تو مرا با غم و رویا مگذار *** منتظر را تو دگر جا مگذار
کد خبر: ۵۴۹۴
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: 2015 July 24    -    ۰۲ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۸:۱۲
قطعاتی از دلنوشته‌های شعرای بنام و بی‌نام. بینندگان عزیز چنانچه شما نیز همچون دیگر شعرای با نام و بی نام،‌ شعر یا دلنوشته‌ای دارید، برای انتشار در سایت از آن استقبال خواهیم کرد.
تو مرا با غم و رویا مگذار *** منتظر را تو دگر جا مگذارقطعاتی از دلنوشته‌های شعرای بنام و بی‌نام. بینندگان عزیز چنانچه شما نیز همچون دیگر شعرای با نام و بی نام،‌ شعر یا دلنوشته‌ای دارید، برای انتشار در سایت از آن استقبال خواهیم کرد.


شبهای بی تو بودن


تو از کدامین بهار
از کدام واژه از کدام نسیم می آئی؟
از کدام واژه که مرا به سوی تو می خواند؟
به گمانم اول آن واژه عین است
و پایان آن قاف
نه، شین آغاز واژه است
آغاز واژه ای است که مرا بی تاب می کند
آغاز شبهای بی تو بودن...

******************

خداحافظ

شب می رسد ز راه و من هراسانم
هراسان از چشم هایی که مرا می ربایند
چشم هایی که خواب را از چشمان من می ستانند
و من بی تاب می شوم
بی تاب تر از ضربان های قلبت
قلبت را می خوانم
صدائی نمی شنوم
دگرباره می خوانمش و در اوج ناباوری
واژه تلخی را می شنوم:
«خداحافظ»

********

زلال چشمانت

تو می آیی و من در چشمهایت غباری می بینم
غباری که شفاف تر از شیشه پنجره اتاقم می باشد
در میان غبار چشمانت
انگشتان کوچکی را میبینم که  آرام آرام
نام مرا در غبار چشمانت حک می کنند
به گمانم انگشتان من است
اما، نه.....
بگذار دقیق تر شوم
آری انگشتان فرشته ای کوچک است
که نام مرا از غبار چشمانت پاک می کند
شاید چشمانت
"زلال تر"
شود...

*****

غریب قریب

من
از این خانه تاریک و مهیب
تو
از آن وسعت خورشید و غریب
من
از این آتش رسوایی شب
تو
از آن منظر بی یاری کس
تو مرا با غم و رویا مگذار
منتظر را تو دگر جا مگذار
تو
اگر غنچه سرخی
من
اگر بلبل زار
به شبستان نیاز راه جدایی مسپار
تو
اگر قطره باران
منم آن لاله باز
تو
اگر شهره شهری
منم آن عاشق راز
من
از این بی خبری ها و سراب
ز تو، من
می طلبم چشمه ناب
تو
بیا بر سر این شهر خراب
تا که
من ره بسپارم به گلستان شباب

************************

یاد تو

باز هم یاد تو در دلم موج می زند
آه که دریای مواج دلم بی تو مدام طوفانی است
نمی دانم از تو بگذرم، از دریا فرار کنم
یا از موج ها بگریزم
فقط میدانم،
اگر از تو بگذرم دریای دلم موجهای سهمگینی را
بر قلبم هموار می کند
که یاد تو را بیشتر از قبل بر قلبم میکوبد
قلبم پاره می شود
خون از قلبم می چکد و می نویسد
هنوز هم" دوستت دارم"

شعر از: نسا محبی

بینندگان عزیز چنانچه شما نیز همچون دیگر شعرای با نام و بی نام،‌ شعر یا دلنوشته‌ای دارید، برای انتشار در سایت «تابناک‌ با تو» از آن استقبال خواهیم کرد.

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
علی نصیری
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۵۶ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۲
0
0
آنجا بودیم
وقتی زمین در گستره ی بیگ بنگ
زاده میشد
من
تو
او ذرات معلقی بودیم
در آسمان خاکستری
آنسان که سنگ ماه میشد
و
خورشید
برای اولین بار آفتابی
شاعر حمید رضا یعقوب زاده
مهرداد سربندی
|
United States
|
۰۸:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۳
0
0
من از جور فلک آذار دیدم
غم و رنج و بلا بسیار دیدم
شنیدم خار گل شد از محبت
محبت کردم اما خار دیدم
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار