مزد آن گرفت برادر، که کار را جمع کرد
کد خبر: ۱۵۷۸۹۲
تاریخ انتشار: 2019 September 29    -    ۰۷ مهر ۱۳۹۸ - ۱۰:۲۶
این ماجرای ساده یکی از درس‌های مهم زندگی برای من شد که «مزد آن گرفت برادر، که کار را جمع کرد». خیلی دیده‌ام که آدم‌ها زحمت اصلی برای یک کار را کشیده‌اند، ولی به هر دلیلی یک جایی حوصله و علاقه‌شان را از دست داده‌اند و در نتیجه این زحمت نهایتا تبدیل به محصولی که پاداش بگیرد تبدیل نشده است و هدر رفته است.

ارزش جمع کردن کار

ارزش جمع کردن کار  «تابناک باتو» ـ کمی از مباحث فنی و اقتصادی دور می‌شوم و یک خاطره شخصی برای دوستان جوان‌تر می‌گویم. حدود بیست سال پیش و اواخر دوره کارشناسی، یک مجموعه‌ای به تیمی از من و دوستانم یک کار مطالعاتی/مشاوره‌ای سفارش داده بود. ما هم که همگی یک سر و هزار سودا بودیم، در نتیجه هر کدام از اعضا، بخشی از کار خودش را انجام داده و بخشی را رها کرده بود و کار در همین موقعیت مانده بود. تا این که یک روز فردی که در سمت کارفرمای مدیر پروژه بود با عصبانیت به من زنگ زد که ما این بخش پروژه را به اعتبار جمع شما برون‌سپاری کردیم و الان بقیه کار‌ها تمام شده و فقط قسمت شما ناتمام است و اعتبار ما زیر سؤال رفته و این حرف‌ها.

من هم که دیدم وضعیت خیلی بد است و هم برای ما و هم برای مدیران و ناظران سمت کارفرما بد می‌شود خیلی شرمنده شدم و تصمیم گرفتم حضوری به آن‌جا بروم. وقتی به محل کارفرما رفتم، فهمیدم که اکثر اعضای تیم «اصل کار» را انجام داده‌اند، ولی کار را «جمع» نکرده‌اند و در نتیجه پروژه در وضعیتی نیست که از دید کارفرما قابل تحویل و تجمیع با بقیه بخش‌های پروژه اصلی باشد.

خلاصه ضربتی کمی برنامه‌ام را جا به جا کردم و تک‌تک زیرمادول‌های پروژه را خودم پردازش نهایی کردم: مقدمه و نتیجه‌گیری اضافه کردم، خلاصه مدیریتی تهیه کردم، منابع را تکمیل کردم، متن‌ها را ساختاربندی و ویرایش زبانی و مفهومی کردم، یک سری نمودار اضافه و از این نوع کار‌ها و نهایتا هم یک گزارش مختصر از نتیجه تجمیع زیربخش‌ها تهیه کردم و فایل گزارش‌های نهایی شده را تحویل دادم.

ارزش جمع کردن کار

چند روز بعد از دفتر کارفرما تماس گرفتند و خیلی تشکر کردند (اگر حافظه‌ام اشتباه نکند پروژه تیم ما بعدا جایزه‌ای هم برای کیفیت و این‌ها گرفت) و گفتند بیا یک چک تحویل بگیر. وقتی چک را تحویل گرفتم، دیدم مبلغش نسبت به حق‌الزحمه ساعتی دانش‌جویی که ما می‌گرفتیم (فکر کنم ساعتی ۳۰۰ تومان) خیلی بیش‌تر است و با معیار‌های آن موقع عدد نسبتا درشتی است (چیزی حدود هفتاد هزار تومان!). پرسیدم قضیه چیست؟ گفتند ما بودجه‌ای برای پروژه داشتیم که باید به تیم شما پرداخت می‌شد. وقتی حق‌الزحمه‌های ساعتی را کسر کردیم مابقی بودجه به عنوان حسن انجام کار به شما تعلق گرفت که کار را جمع کردی. بخشی از پول را خودم برداشتم و با بخشی از آن‌هم همه تیم را به شامی در یک رستوران نسبتا شیک - که آن‌روز‌ها خارج از توان پرداخت عادی ما بود- دعوت کردم و شب خیلی خوشی به عنوان جشن پایان پروژه داشتیم.

این ماجرای ساده یکی از درس‌های مهم زندگی برای من شد که «مزد آن گرفت برادر، که کار را جمع کرد». خیلی دیده‌ام که آدم‌ها زحمت اصلی برای یک کار را کشیده‌اند، ولی به هر دلیلی یک جایی حوصله و علاقه‌شان را از دست داده‌اند و در نتیجه این زحمت نهایتا تبدیل به محصولی که پاداش بگیرد تبدیل نشده است و هدر رفته است. ولی در واقع به نظر می‌رسد در بسیاری موارد پاداش‌های بزرگ نهایتا به کسانی می‌رسد که تا ته خط را می‌روند و به قول معروف کیلومتر آخر کار را رها نمی‌کنند، ولو این‌که این کیلومتر آخر غیرجذاب یا به نظر سربالایی یا ناهموار یا ناآشنا باشد. این اصل در خیلی موقعیت‌ها صادق است چه در کسب و کار، چه در حوزه علم و آکادمی و الخ. درجه‌ای از سماجت، درجه‌ای از تمرکز شدید روی هدف نهایی و درجه‌ای از کنترل احساسات شخصی نسبت به کار در این موارد لازم و مفید است.

حامد قدوسی

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار