در اغلب منابع غنی روانشناسی شکست، رویدادی در زندگی دانسته می شود که ممکن است آن را مشکل تلقی کرد یا آن را مشکل ارزیابی نکرد.
به گزارش
«تابناک با تو»، در بیشتر موارد، هنگامی که در کاری شکست میخوریم، توجیهاتی را پیگیری میکنیم که توسط خودگوییهایمان تقویت میشوند. این توجیهات در زمان مقابله با شکستها، هم بر واکنش و هم بر عواطف ما تأثیر بارزی دارند. در زیر برخی از توجیهات متداول آورده شده است:
1 ـ شکست خوردم، زیرا لیاقت نداشتم (احساس همزمان بی لیاقتی و انفعال).
2 ـ شکست خوردم چون بدشانسی آوردم (احساس همزمان حزن و اندوه).
3 ـ شکست خوردم چون تلاش کافی نکردم (احساس همزمان شرمندگی و گناه).
4 ـ شکست خوردم چون با مشکل بزرگی مواجه شدم (احساس همزمان عصبانیت و ناکاملی).
5 ـ شکست خوردم چون دیگران دخالت کردند (احساس همزمان عصبانیت و انتقام).
مقابله با احساس شکست1 ـ استفاده از ارزیابیهای منطقی
2 ـ هنگامی که شکست را ناشی از عدم تلاش خود بدانیم، در این صورت باید از شیوه های مشکل گشایی یا حل مسأله استفاده کنیم.
3 ـ پرهیز از نتیجه گیریهای خودشکن
4 ـ داشتن انتظارات واقع بینانه از خود
5 ـ از اشعار، کلمات و تأکیدات کلامی آرامبخش برای آرام کردن خود استفاده کنید.
هنگامی که در صدای نفست خانه میکنی، هنگامی که که درستی صدای نفس درونی خود را می شنوی که می رود و می آید بدان که آرامش، جای دوری نیست.
اضطراب تو از آن چیزی است که قرار است در آینده اتفاق بیفتد؛ چیزی که شاید هرگز اتفاق نیفتد. به فکر امروز باش زیرا آینده خود از خویشتن خویش مراقبت خواهد کرد.
راز خوشبختی گشودن قلب خویش بر دیگران و ایزد یکتاست. همچنین است گشودن قلب خود بر تجربه های زندگی، چون قلب همچون ورودی خانه است و آفتاب تنها زمانی می تواند به درون خانه بتابد که در باز باشد.
تنها دو راه در مواجهه با ناملایمات وجود دارد؛ یا آنها را عوض کنید و یا شیوه نگریستن به آنها را تغییر دهید. بدان که دومین راه به مراتب آسان تر است.
دکتراصغرآقایی، استاد دانشگاه آزاد اسلامی واحداصفهان(خوراسگان)
دکترسیدحمید آتش پور، عضوهیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحداصفهان(خوراسگان)