امروزه، سنت دیرینه و حسنه نكاح كه روزگاري عامل پيوند جاودانگی و نيمه مكمل ديانت و شريعت زوجين قلمداد ميشد، متاثر از تحولات و دگرگونيهاي اجتماعي و فرهنگي جامعه، به علقهای ضعيف بنيان و متزلزل مبدل گشته كه نه تنها امیدی به استحكام و قوام مطلق آن متصور نیست، بلكه افزايش آمار خيرهكننده طلاق و انشقاق و منازعات في مابين زوجين در ابعاد و سطوح مختلف، به امري رايج و فرهنگي مرسوم استحاله شده است؛ تا آنجا که منازعات ریشهدار و مخرب علقه زوجيت اعم از مطالبات نفقه و مهريه و طلاق ناشي از كراهت زوجين تا دعاوي تمكين و تدليس در نكاح و خشونتهاي خانوادگي، به ابتداييترين و رایجترین شکل مجادلات و اختلافات زناشويي تعبير میشود.
ایوب میلکی، وکیل دادگستری و عضو هیأت علمی دانشگاه در گفت وگو با خبرنگار «تابناک باتو» اظهار داشته است: فرزندانی كه در گذشتههای نه چندان دور، با الگوبرداري افتخارآمیز و سنتي از والدین و الهام از قصص و حکایات بزرگان، روياي شيرين ازدواج و عائلهمندي را در سر ميپروراندند، با نيمنگاهي خسته و ناامیدانه به فرجام غمبار والدين خود و با الگوبرداري نوين از آخرين فناوريهاي رسانهاي و ارتباطي نظير اينترنت و ماهواره، خواسته یا ناخواسته، از سنتهاي حسنه سابق، تدريجا فاصله گرفته و به سمت و سوي ایجاد پيوندهاي غيررسمي با معيارهاي مسئوليتپذيري حداقلي، گرايش مییابند.
اکنون، پديده ازدواج سفید که تا چند سال پیش، خاستگاهی اروپایی- آمریکایی داشت و در فرهنگ ايراني- اسلامي جامعه ما، محلي از اعراب و عنايت نداشت، به رويدادي تصاعدی، مقبول و جوانپسند براي رهايي و گريز از بار مسئوليت نكاح رسمي و عواقب تامين معاش و تمكين و نشوز و نفقه و مهريه و اجرتالمثل و تنصيف اموال و داراييهاي حاصله از دوران زوجيت، تبديل شده است.
زوجين عملا بدون آنكه واقعه نكاح را در دفاتر رسمي ازدواج ثبت كنند يا صيغه موقتي به رسم معروف بين ايشان جاري شود، توافق و تراضي ميكنند كه آداب و شئونات همان زندگي زناشويي را زير يك سقف به جاي آورند و همزيستي یا «همباشی» مسالمتآميزي را در محيط خانه مشترك و محافل دوستانه تجربه كنند. در اين فرهنگ متجدد و نوخواهانه، مشارکین تعهدی جز پژواک فرکانس دوستی و مهربانی و همزیستی مقاومتپذیر در قبال یکدیگر نداشته و از يكديگر ارث نميبرند و نفقه و مهريه و طلاق تشريفاتي و نفسگیر منتفي است، بلكه طرفين تا آنجا كه منافع آنها به خطر نيفتاده يا بسته به آستانه تحملپذيري و ميزان دلبستگي و علایق روحي و عاطفي دوجانبه، به تداوم رابطه يا قطع استمرار آن میانديشند.
وی در این باره افزود: اما نکته اینجاست که فرهنگ و عرف غالب جامعه کنونی ايران، وجاهت چنين پديدهاي را برنتافته و ظرفيت پذيرش آن را در هیچ مقیاسی ندارد؛ آن هم با اين استدلال منتقدین كه رابطه غيررسمي و خلاف عرف مذكور، به كاهش نرخ ازدواج شرعي، اخلال در مبانی و احکام شریعت، توسعه روابط نامشروع، سست شدن نظام ارزشی، گسترش پدیده فرار دختران، ترويج فساد و بيبندوباري، افزايش فرهنگ مسئوليتگريزي، ناپايداري پيوندهای عاطفي، انفكاك و گسست نسلها، تزلزل امنيت رواني، آوارگي و بيهويتي فرزندان مولود و نتايج منفي ديگر خواهد انجاميد، به نحوي كه برخي از آن بهعنوان «ازدواج تيره يا سیاه» ياد ميكنند.
منتقدین بر این باورند که چنین رابطهای زنا تلقی میشود و فرزند ناشی از آن فاقد مشروعیت قانونی است؛ زیرا نسبت فرزندی او با پدر قابل اثبات نیست وحتی بر فرض قابلیت اثبات، درچنین مواردی، اکثر زنان به منظور اجتناب از هتک آبرو، به دنبال اثبات نسب نمیروند.
در این میان، فرزندان بیخانمان و فاقد هویتی باقی میمانند که از حداقلهای حقوق اجتماعی محروم میشوند. بهزعم این منتقدین، پدیده «همباشی» که در جامعه ما به نادرستی از آن به «ازدواج سفید» تعبیر میشود، یک رفتار نامشروع تلقى مىشود که با زیر پاگذاشتن چارچوبهاى شرعی و عرفی، مسئولیتپذیرى مشترک را کاملا نادیده گرفته و البته زنان، اصلیترین بازندههای این سبک زندگى غربی هستند.
اما صرفنظر از بحث پیرامون حسن و قبح اين پديده رو به رشد، سوال اساسي اين است كه مخالفين چنين پيوندهايي، چه راهكار جايگزين و مطلوبي پيشنهاد میدهند؟! ازدواج رسمي؟! استمرار تجرد یا بالارفتن سن ازدواج؟! آيا بسترها و زمينههاي لازم براي ازدواج رسمي فراهم است؟! اگر هدف اصلي ازدواج را استدامه سيره و سنت انبيای عظام و تحكيم بنيان خانواده و بقاي نسل و ترويج فرهنگ مسئوليتپذيري و افزايش سطح رضايتمندي و تسجيل و تقويم عواطف و احساسات مشترك انساني بدانيم، اين ابهام و ايراد به ذهن تداعي ميشود كه دليل افزايش نرخ طلاق چيست؟!
آيا نفس ثبت واقعه ازدواج، به تضمين اهداف فوق خواهد انجاميد؟! آيا ازدواج رسمي، موجد ضمانت شغلي براي زوجين است؟! آيا رابطه معناداري بين ازدواج رسمي و پايبندي به علایق و عواطف مشترك وجود دارد؟! آيا ازدواج رسمي تضميني قوي و اطمينانبخش به رفع اقسام خشونتهاي خانگي تلقي خواهد شد؟! آيا ازدواج رسمي، فرجامي خوشايند براي تأمين و جبران نيازهاي روحي و جسمي و مالي زوجين محسوب میشود؟! تكليف فرزندان طلاق چه خواهد شد؟
واقعیت آن است که عقد نکاح، به منزله نقطه شروع مسئولیت زوجین و سرآغاز تحمل و تجربه آزمونها و مصایب تلخ و شیرین زندگی مشترک است. توصیه و الزام به اجابت این سنت دیرینه و حسنه، زمانی منطقی و شایسته خواهد بود که تمامی ظرفیتها و بسترهای لازم و ضروری آن مهیا باشد.
ازدواج سفید با وصف ایرادات متعددی که بر ماهیت و تبعات آن وارد است، این احساس رضایتمندی و توجیه عقلانی را برای عدهای به همراه دارد که آنها را از تحمل فشارها و تعهدات قانونی گریزناپذیر نکاح رسمی مبرا میسازد و به شرکای این رابطه، فرصتی میبخشد که هر زمان احساس خطر یا نارضایتی از وضع موجود کنند، عطای رابطه را به لقایش بخشیده و دغدغه طلاق و گزینه مهرم حلال و جانم آزاد را از خویشتن خویش بزدایند؛ لذا عواملی نظیر تغییر و تحول در الگوی رفتاری و سبک زندگی، مشکلات اقتصادی و شرایط اجتماعی، عدم تفاهم و ارتباط مناسب میان فرزندان و والدین، اعتیاد والدین، ناسازگاری میان اعضای خانواده و ضعف در مهارتهای اجتماعی را میتوان در زمره عوامل تأثیرگذار دانست.
بدیهی است چنانچه دولت و مجریان و متصدیان امر، تفکر بجا، منطقی و استراتژی هدفمندی برای حل معضل ازدواج جوانان و مرتفع ساختن موانع و دستاندازهای فراروی ایشان اتخاد نکنند، میل و رغبت به برقراری چنین پیوندهایی، به نوعی ارزش و رفتار بهنجار منجر خواهد شد که به مرور زمان، از جایگاه و مقبولیت اجتماعی و عرفی لازم برخوردار شده و قبح ذاتی خود را از دست میدهد.
وی در پایان یادآور شد: تجربه آماری و تحلیلی سالیان اخیر نشان میدهد که ازدواج رسمی چنانچه بر مبنای عقاید و باورهای سنتی محض و بدون توجه به حوایج و فراهمسازی مقدمات واجب آن پایهگذاری شود، لزوما پاسخگوی هیچ یک از نیازهای زوجین نبوده و به تکمیل شریعت و دیانت ایشان نیز نخواهد انجامید. ترس و وحشت از پیامدهای ازدواج رسمی و تمایل به عدم پذیرش مسئولیتهای اجتنابناپذیر آن؛ ازدواج سفید مایل به تیره را حداقل به عنوان مرهمی موقت بر رفع خلأها و کمبودهای جسمی و روحی و گزینهای مطلوب و دلپذیر برای دختران و پسران جوان مبدل میسازد که اگر چارهاندیشی معقول و متعارفی نشود، در آیندهای نه چندان دور، شاهد دگرگونی و جابهجاییهای حیرتانگیز در نرخ ازدواجهای رسمی و پیوندهای سفید یا همان «همخانگی» خواهیم بود.
وای به وقتی که بگندد نمک!
آره داداش .. نمک گندیده و داره همه رو میگندونه
با این حرفا و نگاه های کارشناااسیییی!! مسئله حل نمیشه!!