نقاشی، رنگها و آرامش روانیبه گزارش
«تابناک با تو» این واقعیت که انسانها برای توصیف حالات و
هیجانات منفی خود بیش از حالات مثبت و مطلوبشان کلمات در اختیار دارند، چندان تعجب آور نیست. زیرا بیش از آنکه حوادث و حالات
مثبت ما را تحت تاثیر قرار دهند وقایع و حالات
منفی و زیان آور ما را متأثر میسازند. به گفته روانکاوان این مساله به تکانههای ممنوع ناخودآگاه و یا به وقایعی که منجر به بروز این تکانه میشود، برمی گردد و به تأیید روانشناسان شناختی، آثار و وقایع منفی به طرح واژههایی که افراد در ذهن خود از زندگی سالم دارند و یا به نحوه گزینش و پردازش اطلاعات مربوط میشود.
چون
استرس یا فشار روانی به عنوان حالتی در نظر گرفته میشود که ساز و کارهای حیاتی موجود زنده را تهدید میکند، مورد ارزیابی منفی قرار میگیرد. اما بسته به نوع استرس، سازوکارهایی که فرد برای مقابله با آن مورد استفاده قرار میدهد و شخصیت و استعداد ابتلای وی به بیماریها و اختلالات ناشی از آن آثار منفی فشار و استرس نیز ممکن است متغییر باشد.
خلاقیت در ترکیب
رنگها و کاهش استرس
مطابق آنچه لازاروس و فولکمن در 1984 و 1985 درباره استرس و فرآیندهای کنار آمدن با آن تشریح نمودهاند، فرآیندهای مورد نظر در واقع به ارتباط متقابل محیط و شخص برمیگردد.
خلاقیت و اختلال رنگها هم یک بازی و هم یک وضعیت مفرح و سرگرم کننده ای است که باعث آرام سازی بیماران میشود.
درمانی که با اختلاط رنگها و
نقاشی صورت میگیرد، سه بار در هفته و هر هفته دو ساعت بوده و شرکت در کلاسها به اختیار خود بیمار است.
روش امتزاج رنگها و استفاده از نقاشی سریع ترین و رایج ترین درمان برای افرادی است که زیر فشار استرس نتوانسته اند خلاقیت خود را رشد دهند و از امکانات وسیع خود برای آرام سازی بهره ای ببرند. در این نوع درمان، بیمار کاملا آزاد است و تحت هیچ گونه الزام، فشار و دستورالعملی نیست و احتیاج به هیچ گونه مهارت، تجربه و ابزاری جز آنچه برای ترکیب رنگها لازم است ندارد.
کولمرگن مینویسد: در خلال یکی از تجربیاتم در زمینه
درمان و آرام سازی از طریق نقاشی و اختلاط رنگها، بیماری که نقاشی میکرد به تصاویری که کشیده بود اشاره کرد و گفت: «جنگ اطراف من مرده است. اما درخت کوچک هنوز زنده است و نفس میکشد و آب به طرف من خواهد آمد» وی با این کلمات تخیلات مثبت اساسی اش را به من نشان داد.
اولین تلاشهای او در نقاشی، ترکیب یک مرگ سیاه و جنگلی
سفید و ابرهای کدر بود. بیمار گفت: «این درخت، من هستم» تدریجا ایدهها و عقاید شدید و مؤثری شکل میگیرد و سپس ناگهان، مشکلی نمودار میشود. بیمار میگوید: «میخواهم دیواری بسازم» گذاشتن قطعه ای در بین دو قطعه مقوایی دیگر. او میپرسد: «میتوانم نه؟ شما چه فکر میکنید؟»
تشویقش میکنم که دیوار بسازد. میگویم دیوار را بسازید اما این کار را بدون کمک من باید انجام دهید. آنچه میخواهید انجام دهید، من نمی دانم چیست. دیوار را بسازم و ببینید شبیه چیست و شما در کجای آن قرار گرفته اید. آیا جلوی آن هستید یا پشت آن؟ در بالایید یا پایین و یا هر جای دیگر. این شما هستید که میتوانید وضعیت خود را ببینید، مشاهده، درک و احساس کنید و حدس بزنید چه موقعیتی برایتان درست است. آنچه در نهایت انجام میدهید، تصمیم و عمل خود شماست.
بنابراین روش درمانی اختلاط رنگها فقط با توجه به سطح
آرزوها و آمال بیمار شروع میشود و ادامه مییابد. وظیفه درمانگر این است که اعتماد به نفس بیمار را افزایش دهد تا وی نیز خود را ابراز کند. در خلال ارتباط کلامی و غیر کلامی
درمانگر و بیمار و تداوم آن مرحله
خلاقیت نیز تجدید میشود.
دکتراصغرآقایی، استاد دانشگاه آزاد اسلامی واحداصفهان(خوراسگان)
دکترسیدحمید آتش پور، عضوهیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحداصفهان(خوراسگان)