از چهل سالگی وارد سینما شده، از همان موقع هم مورد توجه قرار گرفته، میگویند دلیل انتخاب مردم را نمیداند، اما اگر بخواهد خودش در این باره اظهارنظر کند میگوید حتماً برای اینکه خودم هستم مورد توجه قرار گرفتم. از آنجا که خودش هم طرح لباس و صحنه بوده از اصول اولیه خوشپوشی و جذاب به نظر رسیدن آگاه است. البته علاقه به این موضوع فکر میکنم در خانواده کیانیان موروثی است.
مد از زبان رضا کیانیاندر تاریخ لباس معاصر دو انفجار مد وجود داشته، یکی سال 1930 است و دیگری سال 1960 که اولی دوران بحران اقتصادی بود و 1960 هم دوران شکوفایی اقتصادی. هنوز هم که هنوز است هر مدی که به وجود میآید برگفته از آن دو دوره است و در واقع تحول اساسی دیگری رخ نداده و همان دو سبک ادامه پیدا میکند. البته مدلها به روزتر میشوند، یک دوره برمیگردد به 1930 و یک دوره هم 1960 ، گاهی هم تلفیقی از این دو دوره میشوند، بعضی وقتها هم یکی بر دیگری غالب میشود. وقتی کسی این دو دوره مد را بشناسد نگاهش خیلی بازتر میشود.
لباس کارگران مد شدمد دهه سی میلادی در واقع همان شکل کلاسیکی است که در مد وجود دارد، چه سبک اسپورت و چه رسمی، مدل کتوشلوار، پیراهنها و کفشها و حتی مدل موهای خانمها و آقایان در آن دوره رسمیتر بوده. اصلاً بهطور کلی سبک زندگیها در آن دوره رسمیتر و محترمانهتر بوده و کمتر از پوششهای اسپورت استفاده میشده، اما استفاده از پوشش راحت و کار بین کاشاورزان و کارگرها رایج بوده، بعد از آن لباس کارگران به مدی تبدیل میشود که در واقع پایه همین لباس اسپورتی است که ما الان داریم، اما در 1960 زمانی که هیپیها متولد شدند و جنبشهای ضدنظام موجود به وجود آمد، لباسهایی که بیشتر مورد توجه قرار گرفتند که اعتراض به وضع موجود بودند، مثل شلوار پاره که این روزها دوباره مد شده یا تیشرتهای کثیف و نقاشی شده و گشاد، اما لباسهای رسمی آن دوره به سمت روز آمدی و استفاده از دستاوردهای تکنولوژی روز بود. مثلاً استفاده از پارچههایی با الیاف پلاستیکی که اصطلاحاً به آنها بشورو بپوش میگفتند یکی از اتفاقهای آن دوران بوده. البته شکلهای دیگری از روزآمدی تکنولوژی هم وارد عرصه مد شده و بعدها هم ادامه پیدا کرده است.
طرفدار کلاسیسم هستممن خودم بیشتر دوران 1930 را میپسندم، البته شکل غیررسمی آن را. در واقع همان لباس کشاورزان و کارگران که تبدیل به مد شد. مثلاً شلوار جین که بعدها طراحان لباس در خیلی از طرحیهایشان از آن استفاده میکردند یکی از آن پوششهاست. شلوار جین آن زمان شلوار کار کشاورزان بوده که به مد تبدیر شده یا کتهایی که با شلوار ست نیست. پیراهنهای چارخونه که چند وقتی است دوباره مد شده هم از پوششهای رایج آن موقع بوده که کارگران و کشاورزان به تن میکردند. گاهی اوغات هم یک تیشرت با شلوار میپوشیدند و یک پیراهن روی آن میپوشیدند.در 1960 هم این نوع پوشش رواج داشت، اما به شکل دیگر، مثلاً جینهای پاچه گشاد یا آنهایی که ملیلهدوزی شده بودند. اما من خودم طرفدار همان سبک کلاسیک هستم شلوارهای راسته با فاق بلند و رنگ بلک بلو.
برای مزون ها طراحی لباس کردمعلاوه بر طراحی لباس در فیلم و تئاتر برای چند مزون هم طراحی لباس کردم.وقتی از مد و طراحی لباس بیخبر نباشی، دارای سلیقهای میشوی که در انتخاب لباسهای خودت هم حتماً کمک میکند. ضمن اینکه من غیر از بازیگری، عکاسی، مجسمهسازی و کارهای گرافیکی میکنم و همه اینها به من در بیشتر شناختن جنس و رنگ و ترکیب رنگها کمک میکند. خیلی از مواقع من دنبال انتخاب کردن خیلی چیزها نیستم، چون از آنها شناخت دارم، ناخودآگاه میبینمشان.
لباس نشاندهنده شخصیت استبه نظر من وظیفه یک طراح لباس فیلم یا تئاتر فقط این نیست که لباس زیبا طراحی کند، لباسی که او طراحی میکند در واقع باید بیانکننده شخصیت نقشها باشد. مثلاً در یک فیلم وقتی یک نفر لباسی میپوشد حتماً بر اساس شخصیتی است که در قصه دارد. وقتی کسی را در خیابان میبینی میتوانی از نوع پوشش حدس بزنی که چه شخصیتی دارد، طبقه اجتماعیاش چیست یا چه شغلی دارد. شاید هم به همین خاطر باشد که در برخورد اول از بعضیها خوشمان میآید و برخی هم به دلمان نمینشینند.
در فیلمها به خوشتیپی فکر نمیکنم
به نظر من بازیگرها دو دستهاند؛ یک دسته آنهایی که میخواهند خودشان را نشان بدهند و یک دسته آنهایی که میخواهند شخصیتی که بازی میکنند به تصویر بکشند. آنهایی که میخواهند خودشان را نشان دهند همیشه به فکر این هستند که خودشان را خوب و خوشگل نشان دهند، اما من وقتی بازی میکنم میخواهم شخصیتی را که بازی میکنم به درستی به تصویر بکشم. خیلی از شخصیتها زشتاند و من از این موضوع ناراحت نمیشوم.
moda.damez