مردانی که در اقیانوس به دنبال عزیزانشان می‌گردند+عکس
کد خبر: ۵۳۷۴
تاریخ انتشار: 2015 July 20    -    ۲۹ تير ۱۳۹۴ - ۲۲:۰۰
زیر سطح آبهای درخشان خلیج اوناگاوا، در شمال شرقی ژاپن، یخچالها، تلویزیون‌ها، ماشین‌ها، کامیونها و وسایل ماهیگیری، در کف دریا زیر لایه‌ای از گل مدفون شده‌اند. 
 
یک اقیانوس شناس، تاثیر سونامی چهار سال پیش را اینگونه توصیف می‌کند: "فرض کنید یک شهر بزرگ، را درون مخلوط کن بریزید و سپس آن را در اقیانوس خالی کنید."

s,k
سپر یک ماشین در یک درۀ زیر دریا، عمق: 546 متر

 
در زیر آب، چیزها تقریباً در همان وضعیتی که خشم امواج آنها را قرار داده بود، باقی مانده‌اند. 
 
در بالای سطح، اما زیر نور خورشید، همه چیز عوض شده است. 
 
قایق‌های ماهیگیری دوباره مشغول به کار هستند. رژیم غذایی ژاپنی‌ها هنوز حول محور غذاهای دریایی است و بخشی کلیدی از اقتصاد محلی محسوب می‌شود. 
 
خرابه‌های آن بندر پررونق قدیمی، اکنون پاکسازی شده است. به جای آن اکنون، یک سطح وسیع بتنی قرار گرفته که بیشترش خالی است. به جز گوشه‌ای که در آن یادبود کم خرجی با استفاده از برگه‌های لمینیت شدۀ A4، یک گل داودی پلاستیکی صورتی، و یک درخت کریسمس ساخته شده است. 

s,k
یادبود کارکنان بانک

 
اینجا جایی است که شعبۀ اوناگاوای شیچی‌جوشیچی قرار داشت و این یادبود برای گرامی‌ داشت آن در اینجا قرار داده شده است. 
 
وقتی که زنگ هشدار تسونامی در ساعت 14:50 بعد از ظهر 11 مارس 2011 به صدا درآمد، کارمندان بانک مشغول جمع و جور کردن خسارتهایی بودند که زلزلۀ چند دقیقۀ قبل به بانک زده بود. 
 
مدیرشان در بانک حضور نداشت و در آن زمان قرار ملاقاتی با مشتریان داشت. او هنگام بازگشت به بانک، از جاده شاهد عقب نشینی زیادِ دریا بود. نشانه‌ای از آنکه وقوع سونامی قریب‌الوقوع است. او بلافاصله پس از وارد شدن به بانک، به همه گفت که دست از کار بکشند و هر چه سریعتر خودشان را به بالای سقف ساختمان دوطبقۀ بانک برسانند. 
 
به محض اینکه به بالای پشت بام رسیدند، صدای آژیر را شنیدند، و هشدار شهرداری مبنی بر اینکه مردم خودشان را به زمین‌های مرتفع برسانند به گوششان رسید. تنها چند صدمتر آن طرف‌تر، دامنه‌های پرشیب کوه "هوریکیری" قرار داشت. تعدادی از مردم خود را به آنجا رسانده بودند و پناه گرفته بودند. 
 
یکی از کارمندان پرسید که آیا می‌تواند به خانه برود، چرا که نگران فرزندانش بود. مدیر به او گفت که نمی‌تواند مانعش شود، و سپس کارمند به سمت اتومبیلش که در فاصلۀ سیصدمتری قرار داشت دوید و به خانه رفت. 
 
مدیر به آنهایی که مانده بودند، گفت که حواسشان به دریا باشد و خبرها را دنبال کنند. رادیو هشدار داد که یک سونامی به ارتفاع شش متر، در ساعت 15:10 به ساحل خواهد رسید. 
 
یکی از سیزده کارمند بانکی که روی پشت بام بودند، یوکو تاکاماتسوی 47 ساله بود. با این که خانه‌اش از محل بانک خیلی دور نبود، اما شوهرش، یاسائو، او را صبح با اتومبیل به محل کارش رسانده بود. در طول این مسیر خیلی کوتاه، آنها راجع به این که شام چه بخورند، صحبت کردند. یوکو گفت: "نگو، "فرقی نمی‌کنه، هر چی باشه می‌خورم."" 

s,k
یاسو و یوکو تاکاماتسو، پسرشان یوهی، که اکنون 25، و دخترشان رینا که اکنون 22 ساله‌اند

 
همکار یوکو، امی ناریتای 26 ساله، هم روی پشت بام همراهِ او بود. او از شهر همسایه به نام "ایشینوماکی" می‌آمد. پدرش در آنجا یک کارخانۀ فرآوری ماهی داشت. او همین شب قبل پدرش را دیده بود. 
 
در حالی که کارکنان مضطرب روی پشت بام ایستاده بودند، دربارۀ اینکه آیا وقت کافی برای فرار کردند به یک بیمارستان در همان حوالی وجود دارد (که ساختمانی بسیار بلندتر و مستحکمتر بود)، بحث می‌کردند و دست آخر به این نتیجه رسیدند که همان جا بمانند. مضافاً اینکه یک تسونامی شش متری تنها به طبقۀ اول می‌رسید. برخی پایین رفتند تا کتهایشان را بیاورند. هوا هنوز سرد بود و روی زمین اثرات برف دیده می‌شد. 
 
یوکو پیامکی به شوهرش زد و نوشت: "جایت امن است؟ من می‌خواهم به خانه بروم." 
 
چند لحظۀ بعد، تسونامی به اوناگاوا رسید. فیلمی که توسط یکی از بازماندگان ضبط شده نشان می‌دهد که آب تیره چگونه به سرعت و توقف‌ناپذیر به شهر سرازیر شد و هر چه بر سر راهش بود با خود برد. ساختمانها تخریب شدند و ماشین‌ها و کامیونها همچون اسباب‌بازی توسط آب از جا بلند شدند و همچون پتک به نیروی ویرانگر موج افزودند. در طول چند دقیقه، آب جاهایی را که تصور می‌شد ایمن باشند، پوشاند. 
 
آب به سرعت ساختمان بانک را گرفت. تنها پنج دقیقه طول کشید که آب نیمی از ساختمان را پر کند. کارمندان تصمیم گرفتند که بالاتر بروند و خود را به بالای اتاق برقی که روی سقف قرار داشت برسانند. وقتی که از نردبان سه متری بالا می‌رفتند، چیزی نمانده بود که باد شدید آنها را بیاندازد. 

s,k
عکسی که یکی از ساکنان محل از گیر افتادن کارکنان بانک گرفته

 
افراد زیادی شاهد تلاش ناامیدانۀ کارکنان برای رساندن خود به محلی امن بودند. کاربری در فیسبوک راجع به آن ماجرا نوشته: "هر بار که به کارکنان زن بانک که با ترسی غیرقابل تصور و با دامن سعی داشتند از نردبان بالا روند، و کارکنان مرد بانک که در لحظات آخر با وجود هوای سرد، ترس، ناامیدی و پشیمانی کتهایشان را درمی‌آوردند، فکر می‌کنیم بغضمان می‌گیرد." 
 
تسونامی از آنچه که پیش‌بینی می‌شد، بسیار بسیار بزگتر بود. 
 
استحکامات شهر، عمدتاً با توجه به بزرگترین تسونامی‌ای که در دوران معاصر رخ داده بود، یعنی تسونامی شش متری شیلی در سال 1960، ساخته شده بودند. اما ارتفاع این تسونامی به بیش از سه برابر آن تسونامی می‌رسید. 
 
پیامد این موضوع این بود که خیلی پناهگاههای از پیش تعیین شده، دچار آبگرفتگی شدند. حتی ساختمان بیمارستان هم دچار آبگرفتگی شد و چهار نفر در داخل ساختمان و 16 نفر در پارکینگ آن جان خود را از دست دادند. 

s,k
اوناگاوای ویران

 
تسوتومو یاماناکا، یکی از امدادگرانی که یک هفته پس از تسونامی به اوناگاوا رسید، می‌گوید: "اوناگاوا یکی از جاهایی بود که تسونامی در آن بسیاری شدید شد." 
 
او می‌گوید که خط ساحلی این ناحیه از یک سری رودخانه‌های دره‌ای تشکیل شده که از بالا شبیه دندانه‌های اره هستند و وقتی تسونامی‌ها با این شکافها برخورد می‌کنند، ارتفاعشان بسیار زیاد می‌شود. 
 
شهر کوچکی که میان نبرد میان اقیانوس و کوه گیر بیافتد، شانس اندکی دارد. تصاویر ماهواره‌ای نشان می‌دهند که چگونه چنگال دریا به خشکی زده و شهر را با خود برده است. آب بیش از 5000 ساختمان را با خود برد یا به شکل غیرقابل مرمت ویرانشان کرد. 
 
یاناماکا در توصیف صحنه‌ای که پس از ورود به اوناگاوا با آن مواجه شد می‌گوید: "ساختمان‌ها از فونداسیون ویران شده بودند. آب یک قطار را از ایستگاه به بالای یک تپه برده بود." 

s,k
عکس ماهواره‌ای از اوناگاوا پس از تسونامی

 
صبح روز بعد از تسونامی، یاسو تاکاماتسو، خودش را به بیمارستان شهرداری رساند تا یوکو را پیدا کند. او به خاطر انبوه خرابی‌ها مجبور شد که خودرویش را رها کند و از میان گل و لای راه خود را باز کند تا به بیمارستان برسد. 
 
او از این که همسرش آنجا نبود، بهت زده شد. 
 
او می‌گوید: "مردم زیادی آنجا پناه گرفته بودند، اما به من گفتند که تسونامی او را با خودش برده. دیگر نمی‌توانستم روی پایم بایستم. همۀ توانم ناگهان تخلیه شد." 
 
برای ماساکی، پدر امی ناریتا، بیش از این طول کشید تا در روزهای شلوغ پس از فاجعه به سرنوشت دخترش پی ببرد. 
 
پدر امی ناریتا خودش با خوش شانسی از مهلکه جان سالم به در برده بود. 
 
او تا چهار روز نتوانست با همسرش که پرستار بود و در شهر دیگری کار می‌کرد، تماس برقرار کند. او بود که خبر مفقود شدن امی را به ماساکلی داد. او می‌گوید: "نمی‌توانستم باور کنم. حتی الان هم باورم نمی‌شود. تا آن لحظه تردید به خودم راه نمی‌دادم که جایش امن است." 
 
مسئولان محلی از وسعت فاجعه بهت زده شده بودند. جدای از مشکلات عملی و لجستیکی بسیار، کارکنان و مسئولان خودشان درگیر ناراحتی زیان‌ها و مصیبت‌های شخصیشان بودند. 

s,k
ناحیۀ ایشینوماکی

s,k
تردد به خاطر تخریب پلها و مسیرها سخت شده بود


 
تنها چیزی که از او پیدا شد، موبایلش بود که در پارکینگ پشت ساختمان بانک پیدا شد. در ابتدا تاکاماتسو فکر می‌کرد که گوشی کار نمی‌کند، و آبکش شده است، اما چند ماه بعد گوشی را برداشت و امتحانش کرد. 
 
گوشی به شکلی معجزه‌وار روشن شد. او سپس دید که همسرش سعی کرده بوده پیامی برایش بفرستد که هرگز به دستش نرسیده بود. در این پیامک نوشته بود: "تسونامی فاجعه‌آمیز است." 

s,k
یوکو سعی کرده بود پیامک بزند

s,k
یاسو تاکاماتسو و آلبومهای خانودگی

 
نیروی تسونامی ساختمان بانک، که کمی از ده متر بلندتر بود، را انداخته بود. 
 
از میان 13 نفری که روی پشت بام ساختمان بودند، یک نفر به طرزی حیرت انگیز، نجات یافت. او مردی بود که خود را به تکه‌ای از آوار چسبانده بود و روی آب شناور مانده بود، و آب او را به دریا کشانده بود، و چیزی نمانده بود که از هوش برود که چند ساعت بعد یک قایق ماهیگیری او را از آب گرفت. اجساد چهار نفر از کارکنان بانک پیدا شده، اما هشت نفر همچنان مفقودند که امی و یوکو هم در میان آنها هستند. کارمندی که ساختمان را ترک کرده بود و با ماشین پیش بچه‌هایش رفته بود، جان سالم به در برد. 
 
ناریتا می‌گوید: "نمی‌فهمم که چرا آنها به پشت بام فرار کرده بودند. از آنجا دیگر جایی نمی‌شود رفت. اگر آنها به کوه فرار کرده بودند، می‌توانستند اگر لازم شد بالاتر بروند. من فکر می‌کردم که همه می‌دانند که باید به کوه فرار کنند." 

s,k
ساختمان واژگون شدۀ بانک، عکس متعلق به سال 2012 است

 
ساختمان سرنگون شده به همراه سایر ساختمانهای واقع در ناحیۀ بندر، جمع آوری شدند، به جز یکی که نقش بنای یادبود را دارد. اگرچه بازسازی شهر آغاز شد، اما فراموش کردن قضیه برای خانواده‌های آسیب دیده دشوار است. 
 
ناریتا می‌گوید: "ما هنوز در سال 2011 گیر کرده‌ایم." 
 
تاکاماتسو ذهنش به پیامکی که یوکو می‌خواسته بفرستد مشغول است: "من این احساس را دارم که او هنوز می‌خواهد من به اینجا بیایم." 
 
"ای کاش بعد از زلزله به بانک می‌رفتم و او را از بانک با خودم می‌آوردم، اما هنوز مطمئن نیستم که تصمیم درست در آن شرایط چه بوده است. هشدار تسونامی به ما می‌گفت که از خط ساحلی دور بمانیم، و اگر می‌رفتم که او را بیاورم، ممکن بود من هم گرفتار تسونامی شوم. اما با این وجود، ای کاش می‌رفتم و نجاتش می‌دادم." 
 
دو سال پیش، وقتی که او شاهد این بود که غواصان گارد ساحلی ژاپن به جستجوی بقایای مفقودین می‌پردازند، فکری به سرش زد: او هم می‌توانست این کار را بکند، و شاید با این کار می‌توانست یوکو را به خانه بازگرداند." 
 
تاکاماتسو باید گواهی غواصی می‌گرفت و به این منظور به کلاس غواصی رفت. وقتی که در این مورد با ناریتا صحبت کرد و پیشنهاد داد که به دنبال امی هم بگردد، ناریتا هم تصمیم گرفت که به او ملحق شود. 

s,k
ماهها تمرین لازم بود تا تاکاماتسو بتواند گواهی ملی غواصی را کسب کند

s,k
s,k

 
یادگیری غواصی برای این مردان که هر دو در میانۀ پنجاه سالگی به سر می‌برند، یک چالش بود. تاماکاتسو از فکر اینکه اکسیژنش تمام شود و برای تنفس به سطح بیاید، هراس داشت. او می‌گوید: "در عمق پنج متری می‌توانستم بدون مشکل چندانی شنا کنم، اما در عمق 20 متری اوضاع خطرناک می‌شود. فکر کردن به این چیزها همیشه من را می‌ترساند." 
 
ناریتا مشکلات دیگری داشت. او می‌گوید: "من نمی‌ترسیدم، اما اصلاً نمی‌توانستم بدنم را زیر آب کنترل کنم." او حتی در تنظیم تنفسش هم مشکل داشت. "من هرگز به تسلیم شدن فکر نکردم، اما سختم بود." 
 
پس از ماهها تمرین، این دو مرد گواهینامۀشان را دریافت کردند، از آن زمان بیش از 80 "دایو" داشته‌اند. جستجو به آنها هدف داده و روحیۀشان را بالا برده است. 
 
ناریتا می‌گوید: "قبل از اینکه شروع به غواصی کنم، هیچ کاری نمی‌توانستم بکنم، اما وقتی که تصمیم گرفتم دخترم را پیدا کنم، قدری مثبت‌اندیشتر شده‌ام. گشتن به دنبال او مشتاقم می‌کند." 
 
تاکاماتسو می‌گوید: "هیچ کاری نکردن، افسرده‌کننده بود. در ابتدا فقط می‌خواستم که زنم را پیدا کنم، اما حالا امیدوارم بتوانم دیگران را هم پیدا کنم." 
 
کار دشوار است. خلیج بسیار عمیق است و اکثر اشیا زیر لایۀ ضخیمی از گل مدفون شده‌اند، و وقتی‌ هم که گل را کنار بزنید، آب گل آلود و دیدن سخت می‌شود. 
 
آنها روزهای خوب هم دارند. یک بار آنها قلمدان یک بچه را پیدا کردند که نامش رویش نوشته شده بود و یک بار هم یک آلبوم عروسی پیدا کردند. هر چیزی که اسم داشته باشد، به صاحبش عودت داده می‌شود. کیف پول، دفترچه حسابها و تمبرها به پلیس داده می‌شوند. عکسهایی که پیدا می‌شوند، اغلب قابل ترمیم هستند. 
 
پیش بینی می‌شود که پنج میلیون تن آوار و خرت و پرت توسط سونامی به دریا کشانده شده باشند. دو سوم این آوار در نزدیکی ساحل غرق شده و کف دریا را پوشانده و محیط زیست دریایی منطقه آسیب زده است. حدود دو سوم دیگر، در غالب توده‌هایی که از طریق تصاویر ماهواره‌ای قابل مشاهده‌اند، در دریا شناور شده‌اند. 
 
هنوز هم قایقها، اجسام شناور، تانکرهای پروپان و دربهای یخچال، در سواحل هاوایی و آمریکای شمالی به گل می‌نشینند. 

s,k
روی این توپ نام "یاسودا هیکارو" درج شده

s,k
سرباز اسباب بازی که به هاوایی رسیده

s,k
لنگه دمپایی که نام "کائوری واتانابه" روی نوشته شده است

 
اما بیشتر آوار تسونامی به توده‌های زباله‌ای که در گردابهای اقیانسی جمع می‌شوند، پیوسته‌اند. 
 
اجساد بیش از 2000 نفر، از میان 16000 نفری که تخمین زده می‌شود که کشته شده باشند، هنوز پیدا نشده و احتمالاً اغلب هرگز پیدا نخواهند شد. احتمالاً بعد از چهار سال، اکثر اجساد به طور کامل در دریا تجزیه شده‌اند. 
 
بسیاری از شهروندان اوناگاوا از این شهر مهاجرت کردند تا از خاطرات تلخشان فرار کنند و البته کار پیدا کنند. تاکاماتسو همان جا ماند و با غواصی توانسته درک جدیدی از دریا پیدا کند. او می‌‎گوید: "من مخلوقاتی پیدا کردم که هرگز ندیده بودم، ماهیهای زیبا. معمولاً شما نمی‌توانید چنین دنیاهایی را ببینید." 

s,k

s,k

 
با وجود اینکه امید چندانی به نتیجه نیست، تاماکاتسو و ناریتا قصد تسلیم شدن ندارند. ناریتا می‌گوید: "من هنوز امیدوارم که بتوانیم چیزی پیدا کنیم، شاید جسد یک انسان، فارق از اینکه پیکر دخترم باشد یا کس دیگر." 
 
تنها یادبودی که از امی برایش باقی مانده، تابلویی است که پس از مرگ دخترش سفارش داد از او برایش بکشند و آن را در جای خوب پذیرایی نصب کرده است. همۀ عکسهایی که داشت به همراه خانۀشان طعمۀ سونامی شدند. 
 
"من می‌خواهم تا زمانی که بدنم اجازه می‌دهد به دنبال دخترم بگردم. اگر از این کار دست بکشم، شانسم به صفر می‌رسد. اگر به گشتن ادامه دهم، حداقلش این است که هنوز شانس دارم." 
 
تاکاماتسو هم همین حس را دارد. او می‌گوید: "می‌خواهم تا زمانی که توان دارم به گشتن ادامه دهم، حتی اگر شانس پیدا کردنش خیلی کم باشد. من می‌دانم که او از دنیا رفته است، اما نمی‌خواهم در دریا احساس تنهایی کند. صادقانه بگویم، هنوز می‌خواهم پیدایش کنم و به خانه بازگردانمش." 

s,k

s,k
یاسو تاکاماتسو (چپ) و ماساکی ناریتا (وسط) در کنار سایر خانواده‌های عزادار، جلوی پرتره‌ای از امی

منبع: اترک نیوز
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار