«تابناک باتو» ـ نیچه از آن دست فیلسوفانی است که به علت گزین گویی، استفاده از زبان شاعرانه و عدم پردازش دستگاه فلسفی مانند هگل، کانت و هایدگر به شدت دچار کج فهمی و عوامی گری شده و گاه تحلیلهای عجیب و غریب از گزارههای فلسفی او ارائه میشود.
کافی است به فضای مجازی نگاهی بیندازیم تا بیشتر به مسئله "عامیانه شدن" و کج فهمیهای فلسفه نیچه پی ببریم. در تلگرام با کانالهای زیادی با نام نیچه که گاه دهها هزار عضو دارد مواجه میشویم، در حالی که کانالی به اسم کانت یا هگل و ارسطو و هایدگر مشاهده نمیشود و در صورت یافت هم تعداد دنبال کنندگان آن از چند صد نفر فراتر نمیرود؛ کانالهایی که در برخی موارد دلنوشتههای خود و اقوامشان را هم به اسم نیچه غالب میکنند و به خورد فلسفه پردازان در کافهها و دانشکدههای هنر میدهند.
طنز ماجرا اینجاست که نیچه و فلسفه او از نخبه گرایانهترین و ضد توده ایترین فلسفههای تاریخ است و به ندرت اندیشمند و فیلسوفی را میتوان یافت که به مانند نیچه به زندگی تودهای و علایق تودهای تاخته و از آن گریزان باشد. نیچه به تودهها همچون گلهای نگاه میکند که قدرت اندیشیدن و تصمیم گیری و بر دوش کشیدن مسئولیت فردی را ندارند و بر اساس همین دیدگاه به ایدئولوژیها و مکاتب سیاسی همگانی و برابری طلبانه مانند سوسیالیسم و دموکراسی با ادبیات تند و خشن حمله میکند.
اما با این حال چه عواملی باعث شده است که فیلسوفی به این میزان گریزان از تودهها و نخبه گرا، در جامعهای مانند ایران با این میزان اقبال عمومی مواجه شده است؟!
برای پاسخ به این پرسش به نظر باید به چندین نکته کلیدی در فلسفه نیچه توجه کرد؛
۱- استفاده از نام زرتشت پیامبر ایران باستان در عنوان کتاب چنین گفت: زرتشت. بسیاری از هموطنان با این امید که این کتاب در تمجید از زرتشت و ایران باستان نوشته شده است به سراغ نیچه میروند و با به اشتراک گذاشتن چند جمله از کتاب (که معنای آن را هم نمیدانند) در فضاهای مجازی، حس عمیق بودن و فهم فلسفی پیدا میکنند. (به یاد دارم دوستی با واسطه از کتاب فروشی تعریف میکرد که کتاب چنین گفت: زرتشت را به فردی فروخته بود، اما هفته بعد با اعتراض او که هیچ سخنی از زرتشت در کتاب نبود، آن را پس آورده بود)
۲- جذابیت برخی گزین گویههای نیچه مانند " خدا مرده است" یا "به سراغ زنان میروی تازیانه را فراموش نکن" یا "اراده معطوف به قدرت" و امثالهم در جامعه امروز ایران که به وفور توسط روشنفکران و فمنیستهای مجازی مختلف تکرار میشود و بدون آنکه شناخت درستی از معنای این گزارهها داشته باشند، در بدترین و سطحیترین شکل ممکن به کار میبرند. گزارههایی که عده بسیاری آنها را برای گرفتن پز روشنفکری استفاده میکنند و همین امر باعث همه گیر شدن بیشتر نام این فیلسوف میشود.
۳- ضد "دستگاه" بودن و گزین گویی فلسفه نیچه باعث شده است که افراد بدون آنکه نیازی به شناخت دستگاه فکری و فلسفی او احساس نمایند، برخی جملات او را تکرار کنند. مسئلهای که به هیچ وجه نمیتوان در مورد فیلسوفی مانند هگل، کانت یا هایدگر به کار برد، چرا که بدون حداقلی از شناخت دستگاه کلی فلسفه آنها، امکان فهم گزاره هایشان سخت ناممکن است..
پ. ن: تمام موارد مطرح شده برای نیچه در مورد شوپنهاور، فیلسوف دیگر آلمانی قرن نوزرهم هم قابل بیان است.
فرهاد قنبری