بابا این سربارا چه با کلاس هستند ،،، بیست سال قبل زمان سربازی ما در کرخه و فکه چنگوله بودم هنوز صدام بود و مرزهای عراق داستان داشتیم ، توی در دیگ سه چهار نفری قیمه و قرمه میخوردیم کنار رودخانه کرخه، همکاسه بودیم توی در دیگ ، بعضی وقتها هم قاشق نداشتیم یا سختمون بود بریم بیاریم دوستمون که میخورد قاشق و میگرفتیم و میخوردیم و یا با دست قیمه مزدیم ه بدن ،مشکلی با میکروب نداشتم ولی شبها پر رتیل بود یادش بخیر