«تابناک باتو» ـ چندی است در ایران امروز، بوی بی عدالتی و نابرابری آموزشی، فضای سرزمین ما را آلوده کرده است. آموزش و پرورش و تعلیمات عمومی میزان الحراره و نشانگر مهمی برای توسعه اقتصادی اجتماعی و فرهنگی امروز و آینده کشور است. هیچ کشوری را نمیتوان توسعه یافته و یا در حال توسعه یافت، مگر آن که آموزش و پرورش آن توسعه یافته یا در حال توسعه نباشد. هرگز کشور توسعه یافتهای دیده نمیشود که آموزش و پرورش عقب مانده و ناعادلانهای داشته باشد.
سیاستهای آموزشی که در این سال ها در ایران اعمال شده، منجر به نابرابری آموزشی در ایران گشته است؛ بنابراین پدیدهای که نتایج نامناسبی ایجاد کرده، باید به کارکرد درست آن پدیده تردید نمود. امروز زمان آن است که پدیده آموزش و پرورش در ایران ارزیابی و بازبینی مجدد و اصولی شود.
مطالعات نشان میدهد که نسبت کل مخارج ثروتمندترین دهکهای درآمدی به فقیرترین دهک ۱۴ برابر است، در حالی که نسبت مخارج در حوزه آموزش ثروتمندترین دهکهای درآمدی به فقیرترین دهک، بیش از ۶۰ برابر است. در کنکور سراسری در مورد ۷۰۰۰ دانشجوی قبول شده در دو دانشگاه برتر ایران ۶۰ درصد از سه دهک پر درآمد و ثروتمند و ۱۰ درصد از سه دهک کم درآمد جامعه بوده است.
مطالعات بخش کیفیت آموزشی و نابرابری در شاخص (TIMSS) بررسی روند آموزش ریاضیات و علوم که محاسبه نابرابری فرصت دستیابی به آموزش با کیفیت برای کودک ۱۴ ساله است، برای دهکهای بالای درآمدی ۵۵ درصد و برای گروههای درآمدی پایین ۴ درصد را نشان میدهد که حاکی از نابرابری به ضرر خانوادههای کم درآمد است. همچنین آزمون PIRLS در مورد مهارت خواندن و نوشتن که در سالهای ۸۰، ۸۵ و ۹۰ در ایران انجام شده، نشانگر آن است که توانایی دهکهای ثروتمند عدد ۸۱ و دهکهای فقیر و کم درآمد عدد ۴۸ است.
با رشد مدارس غیردولتی در ایران، دهکهای پر درآمد کامل مدارس دولتی را ترک کردند و گروههای خاص اجتماعی نیز در مدارس خاص جای دارند به طوری که این روند از ۵/۳ درصد کل دانش آموزان در سال ۱۳۷۵ به ۱۲ درصد در سال ۱۳۹۵ رسیده است. شاخص با سوادی در ۷ استان کشور نظیر سیستان و بلوچستان، هرمزگان، بوشهر و آذربایجان غربی از میانگین کشور ده درصدکمتر است.
از سوی دیگر گردش مالی کلاسهای کنکور و معلمان خصوصی در ایران چندین هزار میلیارد تومان است. خانوارهای پر درآمد توان پرداخت هزینههای آن را را دارند و کنکور سراسری که به ظاهر رقابتی است، عملاً حاصل نتایج نابرابر نظام آموزشی ایران و نابرابری اقتصاد خانوارهای ایرانی است و بنابراین پدیدهای است که نتایج رقابتی و برابر برای همه افراد شرکت کننده را در بر ندارد. زیرا کسانی میتوانند از این آزمون موفق بیرون بیایند که قبلاً در مدارس غیر دولتی و کلاسهای کنکور خود را با هزینههایی که دیگر اقشار جامعه قادر به پرداخت آن نبوده اند تقویت نموده و عملاً این آزمون غیر رقابتی ونهایتا غیر عادلانه است.
مشاهدات میدانی هم نشان میدهد که همانند گذشته در دانشگاهها ردپای دانشجویان خانوارهای فرودست جامعه کمتر به چشم میخورد و اگر بعضی از آنها دیده میشود صرفا استعدادهای درخشانی هستند که در هر صورت به دانشگاه راه مییافتند، ولی اکثریت کسانی که به دانشگاه راه یافته اند کسانی هستند که در یک رابطه غیر عادلانه، رقابتی نابرابر داشته اند و عملا شرکت کنندگان دیگر از راهیابی به دانشگاه محروم می شوند. این در حالی است که سیاستهای آموزشی باید کارکردی فراگیر داشته باشد و رقابت عادلانه را برای همه استعدادهای گروههای درآمدی فراهم سازد.
در مجموع میتوان گفت که نظام آموزش و پرورش ایران به سوی یک نابرابری ساختاری قدم برمی دارد که نتیجه سیاستهای آموزشی دولتها در ۴۰ سال گذشته بوده است و عملاً به ضرر پایینترین قشرهای کم درآمد و فرودست جامعه ایران تمام شده است.
محمد حسین شریف زادگان