يکصد هزار تومان براي تماشاي فروتن، نيکي کريمي
کد خبر: ۴۹۶۸
تاریخ انتشار: 2015 July 15    -    ۲۴ تير ۱۳۹۴ - ۱۶:۰۱
 محمدرضا فروتن، نيکي کريمي، فريبرز عرب نيا، پانته آ بهرام، علي سرابي و... اسامي اي هستند که حضور هرکدام شان روي صحنه تئاتر، تضميني کافي براي پرفروش شدن اجراست، چه برسد به اينکه همه اين بازيگران در يک کار حضور داشته باشند و صحنه هاي عاشقانه فيلم هاي مشهور را بازآفريني کنند. به نظر مي رسيد اجراي «صحنه هاي عاشقانه سينما» روي صحنه تئاتر، ايده ناب و بکري باشد که چشم همه را به خود خيره کند، ولي در عمل چنين اتفاقي نيفتاد.  
    
مريم جلاليان در اولين تجربه کارگرداني اش با دو هفته تمرين و دورخواني اين سنگ بزرگ را برداشته. به گفته منتقدان، خانم کارگردان براي بهبود اجرا عملا هيچ کاري نکرده و بازيگران صاحب نام سينما را به حال خودشان رها کرده تا هر طور دل شان مي خواهد ديالوگ هاي فيلم هاي شناخته شده را تکرار کنند. ماني باغباني در بخش سينماي جهان روي سکانس ها دراماتورژي کرده و سکانس ها را با فضاي صحنه تئاتر آداپته کرده است، ولي نقيبي تنها در انتخاب و چيدمان سکانس ها نقش داشته است.

براي درک بهتر حال و احوال اين تئاتر، صحنه ها را به ترتيب مرور مي کنيم و ضعف و قوت هاي کار را مورد بررسي قرار مي دهيم تا خودتان قضاوت کنيد. صف کشيدن براي بليت هاي صدهزار توماني «عاشقانه هاي ناآرام» چقدر به دليل قوت خود اثر است. البته براي اينکه يک طرفه به قاضي نرفته باشيم با خسرو نقيبي هم گپ زديم.

صحنه نمايش لخت است و جز يک ديوار گلي و ميز و صندلي مقابلش چيزي به چشم نمي خورد. نورپردازي صحنه به شکلي است که چهره بازيگران در سايه روشن قرار مي گيرد و مخاطبي که از سن فاصله دارد در تشخيص چهره بازيگر به مشکل بر مي خورد. يکتا ناصر پشت ميز يک کافه تنها نشسته است که عرب نيا وارد صحنه مي شود و مانند جوان هاي 20 ساله، 15 دقيقه اي از در و ديوار صحبت مي کند تا به قول امروزي ها مخ ناصر را بزند که در پايان با گفتن اين نکته که نويسنده و کارگردان فيلم «پيش از غروب» است، به نتيجه دلخواهش مي رسد.

هيچ کدام از دو بازيگر روي صحنه عريض تالار وحدت حرکتي نمي کنند و روي صندلي ميخ شده اند. انگار کارگردان به کلي طراحي ميزانسن را فراموش کرده است. يکتا نار علاوه بر صداي جيغ مانندش، از شيوه صحيح اکسان گذاري روي کلمات بي خبر است. موردي که نقيبي با آن موافق نيست. «من در همين چند ماه اخير چندين کار از بازيگران بزرگ تئاتر ديدم که در حد فاجعه بوده.

وقتي بازيگران بزرگ تئاتر ما از بلندگو و HF استفاده مي کنند براي رسيدن صدايشان به تماشاگر و حوصله اين بازي هاي صدايي را ندارند، وقتي که چهره هاي مطرح تئاتر جلو دوربين مي آيند و استرس دارند و قاب را نمي شناسند، ما هيچ وقت در سينما به آنها خرده نمي گيريم. من فکر مي کنم اين تصميم از قبل گرفته شده که بازيگرهاي سينما را بکوبند و ربطي به خود اجرا ندارد، خيلي از بازيگران چهره تئاتر هم هستند که اين سال ها روي صحنه رفته اند و اجراي بهتري از آنها نديده ام.»

در صحنه دوم پانته آ بهرام مقابل همان ديوار گلي روي نيمکتي نشسته است که سيامک صفري به عنوان همسر سابقش از زندان برگشته و قصد رجوع دارد. بهرام در طول مدتي که همسر نبوده، براساس زندگي شخصي اش کتابي منتشر کرده که حسابي پرفروش شده است. بازي هاي بازيگران به خاطر سابقه تئاتري شان قابل قبول است، ولي باز هم نبود ميزانسن و اکت درست، باعث مي شود توازن صحنه حفظ نشود و نيمه سمت راستي سن به طور مداوم سنگين تر از سمت چپ آن باشد. نوع بازي صفري يادآورد شخصيت هاي معتاد و بي سوادي است که در حاشيه شهر زندگي مي کنند و هميشه يک پايشان در زندان است، اما در ديالوگ هايش از فرويد و ادبيات کافکا فکت مي آورد.


در صحنه بعد عرب نيا جلو در سينما ايستاده و ناصر با دو دقيقه تاخير خودش را مي رساند، ولي چون تيتراژ فيلم گذشته است، عرب نيا حاضر به ديدن فيلم نيست. با اينکه يکتا ناصر پيش از اين بازي روي صحنه را در نمايش دختر بانکي تجربه کرده است، ولي همچنان آداب اوليه اجرا روي صحنه مثل ميميک اغراق شده و صحبت با صداي بلند را رعايت نمي کند. دکور صحنه همچنان همان ديوار گلي است، ولي مخاطب بايد حس کند بازيگران جلو در يک سينما قرار گرفته اند. ناصر همچنين از اداي لحن طنز و انتقال جذابيت ديالوگ ها ناتوان است و مخاطب تنها به طنز نهفته در متن لبخند مي زند. عرب نيا هم بدون کوچک ترين تغييري در اجراي نقش نسبت به صحنه اول، بازي مونو تُن و يکنواختش را ادامه مي دهد.

عشق است مخاطب عام

کارگردان براي يکپارچه شدن صحنه ها از بدوي ترين شکل تغيير صحنه يعني تاريک کردن سن و پخش موسيقي بهره برده است. در پايان هر بخش 10 دقيقه اي ياشار خسروي از پشت صحنه روي سن ظاهر مي شود و قطعه اي کوتاه و عاشقانه را با ترومپت و يا کلارينت مي نوازد و امير ميلاد نيکزاد هم با پيانو همراهي اش مي کند؛ حربه اي که در ابتدا جذاب و گيرا به نظر مي رسد، ولي اين رفت و آمد به قدري تکرار مي شود که حتي اجراي جذاب خسروي هم حوصله مخاطب را سر مي برد.

اين نکته را در چهره و حرف هاي تماشاچيان هم مي شود ديد؛ مخاطباني که از روي ظاهرشان مي شود فهميد، خيلي اهل ديدن تئاتر نيستند، پيش از شروع تئاتر با شور و حرارت خاصي از ديدن بازيگران محبوب شان حرف مي زنند، ولي در پايان اجرا با چهره هايي مغموم سالن را ترک مي کنند و ديالوگ هايي از اين دست مي گويند: «اين همه بازيگر آوردن هيچي به هيچي»، «حيف فروتن نبود؟»، «من اصلا صداشونو نمي شنيدم، چرا به اين سينما بيا HF ندادن خب؟» و...

«مخاطب عام در همان سالن کنسرت 100هزار توماني مي بيند، کار ما هم هر روز پر از تماشاچي اجرا مي رود. مخاطبان ما نگران نيستند، پول مي دهند و سالن را پر مي کنند، کساني که نگرانند بروند نگراني شان را جاي ديگري رفع کنند. تئاتربين حرفه اي که از اول، اين کار را تحريم کرده است و ما هم خيلي اصراري بر حضورش نداريم. ما مخاطب مان را عموم مردم در نظر گرفته ايم. اصلا قرار نيست تئاتر در حيطه يک آدم خاص باشد و فقط يک عده خاص تئاتر ببينند.»

محمدرضا فروتن در خانه اي مجلل روي مبل نشسته و با نيکي کريمي مشغول بحث در مورد قاتل بودن او است، ولي بعد معلوم مي شود که دو کاراکتر عاشق و معشوقي هستند که بعد از چهار سال همديگر را ديده اند و مشغول خواندن ديالوگ هايي هستند که کريمي نوشته است. کارگردان از گردان بودن سن وحدت استفاده مي کند و پشت دکور ديوار گلي را به نمايش مي گذارد: خانه اي مجلل با ديوارها و وسايل يک دست سفيد. در اين صحنه هم ناهماهنگي ميان بازيگران مشهود است و ديالوگي تمام نشده. بازيگر عجول مقابل، ديالوگش را شروع مي کند.
 
آخرین نیوز
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار