آیا جامعه مدرن رو به انحطاط است؟
کد خبر: ۶۰۹۰۸
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: 2017 January 12    -    ۲۳ دی ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۱
مطمئناً بسیاری از جنبه‌های جامعه امروزی به اعتقاد اکثریت نمونه‌های انحطاط است، چه انحطاط اخلاقی چه انحطاط عمومی در استانداردها و کیفیت زندگی. باور عموم بر این است که از دزدی‌های کوچک تا جنایت‌های جدی خشونت‌آمیز دیگر از کنترل خارج شده است و این سند اصلی بر از دست رفتن اخلاقیات است. با این حال آمار و ارقام چیزی کاملاً متفاوت را ثابت می‌کند.
 
 
  آیا جامعه مدرن رو به انحطاط است؟به گزارش «تابناک باتو»؛ باور عموم بر این است که جامعه مدرن به شدت رو به انحطاط است. از جمله مشکلات آن می‌توان به بالا رفتن میزان جرم و جنایت، طلاق، ارتباط‌جنسی نوجوانان، بارداری نوجوانان، اعتیاد به موادمخدر، جنگ (به ویژه در قرم بیستم) و انحطاط کلی اخلاقیات و اعتقادات مذهبی و از این قبیل اشاره کرد. همچنین این نگرانی وجود دارد که علوم و تکنولوژی مدرن به گسترده‌تر کردن شکاف شرایط زندگی و فرصت‌های تحصیلی بین ملت‌های جهان اول و ملت‌های فقیر جهان سوم منجر شود. این درواقع نگرانی نویسنده‌های سکولار چپ‌گرا و هم نویسنده‌های اصول‌گرای راست‌گرا است.

اصول‌گرایان مذهبی معمولاً تقصیر را بر گردن علوم مدرن و به ویژه تکامل می‌اندازند. بعنوان مثال، در موزه آفرینش در پترسبورگ، کنتاکی، در تصویری می‌توان هشدار نسبت به عواقب داشتن جهان‌بینی علمی، تصاویری مربوط به انفجار هسته‌ای، مجموعه‌ای از جمجمه‌های باقیمانده از هولوکاست و تصاویری از زنی که در حال سقط‌جنین است را مشاهده کرد. در بخش دیگری از موزه، کلیپ‌هایی از جلوگیری از بارداری، سقط‌جنین، طلاق، کشتار جمعی، سلول‌های بنیادین و جنگ نمایش داده می‌شود.

بسیاری از نویسنده‌های سکولار هم به اشتباه، مذهب را مقصر می‌دانند. کریستوفر هیچنز می‌گوید، «مذهب وحشی، غیرمنطقی، متعصبانه، نژادپرستانه و براساس نادانی، مخالف جستجوی آزاد، تحقیرکننده زنان و زورگو نسبت به کودکان است.» این نویسنده‌ها همچنین باور دارند که بسیاری از جنگ‌ها در اروپا و نقاط دیگر، به نام مذهب صورت گرفته‌اند.

ولی واقعیت چیست؟


برخی نمونه‌های انحطاط

مطمئناً بسیاری از جنبه‌های جامعه امروزی به اعتقاد اکثریت نمونه‌های انحطاط است، چه انحطاط اخلاقی چه انحطاط عمومی در استانداردها و کیفیت زندگی؛

۱) انحطاط واحدهای خانوادگی:
بارداری‌های خارج از ازدواج و بچه‌های تک‌والد. یکی از نگرانی‌های بزرگ جامعه مدرن به ویژه در امریکا و اروپا، انحطاط در ثبات خانواده است. در امریکا، درصد بچه‌هایی که خارج از ازدواج به دنیا می‌آیند از ۱۰.۷ درصد در ۱۹۷۰ به ۴۱ درصد در سال ۲۰۱۰ رسیده است. درمورد زایمان‌های زنان زیر ۳۰ سال امریکایی، ۵۰ درصد خارج از ازدواج است. این آمار و ارقام در برخی جوامع اروپای غربی حتی از این بالاتر است. بچه‌هایی که از مادران مجرد به دنیا می‌آیند به احتمال بیشتری در فقر بزرگ می‌شوند، تحصیلاتی پایین‌تر از حد متوسط دارند و خودشان هم احتمالاً آینده‌ای مشابه والدینشان خواهند داشت. ۴۷ درصد از مادران مجرد در امریکا پایین‌تر از سطح فقر زندگی می‌کنند. درصد خانواده‌هایی که قادر به تامین هزینه‌های اولیه خود نیستند برای والدین مجرد ۳۶-۳۰ درصد و برای والدینی که در کنار هم زندگی می‌کنند ۱۵ درصد است. برخی می‌گویند که این نتیجه اجتناب‌ناپذیر جامعه‌ای پیشرفته، شهری و سکولار است. ولی این ادعا با مقایسه جامعه ژاپن کاملاً پوچ است که جامعه‌ای با پیشرفت علمی بالا، شهری و سکولار است که در آن فقط ۲ درصد از بچه‌ها خارج از ازدواج به دنیا می‌ایند.

در غرب آمار طلاق رو به کاهش است ولی بسیاری از زوج‌ها بدون قرارداد ازدواج کنار هم زندگی می‌کنند. در تحقیقی که در سال ۲۰۱۳ انجام گرفت، مشخض شد که ۷۵ درصد از زنان امریکایی تا ۳۰ سالگی بدون ازدواج با مردی زندگی کرده‌اند (که البته ۴۰ درصد از آنها طی سه سال وارد ازدواج شده‌اند). سطح تحصیلات در این زمینه مسئله‌ای حائز اهمیت است. در میان زنانی که دیپلم متوسطه هم ندارند، ۷۰ درصد بعنوان تجربه اول خود بدون ازدواج با مردی زندگی می‌کرده‌اند درحالیکه این آمار برای زنان لیسانسه ۴۷ درصد است. علاوه بر این، ۳۳ درصد از زنان با تحصیلات پایین‌تر از دیپلم در سال اول هم‌خانگی خود باردار شده‌اند، در حالی که این آمار برای زنان لیسانسه ۵ درصد بوده است.

۲) کلاهبرداری و «اعتیاد» اینترنتی:
تقریباً ۶۰ درصد ایمیل‌ها اسپم است که اکثر آنها کلاهبردارانه هستند که از کاربران می‌خواهند اطلاعات شخصی‌شان را در وبسایتی جعلی برای دزدی هویت وارد کنند یا پیش از یک نقل‌وانتقال مالی جعلی پول پرداخت کنند. بسیاری جوانان و نوجوانان زمان بسیار زیادی را برای سرگرمی‌های اینترنتی مثل بازی و شبکه‌های اجتماعی صرف می‌کنند که از زمانی که می‌توانند برای خانواده یا تحصیل خود صرف کنند، کم می‌کند.

۳) هرزه‌نگاری (پورنوگرافی) اینترنتی:
حجم بسیار بالایی از پورنوگرافی در اینترنت وجود دارد. براساس گزارشی که در سال ۲۰۱۳ به چاپ رسید، بازدیدکننده‌های ماهانه وبسایت‌های پورنوگرافی بسیار بالاتر از وبسایت‌هایی مثل Amazon، Netflix و Twitter هستند. در ایالات متحده بسیار از کارفرمایان به ویژه در شرکت‌های دولتی، پزشکی و حقوقی دسترسی کارمندان به این وبسایت‌ها را منع کرده‌اند زیرا علاوه بر اتلاف وقت، مناسب محیط‌کاری نیستند و افرادیکه بازدید از این وبسایت‌ها را در محل‌کار ادامه دهند، اخراج خواهند شد. بعنوان مثال، دولت امریکا در سال ۲۰۱۴ اعلام کرد که تعداد بسیار بالایی از کارمندان دولتی حین بازدید از چنین وبسایت‌هایی با کامپیوترهای دولتی شناسایی شده‌اند که برخی از آنها حتی تا شش ساعت در روز را صرف چنین سایت‌هایی می‌کرده‌اند. استفاده از این وبسایت‌ها برای بسیاری ازدواج‌ها هم تهدید‌آمیز است. تحقیقی در سال ۲۰۱۶ نشان داد که وقتی یکی از دو طرف شروع به استفاده از این وبسایت‌ها می‌کند، احتمال طلاق دوبرابر می‌شود.

۴) رشد نابرابری درآمد: نابرابری درآمد به ویژه در امریکا بسیار پررنگ است. در گزارشی از دفتر بودجه ایالات متحده در سال ۲۰۱۳ اعلام کرد که درآمد خالص ۱ درصد از جمعیت پردرآمد بین سال‌های ۱۹۷۹ تا ۲۰۱۰ ۲۰۱ درصد افزایش داشته است. برای ۹۹ درصد باقیمانده این افزایش درآمد ۶۴ درصد بوده است. برای ۶۰ درصد از جمعیت با سطح درآمد متوسط، افزایش درآمد ۴۰ درصد بوده است.
 
 

دیگر آمارها: انحطاط کجاست؟


ولی فرای موارد عنوان‌شده در بالا تشخیص نمونه‌ای مشخص از انحطاطی قابل‌توجه در اخلاقیات یا حتی گسترده‌تر، در استانداردهای کلی زندگی، حداقل در مقیاس جهانی، بسیار دشوار است. در زیر به برخی از آخرین آمار در این زمینه اشاره می‌کنیم:

۱) جرم و جنایت. باور عموم بر این است که از دزدی‌های کوچک تا جنایت‌های جدی خشونت‌آمیز دیگر از کنترل خارج شده است و این سند اصلی بر از دست رفتن اخلاقیات است. بااینحال آمار و ارقام چیزی کاملاً متفاوت را ثابت می‌کند. میزان جرم و جنایت‌های خشونت‌آمیز در سال ۲۰۱۳ ۵.۴ درصد پایین‌تر از سال ۲۰۱۲ بوده است و این کاهش تا ۱۵ سال متوالی به همین ترتیب بوده است. بزرگترین شهرها حتی بالاترین میزان کاهش را داشته‌اند. در نیویورک از سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۱، قتل تا ۸۰ درصد، دزدی تا ۸۶ درصد و دزدی اتومبیل تا ۹۴ درصد کاهش داشته است. در سال ۲۰۱۳ آمار قتل در بزرگترین شهرهای امریکا حتی کاهش بیشتری داشته، نیویورک به ۳۳۳ فقره، شیکاگو به ۴۱۵ و لس‌آنجلس به ۲۵۵ رسیده است. آمار ۳۳۳ قتل سال ۲۰۱۳ برای نیویورک از سال ۱۹۹۱ ۸۵ درصد کاهش داشته است که در آن سال آمار قتل ۲۲۴۵ فقره بوده است. آمار قتل‌های لس‌آنجلس هم از سال ۱۹۹۱، ۹۱ درصد کاهش داشته است که در آن سال ۲۴۰۱ فقره گزارش شده بود. در سایر شهرها نیز کاهش مشابهی دیده می‌شود.
 
با قتل‌های زیاد سال ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶، این نگرانی وجود داشت که شاید این آمار دوباره رو به افزایش باشد. ولی این کاهش آماری آنچنان زیاد بوده است که با کمی افزایش آماری به وضعیت سابق خود در دهه‌های پیشین نخواهد رسید.

این کاهش آمار جرم و جنایت باعث سردرگمی جرم‌شناسان شده است. بااینکه قسمتی از این کاهش آماری بخاطر عوامل جمعیتی است (۲۴-۱۶ ساله‌های کمتر)، ولی جرم و جنایت حتی در شهرهایی مثل لندن که این بازه سنی رو به افزایش بوده است، هم با کاهش روبه‌رو بوده است. گروهی نیز بر این عقیده بودند که قانونی کردن سقط‌جنین در دهه هفتاد میلادی، با کاهش تعداد نوجوانانی که در محیط‌های فقیر وضعیف بزرگ می‌شوند، موجب پایین آمدن آمار جرم و جنایت بوده است. البته اعمال بهتر و قوی‌تر قانون هم می‌تواند در این زمینه نقش داشته باشد ولی باز هم نمی‌تواند چیزی فراتر از یک توضیح جزئی باشد. استیون پینکر، دانشمند دانشگاه هاروارد باور دارد که مردم در سراسر جهان، به ویژه در کشورهای جهان اول، اصولاً نسبت به خشونت و جرم تنفر و بیزاری پیدا کرده‌اند. در هر حال دلیل این موضوع هر چه که باشد، این آمار و ارقام به هیچ عنوان قابل چشمپوشی نیست.

۲) ازدواج و طلاق.
بسیاری بالا رفتن آمار طلاق را دلیلی بر فروپاشی نظام خانواده می‌دانند ولی در این مورد هم آمار و ارقام چیز دیگری را نشان می‌دهد. آمار طلاق در ایالات متحده به ازای هر هزار نفر در سال ۱۹۸۱ بالا رفته ولی از آن زمان تاکنون پایین آمده است. درواقع، میزان طلاق در سال ۲۰۰۵ (۳.۶ طلاق به ازای هر ۱۰۰ نفر) از ۱۹۷۰ تا آن زمان در کمترین حد بوده است. درست است که میزان ازدواج نیز رو به کاهش بوده است ولی حتی اگر تعداد طلاق‌ها را به ازای زوج‌های ازدواج‌کرده در نظر بگیرید، باز هم میزان طلاق رو به کاهش بوده است و از اوج خود، ۲۲.۸ طلاق به ازای هر ۱۰۰۰ ازدواج در سال ۱۹۷۹ به فقط ۱۶.۷ طلاق در سال ۲۰۰۵ رسیده است. این آمار براساس تحقیقی که در سال ۲۰۰۷ انجام گرفت و فقط اطلاعات تا سال ۲۰۰۵ را مورد بررسی قرار داد عنوان می‌شود ولی براساس آخرین گزارش دولت، آمار طلاق در امریکا از سال ۲۰۰۵ به بعد هم الگوی کاهش تدریجی را ادامه داده است.

۳) خیانت در ازدواج.
پایین آمدن سطح وفاداری در ازدواج در جامعه کنونی مورد نکوهش بسیاری است. بااینکه نمی‌توان آمار قابل‌اطمینانی درمورد وفاداری در ازدواج به دست آورد ولی نتیجه تحقیقات بر روی گرایش عمومی نسبت به وفاداری مشخص است. بعنوان مثال، در یک رای‌گیری که در سال ۲۰۱۳ انجام گرفت، درصد امریکایی‌هایی که با «خیانت زنان و مردان متاهل از نظر اخلاقی قابل‌قبول است» از ۷ درصد در سال ۲۰۰۱ به ۶ درصد در سال ۲۰۱۳ رسیده است. درواقع، بی‌وفایی در ازدواج جزو آخرین موارد غیرقابل‌قبول مردمی – حتی پایین‌تر از شبیه‌سازی انسانی، خودکشی و چندهمسری – بوده است. در تحقیق دیگری که در سال ۲۰۱۲ در دانشگاه شیکاگو انجام گرفت، درصد امریکایی‌هایی که اعتقاد داشتند رابطه‌جنسی با فردی غیر از همسر «همیشه اشتباه» یا «تقریباً همیشه اشتباه» است از ۸۴ درصد در سال ۱۹۷۳ به ۹۱.۹ درصد در سال ۲۰۱۲ رسیده است.

۴) ارتباط‌جنسی نوجوانان، بارداری و سقط‌جنین.
باور عموم بر این است که رابطه‌جنسی نوجوانان و آمار بارداری‌ها غیرقابل‌کنترل شده است. درحالیکه یک گزارش مربوط به سال ۲۰۱۶ عنوان می‌کند که آمار بارداری نوجوانان امریکایی، زایمان و سقط‌جنین رو به کاهش بوده است. در سال ۲۰۱۱، آمار بارداری ۵۲.۴ به ازای هر ۱۰۰۰ زن ۱۵ تا ۱۹ ساله بود که ۲۳ درصد پایین‌تر از سال ۲۰۰۸ و کمتر از نصف این میزان در سال ۱۹۹۱ است که آمار در اوج خود بوده است. به همین ترتیب، در سال ۲۰۱۱، ۱۳.۵ سقط‌جنین به ازای ۱۰۰۰ زن نوجوان امریکایی انجام گرفته است که پایین‌تر از ۱۸.۱ سقط در سال ۲۰۰۸ و تقریباً دو سوم کمتر از سال ۱۹۹۲ بوده است. در این راستا، براساس آخرین آمار منتشرشده از مرکز کنترل بیماری‌های ایالات متحده، درصد دانش‌آموزان دبیرستانی که طی سه ماهه اخیرشان رابطه‌جنسی داشته‌اند از ۳۸ درصد در سال ۱۹۹۱ به فقط ۳۰ درصد در سال ۲۰۱۵ رسیده است. درصد نوجوانانی که با چهار نفر یا بیشتر رابطه‌جنسی داشته‌اند هم از ۱۸.۷ درصد به ۱۱.۵ درصد رسیده است.

۵) فرهنگ هم‌بستری در دانشگاه‌ها.
بسیاری افزایش رابطه‌جنسی در دانشگاه‌ها را مورد نکوهش قرار می‌دهند. درحالیکه در تحقیقی که در آگوست ۲۰۱۳ به چاپ رسید، محققان دانشگاه پورتلند دریافتند که درصد دانشجویانی که ادعا کردند در سال گذشته حداقل هفته‌ای یکبار رابطه‌جنسی دارند، کمی کاهش داشته است (از ۶۵.۲ درصد در سال ۱۹۹۶-۱۹۸۸ تا ۵۹.۳ درصد در سال ۲۰۱۰-۲۰۰۲) و همینطور درصد افرادیکه عنوان کرده‌اند بیشتر از یک شریک‌جنسی در سال گذشته داشته‌اند (از ۳۱.۹ درصد به ۳۱.۶ درصد). این محققان نتیجه‌گیری کردند که، «نتیجه تحقیق ما هیچ دلیل بر تغییر قابل‌توجه در رفتارهای جنسی دانشجویان ارائه نمی‌دهد.»

۶) سقط‌جنین.
همانطور که در بالا به آن اشاره شد، آمار سقط‌جنین در نوجوانان کاهش قابل‌توجهی داشته است. البته این مسئله برای تمامی گروه‌های سنی صدق می‌کند. براساس گزارش مرکز کنترل بیماری‌های ایالات متحده در سال ۲۰۱۲، آمار سقط‌جنین به ۱۵.۱ سقط به ازای هر ۱۰۰۰ زن امریکایی ۱۵ تا ۴۴ ساله کاهش یافته است. تحقیق دیگری نشان داده است که آمار سقط‌جنین در سال ۲۰۱۰ کاهش بیشتری داشته و به ۱۴.۷ رسیده است که از زمان قانونی شدن سقط‌جنین، پایین‌ترین میزان بوده است و ۶۶ درصد کمتر از زمان اوج این آمار در سال ۱۹۸۸ می‌باشد. همچنین، برخلاف باور عموم که تصور می‌کنند آمار سقط‌جنین در نوجوانان بالاتر است، این آمار رو به کاهش بوده است. در سال ۲۰۰۹ زنان بین ۱۵ تا ۱۹ سال ۱۵.۵ درصد کلیه سقط‌جنین‌ها بوده است درحالیکه در سال ۱۹۹۱ این آمار ۲۰.۴ درصد بوده است.

۷) استعمال نوشیدنی‌های الکلی، سیگار و موادمخدر. در این زمینه نیز، آخرین آمار و بررسی‌ها تفاوت چشمگیری با باور عموم دارد. یک گزارش دولت ایالات‌متحده در سال ۲۰۱۶ عنوان کرده است که درصد افراد بین ۱۲ تا ۱۷ سال که در ماه‌های گذشته مشروبات الکلی مصرف کرده‌اند از ۱۷.۶ درصد در سال ۲۰۰۲ به ۹.۶ درصد در سال ۲۰۱۵ رسیده است. همچنین در تحقیقی که در سال ۲۰۱۶ در دانشگاه میشیگان انجام گرفت، مشخص شد که درصد دانش‌آموزان سال آخر دبیرستان که اعتراف کرده‌اند طی سال گذشته مست شده‌اند، از ۵۳.۲ درصد در سال ۲۰۰۱ به ۳۷.۳ درصد در سال ۲۰۱۵ رسیده است. مصرف دخانیات در بین نوجوان‌ها حتی کاهش چشمگیرتری داشته است. فقط ۴.۲ درصد از نوجوانان ۱۲ تا ۱۷ سال در سال ۲۰۱۵ سیگار کشیده‌اند که این میزان در سال ۲۰۰۲، ۱۳ درصد بوده است. مصرف کوکائین و کرک نیز به طور قابل‌توجهی کاهش داشته است. در گزارش سال ۲۰۱۱ دانشگاه میشیگان، این آمار از زمان شروع تحقیق در کمترین میزان خود بوده است. ولی مصرف ماریجوانا تنها موضوع قابل‌نگرانی است: در سال ۲۰۱۱، ۱۷.۶ درصد از دانش‌آموزان دبیرستانی مصرف ماریجوانا را طی ۳۰ روز گذشته خود گزارش داده‌اند که این آمار تقریباً مشابه آمار سال ۲۰۰۳ ولی کمی کمتر از آمار سال ۱۹۹۷ است که میزان مصرف‌کننده‌ها در اوج خود بوده است. در این راستا، میزان نوجوانانی که حین مستی رانندگی‌ کرده‌اند از سال ۱۹۹۱ تاکنون از نصف هم کمتر شده است؛ از ۲۲.۳ درصد به ۱۰.۳ درصد رسیده است.
 
از طرف دیگر، این نگرانی وجود دارد که در حال حاضر بعضی از این آمار تغییر کرده باشد. بعنوان مثال، یک تحقیق جدید نشان داد که ۴ درصد از افراد بزرگسال امریکایی‌ گزارش داده‌اند که بین سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۲ ماریجوانا مصرف کرده‌اند درحالیکه این آمار بین سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۳، ۱۰ درصد بوده است. مشکل اعتیاد نیز به همین ترتیب افزایش داشته است و از ۱.۵ درصد به ۳ درصد رسیده است. این افزایش‌ها هنوز در آمار مربوط به استعمال موادمخدر توسط نوجوانان دیده نشده است، گرچه انتظار می‌رود که تغییر کرده باشد. نگران‌کننده‌تر اینکه مصرف هروئین، به‌ویژه درمیان سفیدپوستان طبقه بالاتر از متوسط، طی چند سال گذشته افزایش داشته است.

۸) جنگ؛
باور عموم مردم بر این است که سال‌های اخیر با خشونت و مرگ‌های بیشتری را بخاطر جنگ روبه‌رو بوده است. مطمئناً قرن بیستم، با ده‌ها میلیون نفر که در دو جنگ جهانی کشته شدند، بدترین زمان بوده است. اعداد خام این را تایید می‌کند ولی اگر این آمار را با جمعیت مقایسه کنیم، حتی با وجود دو جنگ جهانی، آمار مرگ‌ومیر به واسطه جنگ کاهش داشته است. براساس گفته‌های استیون پینکلر، دانشمند دانشگاه هاروارد، «در طول زمان‌ها خشونت رو به کاهش بوده است و شاید امروز ما در صلح‌آمیز‌ترین زمان تاریخ زندگی می‌کنیم. این یک توسعه تاریخی مداوم است که از جنگ‌ها و نسل‌کشی‌ها به تنبیه کودکان و درمان حیوانات رسیده است.» پینکلر این پدیده را با جزئيات در کتاب خود که در سال ۲۰۱۱به چاپ رساند ثبت کرده است. محققان دیگر هم به همین نتیجه‌گیری رسیده‌اند. بعنوان مثال، در یک تحقیق کانادایی در سال ۲۰۱۰ تایید شد که از سال ۲۰۰۰، تعارضات نظامی هرساله جان ۹۰ درصد افراد کمتری را نسبت به دهه پنجاه میلادی گرفته است و از پایان جنگ سرد ۲۰ سال گذشته، تعداد تعارضات شدید نظامی ۷۰ درصد کمتر بوده است.

۹) اعتقادات و مشارکت‌های مذهبی؛
یک باور عمومی وجود دارد که شرکت در مراسم‌های کلیسا و اعتقادات مذهبی طی دهه‌های اخیر به شدت کاهش داشته است. درواقع، براساس تحقیقی که در سال ۲۰۱۵ انجام گرفت، مشخص شد که کسر امریکایی‌هایی که تمایلی به شرکت در مراسم‌های مذهبی ندارند از ۱۶.۱ درصد در سال ۲۰۰۷ به ۲۲.۸ درصد در سال ۲۰۱۴ رسیده است اما در سایر مسائل آنها همنان سنتی مانده‌اند. بعنوان مثال اعتقاد به زندگی پس از مرگ جامعه مدرن درست شبیه به نسل قبل می‌باشد و امروز امریکایی‌های ۲۹-۱۸ ساله بیشتری نسبت به ۲۰ سال گذشته عبادت روزانه انجام می‌دهند.

۱۰)‌ امید به زندگی؛
حتی بدبین‌ترین افراد هم می‌دانند که امروز افراد بسیار بیشتر از دهه‌های پیش زندگی می‌کنند. آخرین آمار در سال ۲۰۱۱ از بخش آمار حیاتی دولت ایالات متحده نشان می‌دهد که امید به زندگی از ۷۰.۸ سال در ۱۹۷۰ به ۷۸.۲ سال رسیده است. امید به زندگی در سطح جهانی در سال ۲۰۱۳ به ۷۱.۵ سال رسیده است که حتی در سال ۱۹۹۰ این عدد ۶۵ سال بوده است.

۱۱) شرایط زندگی در سراسر جهان؛
یک نگرانی جهانی وجود دارد که اقتصاد جهانی بااینکه باعث بالا کشیدن بعضی شده است، ولی صدها میلیون فرد را در سراسر جهان به قعر فقر کشانده است. آیا شرایط زندگی و کار، حداقل در سطح متوسط، قبل از تمام مشکلات قرن بیست و یک بالاتر نبوده است؟ براساس گزارش توسعه انسانی سازمان ملل که در سال ۲۰۱۵ به چاپ رسید، تعداد افرادیکه در فقر شدید (کمتر از ۱.۲۵ دلار در روز) زندگی می‌کنند از ۱.۹ میلیارد رد سال ۱۹۹۰ به ۸۳۶ میلیون نفر در سال ۲۰۱۵ رسیده است. در همین زمان، درآمد خالص متوسط سرانه جهانی از ۸،۵۱۰ دلار به ۱۳،۵۵۱ دلار رسیده است. مرگ‌ومیر کودکان در جهان از ۹۰ مرگ در ازای ۱۰۰ تولد به ۴۳ مرگ رسیده است. میزان جهانی جوانان (بین ۱۵ تا ۲۴ سال) از ۸۳ درصد به ۹۱ درصد افزایش داشته است.

مَت ریدلی باتوجه به دو مورد آخر از ما می‌خواهد خانواده‌ای با سطح بالاتر از متوسط جایی در اروپای غربی یا امریکای شمالی در سال ۱۸۰۰ را تصور کنیم:

خانواده دور شومینه در یک خانه‌ی چوبی دور هم جمع شده‌اند. پدر خانواده از روی کتاب بلند می‌خواهد و مادر خانواده هم ظرف‌ها را برای شام شب آماده می‌کند. پسر کوچک خانواده کنار یکی از خواهرهای خود دراز کشیده است و پسر بزرگ‌تر در لیوان‌های روی میز چای می‌ریزد. خواهر بزرگتر مشغول غذا دادن به اسب‌ها در اسطبل است. بیرون هیچ صدایی از ترافیک به گوش نمی‌رسد، نه ساقی مواد‌مخدری در خیابان‌ها است و هیچکس هم ترس از بمباران‌های اتمی ندارد. همه چیز آرام است. حتی یک پرنده بیرون پنجره آواز می‌خواند.

بااینکه این یکی از خانواده‌های خوب آن روستا است ولی خواندن پدر با سرفه‌ای برونشیتی قطع می‌شود که در ۵۳ سالگی باعث مرگ او می‌شود (البته او فردی خوش‌شانس بوده است زیرا امید به زندگی در سال ۱۸۰۰، ۴۰ سال بوده است). بچه‌ کوچک هم بخاطر آبله‌ای که در آن تصویر باعث گریه‌ی اوست می‌میرد. خواهرش هم خیلی زود به چنگال شوهری الکلی می‌افتد. چای‌ای که پسر داخل لیوان‌ها میریزد طعم گاوهایی را می‌دهد که از جویبار آب می‌خورند. مادر از دندان‌درد زجر می‌کشد. مستاجر همسایه بعدها آن یکی دختر خانواده را حامله می‌کند و بچه او به یتیم‌خانه فرستاده می‌شود. آبگوشتی که مادر بار گذاشته است خاکستری است و گوشتی در آن دیده نمی‌شود. هیچ میوه و سالادی هم در این فصل نیست. غذا با قاشق‌های چوبی در کاسه‌های چوبی خورده می‌شود. شمع‌ها هزینه بالایی دارند، بخاطر همین تنها منبع روشنایی خانه نور آتش است. هیچکس در خانواده تابحال یک تئاتر تماشا نکرده است، یا تابلویی نقاشی نکرده یا صدای پیانو به گوشش نخورده است. در مدرسه چندین سال لاتین آن هم توسط معلمی بسیار سخت‌گیر تدریس می‌شود. پدر یکبار به شهر رفته است ولی هزینه آن سفر خرج یک هفته آنها درآمد و بقیه افراد خانواده هیچوقت حتی تا ۱۵ مایلی خانه‌شان هم نرفته‌اند. هر دختر خانواده فقط دو پیراهن پشمی، دو بلوز نخی و یک جفت کفش دارد. کت پدر درآمد یک ماه او بوده است ولی الان دیگر نخ‌نما شده است. بچه‌ها دو تا یکی در یک تخت می‌خوابند. پرنده‌ای هم که بیرون خانه می‌خواند فردا به دام می‌افتد و ناهار پسر همسایه می‌شود.

نتیجه‌گیری

به طور خلاصه، این ادعا که علم مسئول این انحطاط قابل‌توجه در اخلاقیات یا استانداردهای زندگی است، هیچگونه پشتوانه‌ای ندارد و این ادعا هم که مذهب مسئول این انحطاط است هم هیچ پشتوانه‌ای ندارد. در این «انحطاط» با همه‌ی معیارهای عینی در عرصه عمومی، چه توسط چپ‌گراهای سکولار و چه راست‌گراهای مذهبی اغراق شده است. این تصور از انحطاط نتیجه تاسف‌برانگیز شیفتگی رسانه‌ها نسبت به اخبار بد و بی‌سوادی عموم مردم در علم و ریاضیات است.

از طرف دیگر، جایی برای رضایت فردی وجود ندارد. بسیاری از ازدواج‌ها به طلاق منجر می‌شوند. بچه‌های زیادی به دنیا می‌آیند که فقط یا پدر یا مادر بزرگ می‌شوند. کلاهبرداری و بی‌اعتمادی عمومی در جامعه و اقتصاد امروزی موج می‌زند. و در سطح گسترده‌ای شاهد جنگ، نسل‌کشی و سایر جنایاتی که زحمت تمام پیشرفت‌ها در عرصه اخلاقیات را بی‌نتیجه می‌گذارد. بعنوان مثال، فقط به این دلیل که این جنایات رو به افزایش بوده است، تضمینی برای ادامه‌ی این انحطاط‌ها نیست. درمقابل، ممکن است با یک تجدید‌حیات یا تعادل روبه‌رو شویم.

در این راستا، آمار کنونی جرم و جنایت در امریکا بسیار بالاتر از کشورهای اروپای غربی یا کشورهای جهان اول دیگر است. بعنوان مثال، در تحقیقی که در .انویه ۲۰۱۶ انجام گرفت، مشخص شد که آمار قتل با اسلحه ۲۵ برابر ۲۲ کشور با سطح درآمد بالای دیگر است و آمار کلی مرگ‌های با اسلحه ده برابر است. از اینرو امریکا هنوز راه درازی برای کاهش جرم جنایت در پیش دارد.

علاوه بر این، چالش‌های جدی بسیار دیگری هم هستند که نیاز به توجه فوری دارند، از جمله گرم شدن کره زمین، گونه‌های بیولوژیکی‌ای که با انقراض مواجه هستند و صدها میلیون انسانی که همچنان در فقر زندگی می‌کنند. برخورد با این مشکلات، که خیلی از آنها در قرن بیست و یک پدید آمده‌اند، بر اقتصاد و روابط سیاسی بین‌المللی تاثیرگذار هستند و می‌توانند بر رابطه بین علم و مذهب هم فشار وارد کند. در این راستا، جامعه باید تلاش برای آموزش جوانان را دوبرابر کرده، آنها را برای اقتصاد متمرکز بر اطلاعات در سطح جهانی آماده کرده و آنها را در طول مسیرهای مخرب زندگی، مثل الکل، دخانیات، موادمخدر و جنایات تا بیماری‌های مقاربتی و بارداری‌های خارج از ازدواج هدایت کند.

این عرصه‌ای است که هم علم و هم مذهب می‌توانند دست در دست هم به صلاح جامعه همکاری کنند. علم می‌تواند به تحقیق و بررسی خطرات بیماری‌های اجتماعی و پیشرفت ما در مقابله با آنها بپردازد. مذهب هم می‌تواند به جوانان و بزرگسالان برای تشخیص وظایفشان در قبال خانواده انسانی جهانی و همچنین تشخیص بیهودگی روی آوردن به خشونت و جنگ برای از بین بردن تفاوت‌ها کمک کند.

یک نقطه روشن در این گزارش وجود دارد و آن هم اینکه ۵۰ درصد از زایمان‌های زنان زیر ۳۰ سال در امریکا، نتیجه ازدواج است و با این وجود زنانی که چهار سال تحصیلات دانشگاهی را انجام می‌دهند معمولاً ترجیح می‌دهند قبل از بچه‌دار شدن ازدواج کنند. و اینکه، ازدواج‌ها اگر هر دو طرف تحصیلات دانشگاهی را گذرانده باشند، پایدارتر هستند؛ برای نمونه، در تحقیقی که در سال ۲۰۱۵ انجام گرفت، مشخص شد که ۷۸ درصد از زنانی که در زمان ازدواج تحصیلات دانشگاهی داشته‌اند، احتمال ازدواج دوباره‌شان ۲۰ سال بعد بوده است درحالیکه این آمار برای زنانی که فقط تحصیلات دیپلم دارند ۴۰ درصد بوده است. ازاینرو، تشویق زنان و مردان به ادامه تحصیل نه تنها به آنها برای بالاتر بردن سطح اطلاعات و استقلال مالی مفید است، بلکه به بالا بردن دوام ازدواج آنها هم کمک می‌کند و این باعث می‌شود نسل بعدی کودکان در محیط خانواده بزرگ شوند.
مردمان
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۸:۴۱ - ۱۳۹۵/۱۰/۲۳
3
0
انحطاط کامل بشریت
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار