طور شده، وزنم را پایین بیاورم و سال گذشته وقتی شمع تولدم را فوت میکردم، به خودم قول دادم که هر طور شده، وزنم را کم کنم و خدا را شکر توانستم در عرض 7ماه 20کیلوگرم کم کنم و حالا خیلی خوشحالم چون توانستم خودم را به خودم ثابت کنم.
رژیم لاغری تان چه بود؟
ابتدا 15کیلوگرم به واسطه یک رژیم اینترنتی کم کردم و بعد 5کیلوگرم باقیمانده را نزد متخصص تغذیه رفتم و به کمک ایشان توانستم وزنم را پایینتر بیاورم ولی واقعا 5کیلوگرم آخر دیگر برایم نفسگیر شده بود.
حالا از وزنی که دارید راضی هستید؟
راضیام، اما دوست دارم 3 کیلوگرم دیگر هم کم کنم.
بیشتر چه موادی بهعنوان وعدههای غذایی مصرف میکردید؟
در خانه فقط سالاد و نان و پنیر میخوردم و تازه حالا دارم تنها یک روز در هفته رژیمم را میشکنم و موادی میخورم که دوست دارم، اما باز هم خیلی کم و بهصورت محدود.
آیا از ورود به 30 سالگی هم وحشت داشتید؟
نه، اصلا. برعکس، من بالارفتن سن را خیلی دوست دارم چون نشاندهنده تجربه و پختهتر شدن آدمی است.
وقتی این رژیم لاغری را شروع کردید، دچار ضعف اعصاب یا بیحوصلگی نشدید؟
چرا، خیلی بیحوصله شده بودم و شرایط برایم سخت بود. به همین دلیل سعی کردم با دوستانم بیشتر رفت و آمد کنم اما به آنها گفتم، در صورتی میتوانم با شما رفت وآمد داشته باشم که رژیم را هم نشکنم و آنها هم با من همکاری کردند.
نظر خانوادهتان در این مورد چه بود؟
خیلی خوشحال بودند و تشویقم میکردند. پدرم که اصلا باورش نمیشد چون او همیشه به من میگفت: «خودت را لاغر کن» ولی خب نمیتوانستم. در مدتی که رژیم داشتم، مادرم نزدیک به 2 ماه به سفر رفتند و من را ندیدند و من در طول این مدت میگفتم برایم لباس با سایز کوچک بخرد و وقتی ایشان از سفر آمدند و من را دیدند، باورشان نمیشد و با کلی خوشحالی گفتند: «من به تو ایمان داشتم که میتوانی و خوشحالم که حالا تمام لباسهایت اندازهات میشود.»
فکر میکنید این مساله چقدر روی نقشهایتان اثر میگذارد؟
قطعا بیتاثیر نیست. البته من بهدلیل گرفتن نقش این کار را نکردم، اما حالا خوشحالم که به دلیل چاقی حداقل نقشی را هم از دست نخواهم داد و این مساله برای من خیلی باارزش است.
کلا ارتباطتان با غذا چگونه است؟
ارتباط خیلی خوبی داشتم، ولی حالا دیگر غذا برایم هوسانگیز نیست. من همیشه عاشقانه غذا خوردن را دوست داشتم. فستفود را هم همینطور. قبلا دیوانهوار سس و غذاهای پرحجم میخوردم ولی حالا دیگر غذا برایم مانند قبل نیست.
خودتان هم اهل آشپزی هستید؟
بله، اما بیشتر دوست دارم برای بقیه غذا درست کنم و ضمنا اصلا آدم تنوع طلبی در مورد غذا نیستم؛ یعنی حاضر نیستم در رستوران غذاهای جدید را امتحان کنم و همیشه همان قدیمیها را میخورم.
حسی که امروز دارید را چگونه به تصویر میکشید؟
قبلا یک گمگشتگی بزرگی داشتم که توانستم با آن کنار بیایم. شاید یک دریا بکشم که توفان سنگینی را پشت سر گذاشته است. بههرحال، از خودم خیلی راضیام که توانستم این توفان را مهار کنم.
آیا تراپی کردهاید؟
بله، یک دوره تراپی کردم و به نظرم خیلی هم کار خوبی است و همه آدمها باید این کار را بکنند ولی متاسفانه دیگر این کار را ادامه ندادم چون تمرکزم روی موارد دیگری بود و حالا خیلی دوست دارم دوباره این کار را شروع کنم اما در عین حال این را هم بگویم که خودم هم زیاد با خودم حرف میزنم چون به انرژی کلمات خیلی اعتقاد دارم.
منبع:سیمرغ