در مهر ماه بود که آمارهای منتشرشده از مسمومیتهای ناشی از گردوغبار در خوزستان به حدود ٩٠٠ نفر رسید که همگی با مشکل تنفسی یا پوستی روبهرو شده بودند. از این تعداد ٣٨نفر بستری شدند. این در حالی است که در گذشته اینچنین نبود و ما در چندسال اخیر با پدیده شوم گردوغبار سمی مواجه شدهایم.
گردوغبار در روزگاران گذشته هر چند سال یکبار تکرار میشد و هر بار این اتفاق میافتاد مردم خوزستان را متحیر میکرد. شاید برای همین است که به اصطلاح بهآن سال، سال خاکی میگفتند. اما اکنون این معضل روال عادی پیدا کرده است.
شبي نيست كه اهالي غرب و جنوب ايران بهخصوص استانهاي مرزي كشور با ترس و دلهره غبار فردا به رختخواب نروند و همواره كابوس ريزگردها ذهن آنها را حتي در خواب به خود مشغول نكرده باشد. کابوسی که تا قبل از سال ٨٦ پديده ورود خاك همسايه به كشورمان براي مردم اين مناطق ناشناس بود. هر چند ورود موشكها و گلولههاي خمپاره همسايه در هشتسال جنگ تحملی، تنها مهمان ناخوانده عراقيها بود اما امروز جاي باروت و گلوله را ويرانگر ديگري به نام ريزگردها گرفته است.
ریزگردهایی که در یکسال با فراوانیشان جان مردم را به خطر میاندازند و دیگر سال چون مهمان ناخوانده وجود ندارند. به راستی علت این پدیده چیست؟ ریشه در چه چیزی دارد؟ مگر نه اینکه مردم خوزستان هم مردمی از جنس ما هستند، نباید فکری به حالوروز این مردم نگونبخت کرد؟ مسئولان در سر چه میپرورانند؟
شهر فلجبراساسآخرین آماری که اداره کل حفاظت محیطزیست استان خوزستان ارایه کرده است، در ٨ بهمن سال جاری میزان گردوغبار به ٦٦ برابر حد مجاز خود رسیده بود و این اتفاق باعث قطعی برق اهواز و کارون و تعطیلی مدارس در دو نوبت صبح و بعدازظهر و همچنین تعطیلی ادارات از ساعت ١٢ ظهر شد.
اما این موضوع به همین جا ختم نمیشود، بلکه اگر این میزان ریزگرد را در نظر نگیریم، خبری خوشایند برایمان وجود دارد آن هم، خوشبختانه در این روز براساس آمار اورژانسی و بیمارستانی که وجود دارد، تعداد کل مراجعان به بیمارستانهای خوزستان به علت مشکلات تنفسی ناشی از گردوغبار جمعا به ٣٠٠ نفرنمیرسد که اکثرا هم به صورت سرپایی مداوا و ترخیص شدندو با وجود افزایش غلظت گردوغبار در این استان تعداد مراجعان کمتری در پی داشت. موضوع به همین جا ختم نمیشود، چیزی که باعث به وجود آمدن شبههای در اذهان میشود این است که نکند با گذشت زمان این موضوع به امری طبیعی مبدل شده باشد و در درازمدت اثرات مخرب خود را بر جای بگذارد؟
این در حالی است که مرضیه حلاجیان معلم ٣٠ ساله اهوازی نظری متفاوت دارد: «اوضاع اینجا نابسامان است. فکری به حال ما کنید، دانشآموزان نه میتوانند ترک تحصیل کنند، نه با این شرایط بهدرستی آموزش میبینند، زیرا این روزها در اهواز دانشآموزان تقریبا ٢ روز در هفته تعطیل هستند و باید برنامهریزیمان بهصورتی باشد تا قبل از عید نوروز ٩٥ درصد از کتابهایشان به اتمام برسد و مابقی را تا اردیبهشتماه برای امتحانات و... وقت بگذاریم. اما امسال فقط آلودگی هوا نبود که شرایط زندگی را برای اهالی اهواز دشوار کرده بود، بلکه هردفعه با انبوهی از ریزگردها مواجه میشدیم، قطعی آب و برق را نیز درپی داشت. زندگی در اینجا رنجآور است.
تاکنون دیدهای ٤٨ ساعت تمام شهری فلج باشد؟ و آنطورکه به نظر میرسد مسئولان هم به فکر رفع این معضل نباشند. در توصیف این شرایط بهتر است سکوت کنم چراکه تا از نزدیک حالوروز این روزهای اهوازیها و خوزستانیها را نبینند، نمیتوانند قضاوت کنند.» او که خود دو فرزند دارد، میگوید: «حسین، پسرم اگر من در درسهایش به او کمک نمیکردم با مشکلات زیادی روبهرو میشد، اما کسانی که پدر و مادر فرهنگی ندارند باید چه کنند؟ هنوز که هنوز است بسیاری از پدران و مادران بیسواد هستند و نمیتوانند به امورات فرزندشان رسیدگی کنند. فکری به حالشان کنید.»
این معلم ٣٠ ساله که از شرایط فعلی که در اهواز وجود دارد، رنجیدهخاطر است، میگوید: «اگر اقتضای شغل همسرم نبود حتی یک ثانیه هم در اهواز نمیماندم، چرا باید چنین شرایط اسفباری را تحمل کنم، مگر فرزندان من با فرزندان دیگران چه فرقی دارند که باید به مشقت تن دهند؟» کمی مکث میکند و میگوید اهوازیها هیچ راهی برای بهبود شرایط زندگیشان در نظر گرفته نشده است. وقتی به دانشآموزانم نگاه میکنم، گریهام میگیرد.
چرا کودکان خردسال باید مشکلات پوستی و تنفسی داشته باشند، مگر چه گناهی کردهاند. زمانی که چنین اتفاقاتی در استان رخ میدهد فرمانداری و شهرداری باید امکانات ویژهای در اختیار شهروندان قرار دهند، نهتنها این امکانات در اختیار ما قرار نگرفت، بلکه در هیچ جای شهر آب تصفیهشدهای برای ما وجود نداشت تا ازآن استفاده کنیم.
توان بازگشت ندارمهرکدام از اهالی خوزستان درددلی دارند، یکی میگوید به فکر ما نیستند، دیگری میگوید چارهای به جز رفتن از این شهر و دیار نداریم، مادر بزرگم هم که جوانیاش را در خوزستان گذرانده و هر زمان از آن دوران صحبت میکند گویی زندگی را به او بخشودهاند، هرچه باشد، سالهای سال در آبادان زندگی کرده و اقوام و دوستانش آنجا هستند.
او که نگران اوضاع خوزستان است، میگوید: «شرایط زندگی در خوزستان سخت شده و همسالان من با پا گذاشتن به سن دیگر توانان نفس کشیدن در آنجا را ندارند، یا باید به دیار غربتی بروند و باقی عمر را در آنجا سپری کنند یا بمانند و با انواع و اقسام مریضیها دستوپنجه نرم کنند.» او که نگران اقوام و دوستانش است، میگوید: «حال خوزستان خوب نیست، مردم آنجا چه میکنند؟» اشک در چشمانش حلقه میزند، انگار چیزی بهخاطر آورده است، همینطور که اشک روی گونههایش غلط میخورد سراغ صندوقچهاش میرود.
عکسهای سالیان دور را نشانم میدهد و میگوید: «چند سالی بود به فکر بازگشت دوباره به آبادان بودم ولی وقتی فهمیدم اوضاع هوا به این شکل است، از رفتن پشیمان شدهام و تنها یکی دو بار برای سر زدن به دوستان روزهای سخت و اقوام راهی آبادان میشوم.» دستی روی شانهام کشید و گفت: «حالا زود است بفهمی من از چه میگویم.»
زندگی در اهواز طاقتفرساستاما در این میان برخی واقعبینانهتر به این موضوع نگاه میکنند و تنها مسئولان را مقصر حالوروز این روزهای خوزستان نمیدانند. جهانمیر (صفر) پیشبین استاد بازنشسته دانشگاه چمران و یکی از شهروندان قدیمی اهواز میگوید: «موضوع گردوغبار موضوع نسبتا جدیدی است و باید به صورت جدی بررسی کرد، زیرا دلایل متعدد طبیعی و غیرطبیعی دارد که ما راهی برای جلوگیری با دلایل طبیعی چون رطوبت خاک، پوشش گیاهی منطقه و.... برایمان وجود ندارد، اما میتوان از عواملی چون عدم آبدهی مناطق پس از احداث سدها و مهار آبهای سطحی که از عوامل انتشار ریزگردها درخوزستان هستند تا حدودی جلوگیری کرد، به نظر میرسد برخی از مسائل با گفتمان حل شده و از ادامه دادن به طرحهایی چون خشکاندن آب برای احداث چاه نفتجلوگیری شود.»
او که کودکی خود را در اهواز گذرانده است دلش به حا ل این روزهای اهواز میسوزد و دوست دارد به مردمش کمککند ولی نمیداند چگونه؟ او میگوید: «باید نگران بود، نگران سلامتی مردم، جابهجایی آنها و مهاجرت بسیاری از نخبگان زیرا با وضعیتی که وجود دارد تنها مردم را تحتالشعاع قرار نمیدهد، بلکه اقتصاد آنجا را زیرسوال میبرد. زیرا زمانیکه نه نخبه وجود داشته باشد و نه اقتصاد باید نگران بود، ممکن است روزی برسد که دیگر همه اهالی اهواز و استانهای مجاور که از وجود گردوغبار زندگی رنج میبرند، ترک دیار کنند و شهرهای خوزستان عاری از مردم باشد.»
منبع : روزنامه شهروند