رابطه پنهانی دختروپسر برای اجبار پدر در ازدواج
کد خبر: ۵۷۹۴۱
تعداد نظرات: ۳ نظر
تاریخ انتشار: 2016 December 14    -    ۲۴ آذر ۱۳۹۵ - ۰۶:۳۰
دختر 16ساله که با حضور به موقع نیروهای اورژانس و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی جنوبی، از مرگ نجات یافته بود، با دستی باندپیچی شده، در حالی که اشک می ریخت، به بیان ماجرای خودکشی نافرجام خود پرداخت و به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: سه سال قبل وقتی مادرم را از دست دادم، دچار افسردگی شدیدی شدم، به طوری که کارم به بیمارستان روان پزشکی کشید و چندین ماه بستری شدم.

پس از آن که از بیمارستان به خانه بازگشتم، پرستاری از برادر 4ساله و رسیدگی به امور خانه را به عهده گرفتم، چراکه پدرم از صبح تا شب مشغول کار بود. مدتی بعد از این ماجرا، پدرم با اصرار اطرافیان با زن دیگری ازدواج کرد اما من نمی توانستم با همسر پدرم کنار بیایم، به همین خاطر نیز مشکلات زندگی ما بیشتر شد، چراکه هر روز با نامادری ام مشاجره می کردم.

برای رهایی از این وضعیت، تصمیم گرفتم در کلاس های آرایشگری مشغول شوم تا کمتر در خانه حضور داشته باشم.

در همین روزها بود که با «زیور» آشنا شدم. او زن 22ساله ای بود که پس از جدایی از همسرش، مجردی زندگی می کرد و من بیشتر اوقاتم را در خانه او می گذراندم، به طوری که دیگر شب ها نیز به خانه نمی رفتم. از سوی دیگر، پدرم اهمیتی به حضور من در خانه نمی داد، چراکه همسرش باردار شده بود و دوست نداشت حضور من درگیری های خانوادگی را بیشتر کند.

او حتی نمی دانست شب ها را در خانه چه کسی به صبح می رسانم، این بود که من هر روز به زیور نزدیک تر می شدم و او مرا با خودش به پارتی و میهمانی های شبانه ای می برد که در آنجا همه نوع آلات و ادوات فسق و فجور مهیا بود. در این میهمانی های مختلط انواع روان گردان ها و مشروبات الکلی مصرف می شد و برقراری روابط نامشروع نیز امری طبیعی به نظر می رسید.

من هم برای آن که همرنگ این جماعت شوم، سعی می کردم کارها و رفتار آن ها را تقلید کنم، اما مدتی بعد زمانی به خود آمدم که درگیر اعتیاد شده بودم. دیگر کسی مجانی مصرف شیشه را تعارف نمی کرد و باید برای خرید آن پول پرداخت می کردم، تا این که در یکی از همین میهمانی ها با مرد 40ساله ای آشنا شدم که خیلی به من ابراز محبت و علاقه می کرد.

من هم که به شدت تشنه محبت بودم، خیلی زود شیفته اش شدم و بدین ترتیب روابط پنهانی ما ادامه یافت. اگرچه می دانستم تفاوت سنی زیادی با «رامین» دارم، اما باز هم پیشنهاد ازدواج او را قبول کردم، ولی رامین مدعی بود که پدرم با این ازدواج مخالفت می کند و ما باید قبل از آشکار شدن ماجرای خواستگاری، به طور پنهانی با یکدیگر رابطه داشته باشیم تا پدرم به این امر راضی شود. من هم خواسته او را پذیرفتم، اما پس از مدتی متوجه شدم رامین مرا فریب داده است و قصد ازدواج با مرا ندارد. او دیگر حرفی از خواستگاری هم نمی زد و مرا رها کرده بود.

غرق شدن در گرداب گناه، اعتیاد و خلاف، هر روز بیشتر آزارم می داد و در میان ناامیدی و گناه، تصمیم احمقانه ای گرفتم و با بریدن رگ دستم، می خواستم از این همه حیله و نیرنگ رها شوم، اما اکنون فهمیدم که راه را به خطا رفته ام و باید برای جبران، توبه کنم تا ...

وکلای ملت
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
امید محبی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۲۶ - ۱۳۹۵/۰۹/۲۴
0
4
سلام علیکم
دخترم از خواندن شرح حالتان بسیار متأثر شدم. دختر عزیز سرزمینم الآن که از همه ناامید شدی با دلی شکسته پناه ببر به مهربان خدائی که آغوشش برای پذیرش ما باز است و در همه حال امیدت تنها به او با باشد. دخترم با یک نگاه صحیح ، خودت را در محضر خدا ببین و با اتفاقات اطرافت مبارزۀ منفی نکن. با محبت و تحمل اطرافیان (پدر و نامادری)شما عزت پیدا می کنید. و خداوند در های خیرات و برکات را بر شما باز می کند. پدر بزرگوار شما به اندازۀ کافی در فشار هست. شیرین کردن زندگی برای خود و اطرافیان در شرائط مختلف زندگی یک هنر است. یک یا علی بگو و دوباره از نو بسا شما وقت و فرصت زیاد دارید. اگر خوب استفاده کنید. در ضمن دلتنگی ها و تنهائی هایت را با مهربان تر از هر پدری امام رضا ع پر کن انشاء الله خدا برایت اصلاح کند.
امین
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۲۵ - ۱۳۹۵/۰۹/۲۴
1
0
دوستان عزیز الان جدا شما باور کردید این خانم ساده بوده و گول خورده؟
" رامین مدعی بود که پدرم با این ازدواج مخالفت می کند و ما باید قبل از آشکار شدن ماجرای خواستگاری، به طور پنهانی با یکدیگر رابطه داشته باشیم تا پدرم به این امر راضی شود. من هم خواسته او را پذیرفتم، اما پس از مدتی متوجه شدم رامین مرا فریب داده است و قصد ازدواج با مرا ندارد."
والا اینو الان به بچه 3 ساله بگب خندش میگیره.
زهرا
|
-
|
۱۲:۵۹ - ۱۳۹۵/۰۹/۲۴
1
0
من با عنوان تیترتون مشکل دارم!!!!!!! الان دیگه این رابطه ها پنهانی نییییست!!!! چرا نمیخوایم قبول کنیم دیگه کار از رابطه ها گذشته؟؟؟؟؟؟؟ چرا آمار ازدواج پایینه؟؟ چرا هر روز داریم غرق میشیم تو این برزخ؟؟ دنبال مقصر میگردیم وچون عمدتا خودمون مقصریم رگ دست میزنیم و خودمونو از بلندی پرت میکنیم واز خونه فرار میکنیم و..... درست زندگی کنیم.
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار