به شب بگو:
پلاش کهنه و قدیمیاش،
حنای جاودانیاش،
نداردم به قدر چادر کثیف کولی نشسته روی، رنگ!
به شب بگو:اگر چه قدر چین و چروک چهره کریه تو دلم شکسته است!
اگر چه تیرهای بازی حقیر و مضحک جوانیام،
نه بر هدف،
به سنگ و خار و گل نشسته است!
اگر چه دستهای پیر و سرد و استخوانیات،
به شاخسار پر شکوفه جمال من،
هزار خط کشیده است!
به شب بگو:اگر چه دیدهای هزار بار،
که زور هیچ کس به تو نمیرسد،
ولی هنوز زندهام به این امید:
که روز بعد را که دیده است!
شعر از: لیلا میرزایی
موفق باشید خانم میرزایی