داستانک: طمعی که باعث شد قوها سپید شوند
کد خبر: ۴۳۳۳۰
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: 2016 July 17    -    ۲۷ تير ۱۳۹۵ - ۱۱:۲۰
با وجود این، قو‌ها همیشه زیبا و با شکوهند حتی وقتی پر‌هایشان سپید است، حتی وقتی بال های طلایی شان زیر نور خورشید نمی‌درخشد. زشتی و نازیبایی همیشه در بدی‌هایی چون حرص و طمع و آزمندی است که هر چیزی را از مجرای طبیعی خود خارج می‌کند.
داستانک: طمعی که باعث شد قوها سپید شوند  اختصاصی «تابناک باتو»؛ در روزگاران قدیم، قوی زیبا بود که پر و بال طلایی داشت. وقتی قوی زیبا در زیر اشعه‌های زرتار خورشید و در قلب آسمان آبی اوج می‌گرفت چشم‌های هر بیننده‌ای را خیره می‌کرد. در فاصله‌ای نه چندان دور‌تر از لانه قوی طلایی یک زن فقیر و تنگدست زندگی می‌کرد. او دو دختر داشت. آن قوی زیبا از فقر و رنج آن خانواده اندوهگین بود.
پس با خود گفت: اگر هر روز یک پر از پرهای طلایی خود را به آن‌ها بدهم، می‌توانند آن را بفروشند و با پول آن در رفاه و آرامش زندگی کنند.
 
داستانک: طمعی که باعث شد قوها سپید شوند 
 
قوی طلایی به خانه زن فقیر و دخترانش بال کشید. زن وقتی قو را دید با ترشرویی گفت: چرا به خانه من آمده‌ای؟! مگر نمی‌بینی چیزی نداریم به تو بدهیم، راهت را بگیر و برو...

قوی زیبا که در چشمانش کهکشانی از ستاره می‌درخشید گفت: می دانم! این من هستم که آمده‌ام به شما کمک کنم، می‌خواهم از پرهای طلایی خویش به شما هدیه دهم، آن‌ها را بفروشید و در سعادت وخوشبختی زندگی کنید.
 
داستانک: طمعی که باعث شد قوها سپید شوند 

قوی طلایی این را گفت وبا نوکش یکی از پر‌ها را کند، آن را به زن داد و رفت. او هر روز پری از پرهای طلایی خود را به آنان می‌بخشید. آن زن و دخترانش با فروش پرهای طلایی ثروتمند شدند. روزی زن رو به دخترانش کرد وگفت: من چه طور می‌توانم به این قو اعتماد کنم، اگر برود و هرگز برنگردد آنوقت چه کار کنیم؟! دوباره فقر و فلاکت و بدبختی... اما یک راه حل دارم، همه پر‌هایش را یک جا می‌کنم تا خیالم راحت شود تا اگر روزی به سرش زد که برنگردد به بیچارگی نیفتیم.

دختر‌ها گفتند: اما مادر این طوری قوی بیچاره زخمی می‌شود... این کار را نکنید.
اما زن طمّاع به حرفهای آن دو گوش نکرد و منتظر ماند تا نقشه‌اش را عملی کند. به محض دیدن قو او را محکم گرفت و شروع به کندن پر‌هایش کرد.
 
 داستانک: طمعی که باعث شد قوها سپید شوند
 
قوی زخمی از آنجا رفت و هرگز بازنگشت. از آن پس دیگر هیچ کس قوهای طلایی را در آسمان ندید. حالا همه قو‌ها سپیدند.
 
*       *         *
 
با وجود این، قو‌ها همیشه زیبا و با شکوهند حتی وقتی پر‌هایشان سپید است، حتی وقتی بال های طلایی شان زیر نور خورشید نمی‌درخشد. زشتی و نازیبایی همیشه در بدی‌هایی چون حرص و طمع و آزمندی است که هر چیزی را از مجرای طبیعی خود خارج می‌کند.

قوی طلایی، برگرفته از داستان‌های فولکور هندوستان
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۸:۰۳ - ۱۳۹۵/۰۴/۲۷
0
2
خیلی آموزنده و زیبا بود.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۰۷ - ۱۳۹۵/۰۴/۲۹
1
0
چقدر خنک و بی مزه بود
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار