به شب بگو: ولی هنوز زنده‌ام به این امید که...
کد خبر: ۴۶۱
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: 2015 May 18    -    ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۰
به شب بگو: ولی هنوز زنده‌ام به این امید که...



به شب بگو:

پلاش کهنه و قدیمی‌اش،
حنای جاودانی‌اش،
نداردم به قدر چادر کثیف کولی نشسته روی، رنگ!

به شب بگو:


اگر چه قدر چین و چروک چهره کریه تو دلم شکسته است!
اگر چه تیرهای بازی حقیر و مضحک جوانی‌ام،
نه بر هدف،
به سنگ و خار و گل نشسته است!
اگر چه دست‌های پیر و سرد و استخوانی‌ات،
به شاخسار پر شکوفه جمال من،
هزار خط کشیده است!

به شب بگو:


اگر چه دیده‌ای هزار بار،
که زور هیچ کس به تو نمی‌رسد،
ولی هنوز زنده‌ام به این امید:
که روز بعد را که دیده است!

شعر از: لیلا میرزایی
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
الهام
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۷:۳۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۲۹
0
0
زیبا.
موفق باشید خانم میرزایی
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار