«نوشابه» هم در لیست نام های عجیب و غریب!
کد خبر: ۱۵۳۷۷
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: 2015 October 24    -    ۰۲ آبان ۱۳۹۴ - ۱۰:۵۳
چرایی انتخاب نام ها؛
چند روز پیش درباره ی نام های عجیب و غریب در حال خواندن مطلبی بودم که متوجه شدم نام نوشابه هم در لیست نام های عجیب و غریب قرار دارد؛ به علاوه این که در دوران ابتدایی، دختری به نام نوشابه در مدرسه ی ما درس می خواند که...
«نوشابه» هم در لیست نام های عجیب و غریب! گاه اسم هایی که والدین برای فرزندانشان انتخاب می کنند، عجیب و غریب به نظر می رسند؛ اسم هایی که گاهی باعث تعجب و یا خنده ی شنونده می شوند.

به گزارش «تابناک با تو»، نخستین چیزی که پس از شنیدن این نام ها به ذهنمان خطور می کند، چرایی انتخاب این نام هاست. ما به این می اندیشیم که والدین بر اساس چه جهان بینی و تفکری چنین اسم هایی را برگزیده اند، اسم هایی که اگر دارندگانش در صدد تغییر آن ها برنیایند از ایستگاه اول زندگی تا ایستگاه آخر با آن ها همراه خواهد بود. از این روست که انتخاب نام نیکو، یکی از حقوق فرزند بر پدر و مادر است.

چند روز پیش درباره ی نام های عجیب و غریب در حال خواندن مطلبی بودم که متوجه شدم نام نوشابه هم در لیست نام های عجیب و غریب قرار دارد؛ به علاوه این که در دوران ابتدایی، دختری به نام نوشابه در مدرسه ی ما درس می خواند که نامش اسباب سرگرمی و خنده ی بسیاری از دانش آموزان و متاسفانه برخی از معلمان بود؛ پس از نوشابه می نویسیم و می گوییم.

نوشابه در لغت به معنای آب گوارا و آب خوشگوار است و در اصطلاح به نوشیدنی معروف و شناخته ای اطلاق می شود که کارخانجات آن را با برندهای مختلف تولید و به بازار عرضه می کنند. اما نوشابه فقط زینت المواید به شمار نمی رود، بلکه نوشابه نام زنی برآمده از سطور اسکندرنامه حکیم نظامی گنجوی است.

بنا بر آنچه در کتاب حکیم نظامی گنجوی می خوانیم، نوشابه حاکم سرزمینی به نام بردع بود. اسکندر مقدونی در ادامه جنگ ها و فتوحاتش به سرزمین بردع قدم می نهد و با نوشابه دیدار می کند. نظامی گنجوی در ۴۴۱ بیت به شرح داستان نوشابه می پردازد.

در اینجا ابیاتی از کتاب را با هم می خوانیم؛

خوشا ملک بردع که اقصای وی                     نه اردیبهشت است بی گل نه دی
تموزش گل کوهساری دهد                          زمستان نسیم بهاری دهد
بهشتی شده بیشه پیرامنش                       ز کر کوثری بسته بر دامنش
سوارش ز بس سبزه و مشک بید                  چو باغ ارم خاصه باغ سفید
زنی حاکمه بود نوشابه نام                            همه ساله با عشرت و نوش وجام
برون از کنیزان چابک سوار                             غلامان شمشیر زن سی هزار
نگشتی ز مردان کسی بر درش                      و گر چند نزدیک بودی برش
زنان داشتی رایزن در سرای                          به کدبانویی فارغ از کدخدای
سکندر چو لشگر به صحرا کشید                    سراپرده سر بر ثریا کشید
در آن خرم آباد مینوسرشت                            فروماند زبس آب وکشت
بپرسید کاین بوم فرخ که راست                      کدامین تهمتن بدو پادشاست
نمودند کاین مرز آراسته                                زنی راست با او بسی خواسته
زنی از بسی مرد چالاکتر                              به گوهر ز دریا بسی پاکتر
غلامان مردانه دارد بسی                               ولی روی او را نبیند کسی...

 
https://telegram.me/tabnakbato


نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Canada
|
۱۱:۰۱ - ۱۳۹۴/۰۸/۰۳
0
1
خیلی مفید و اموزنده بود. ممنون
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار