اختصاصی «تابناک باتو»ـ رسم فاخر درختکاری و لزوم احترام و توجه ویژه به درختان در پیش و پس از طلوع اسلام عزیز برای مردم با فرهنگ و طبیعت دوست ایران زمین، امری متداول بوده و هست. از میان انواع درختان، درخت پر ابهت «سرو» در فرهنگ ما ایرانیان و همین طور آیین «زرتشتیان» جایگاه ویژه و ممتازی داشته است. سرو این درخت زیبا و همیشه سر سبز در برابر سرما و گرما و تغییرات ناگهانی دما بسیار مقاوم و با دوام بوده و حیاتی بس طولانی دارد و وجود آن در محیط زیست کشور ما، یادمانی نفیس و با اصالت از نیاکان و گذشتگانِ پاک طینت و طبیعت دوست ما به شمار میرود.
در «تخت جمشید» نیز درخت سرو به جهت منزلتی که برای پیشینیان ما داشته توسط هنرمندان توانا و چیره دستِ ایران باستان در کتیبهها اجرا و خلق شده است؛
در دیگرآثار هنری ایرانیان همچون «فرش»، «کاشی» و ... نیز طرح سرو جایگاه خاصی برای هنرمندان ماهر این سرزمین پهناور داشته است.
در فرهنگ ایرانی، سرو نمادِ «آزادگی»، «راست قامتی» و «مقاومت» است و در اشعار نیکوی فارسی سَرایان، به دفعات از این درخت پر هیبت و زیبا یاد شده است برای نمونه «خواجه شیراز» در مورد مقاومت و تحمل این درخت سروده است:
نه هر درخت تحمل کند جفای خزان
غلام همت سروم که این قدم دارد
وقتی صفحات پر غبار تاریخ را ورق میزنیم، چهره و نماد دیگری از شهر قم برای ما نمود پیدا میکند که کمتر به آن پرداخته شده است و آن چیزی جز «سرو قم» نیست. برای نمونه، «مَجدی» از تاریخ نگاران قرن یازدهم هجری مقارن با عهد صفوی درکتاب خویش موسوم به «زینت المجالس» که به سال ۱۰۰۴ قمری (حدود ۴۳۶ سال پیش به تاریخ امروز) تالیف نموده، از «سرو قم» و همچنین مساعد بودن محیط این شهر برای رشد و نمو این درخت یاد نموده و نوشته است: «و در آن شهر، درخت سرو، سخت نیکو مىآید.» (ر. ک: زینت المجالس، چ. کتابخانه سنایی، ص. ۷۷۱.)
با این بیان در نهایت افسوس و دریغ با همه پیشینه و دیرینه سرو در فرهنگ کهن ایرانی و همین طور شهر قم، امروز بنا بر آنچه نگارنده مشاهده نموده است، باید سوگمندانه، مرثیهای جانسوز و جانکاه در این رابطه بیان کنیم.
قصه پر غصه از این جا آغاز میشود که در سال ۱۳۸۲ شمسی جهت برخی تحقیقات میدانی راجع به «مسجد مقدس جمکران» مشغول جست و جوی نشانههای تاریخی و معنوی در آن روستای باستانی و پیرامون آن بودم تا این که در محوطه امامزادهای معروف به «هادی مهدی» (پنج امامزاده) (در محله یا به عبارتی روستای کوچک گُرگابی، چسبیده به جمکران) از سرو کهنسال و بلند قامتی که در آنجا بود، عکسهایی گرفتم.
این سرو راست قامت، دست کم ۵۰۰ سال عمر داشت و ارتفاع آن ۱۳ متر (اندازه ساختمانی حدودا چهار یا پنج طبقه) بود و قطر ۳ متری تنه درخت بر عظمت و هیبت بیشتر آن افزوده بود. درخت مزبور از نظر گیاه شناختی از گونه «زَربین» بود و در نهایت زیبایی و سر سبزی در آن میانه برای هر زائر شیفته امامزاده جلوه گری و دلربایی میکرد. در خاطرم هست بر آن درخت تنومند شماره ثبتی هم وجود داشت. نمیدانم ثبت «منابع طبیعی» بود یا ثبت «میراث فرهنگی»، ولی به هر روی پلاک ثبتی و شماره آن را بر روی درخت دیدم. درخت در بین حصارهای فلزی بلندی محصور شده بود و امکان نزدیک شدن به درخت و حتی پیرامون آن نبود.
این موضوع گذشت و خاطره زیبایِ دیدار با سرو شکوهمند امامزاده هادی مهدی (پنج امامزاده) و کرشمه و ناز آن پیوسته در ذهن من حاضر و جاری بود تا این که پنج سال بعد و در سال ۱۳۸۷ شمسی برای انجام پارهای تحقیقات جدیدتر دوباره به آن مکان محترم مشرف شدم و در نهایت تعجب و شگفتی متوجه شدم آن سرو کهنسال به طرز عجیبی دیگر در میان آن محوطه تاریخی حضور ندارد و آن را شوربختانه عدهای در اوج کج سلیقگی از بین برده اند. از سوی دیگر خوشبختانه، یادگار آن ایام دو عکس زیر از آن سرو باشکوه است که در میان نگاتیوهای دوربین آنالوگ قدیمی خودم پیدا و ظاهرکردم و در این فرصت تقدیم حضورتان میکنم.
اگر میدانستم قرار است به زودی این سرو با عظمت نیست و نابود شود بیشتر از دو عکس از آن میگرفتم تا اقلا زوایای مختلف آن در حافظه دراز مدت تاریخ، باقی و ماندگار شود. بی تردید این سرو باشکوه و راست قامت، هویت تاریخی و میراث طبیعی برای مردم قم و همین طور ایرانیان با فرهنگ در اعماق روستای جمکران و گرگابی به شمار میرفت و از منظری دیگر «قدیمیترین موجود زنده قم» بود که سرنوشتی غمبار پیدا کرد، سرنگون شد و کمرش در برابر تیشه نادانیها شکست.
باری، از نبود سرو امامزاده بسیار کنجکاو و حیرت زده شدم و از مردم محلی و همین طور افرادی که در امامزاده بودند، از سرنوشت مشکوک سرو با عظمت، ولی نگونسار امامزاده پرسیدم. همگی گفتند که یک شب عدهای دست و پای خادم امامزاده را بستند و با سرعت و هماهنگی فراوان درخت تناور را قطعه قطعه کردند و بی درنگ جای آن را سنگ کاری کردند و صبحگاهان دیگر اثری از آن درخت باشکوه نبود، گویی که در این چند قرن نیز اثری از این سرو دلربا در آن میانه نبوده است.
خوشا به حال درختان، لا اقل طعم غربت را نمیچشند، زیرا در همان جایی که متولد شده اند، در همان مکان نیز میمیرند. در تصویر زیر محل سابق قرار گرفتن و به عبارتی جایگاه حیات و مرگ درخت سرو کهنسال قم را مشاهده میکنید که سنگ کاری آن متفاوت با بقیه قسمتهای صحن امامزاده بوده و با سرعت فراوان و دستپاچگی هر چه تمامتر و بسیار عجولانه اجرا و انجام شده است.
در همان زمان از افراد مطلع و آگاه در محل از مسببان قطع درخت پرسیدم و گفتند: «اداره کل اوقاف و امور خیریه» که این کار را با دستور «دادستان» انجام داده است!
ایها القاضی بقم
قد عزلناک فقم
وقتی علت این کار را جویا شدم، پاسخ دادند: به خاطر این که برخی به این درخت دخیل میبستند، آنها نیز به جهت جلوگیری از خرافات، آن را برای همیشه نابود کردند و آنان که تیشه بر ریشه این درخت زدند، دیواری کوتاهتر از آن بلند قامت ندیدند.
گنه کرد در بلخ آهنگری
به شوشتر زدند گردن مسگری
هنگامی که برای تحقیقات مهدوی به جمکران رفته بودم، تنها چیزی که با خودم نمیاندیشیدم این مساله بود که این درخت کهنسال، مقاوم و تنومندکه اسرار مگوی فراوانی را در دل خود نهان کرده و شاهد بسیاری از وقایع و حوادث گوناگون تاریخی قم و نظاره گر مردمان اعصار مختلف بوده و ایام تَرسالی و خشکسالی فراوانی را پشت سر گذاشته، محکوم است که به زودی به دست بی کفایت برخی، چنین مظلومانه به وادی زوال و نیستی رهسپار شود.
دست قضا گر شکست شاخ نو از سرو
سرو سعادت به جویبار بماناد
از این رهگذر، یاد آوری چند نکته در خصوص این فاجعه خالی از لطف نیست:
۱- در شهر مقدس قم مانند برخی مناطقِ شمال کشور (گیلان و مازندران) که در آن جا فرهنگی مرتبط با درختان به نام «آقا دار» وجود دارد اصلا چنین نگرشی به درخت، معنا و مفهوم ندارد. این که مانند برخی مردم بگویند که زیر این درخت، امامزاده یا آدم مقدس و محترمی مدفون است و این گونهها بحثها اصلا در قم شایع نیست، چون در چند قدمی همین درخت، پنج امامزاده محتشم به طور کاملا معلوم و مشخص مدفون هستند و این امر در قم به طور کل بی معنا و غیر قابل تصور است.
۲- به جرات میتوان گفت: بیش از ۹۹ درصد مردم قم از وجود چنین درخت سروی تا همین چند سال پیش که وجود داشت و جلوه گری میکرد به علت وجود آن در اعماق روستای جمکران، هیچ اطلاعی نداشتند و وقتی هم آن را تکه تکه کردند باز هم عده معدودی از آن مطلع شدند و هنوز هم میتوان گفت: بیش از ۹۹ درصد مردم قم نمیدانند که آن درخت تناور و قدیمی در سالیان اخیر تکه تکه و نابود شده است.
۳- در همان سال، تعداد معدودی از فعالان محیط زیستی به این موضوع واکنش نشان دادند، ولی هیچ پاسخگویی روشنی در مورد قطع درخت از سوی مسئولان امر برای آنان انجام نشد وای کاش در کشوری که به خواست مردم، پیشوند نام آن را «جمهوری» قرار داده ایم در مورد قطع این درخت نیز با مردمِ خوب و با فرهنگ قم، همگرایی فکری صورت میگرفت و مسئولان محترم، همانندکشورهای متمدن و پیشرفته، نظر سنجی و رای گیری عمومی انجام میدادند تا مردم در خصوص درختی که پیشینه فرهنگی و طبیعی خودشان و میراث باشکوه نیاکانشان بوده به طور مستقیم و آزادانه نظر دهند، یعنی پسندیدهتر این بود که خود مردم برای سرنوشت درخت کهنسال شهرشان، تصمیم میگرفتند.
۴- اگر چه بیان نمودیم این درخت، قدیمیترین موجود زنده شهر قم بود یا از بُعد دیگر میراث ملی همه ما ایرانیان بوده است، اما بهتر است دایره و عمق نگاهمان از شهر و کشور فراتر ببریم و بیان کنیم که این درختِ شکوهمند میراثی بشری و متعلق به همه انسانها و جامعه بشری بوده است که مظلومانه به چنین سرنوشت تاثرباری دچار شد.
۵- به راستی به دور از هرگونه تعصب و جانبداری، این همه تحکم، شدت و غلظت در نابودی یک درختِ کهن و دیرینه برای جلوگیری از گسترش خرافات با اصل «تناسب جُرم و مجازات»، نسبت و رابطه منطقی ندارد، چون اصلا کسانی که آنجا میآمدند نهایتا افرادی روستایی، ساده دل و اندک بودند، نه همه اهل روستا بلکه واقعا عدهای قلیل بودندکه نه «درخت پرست» بودند و نه «غیر مسلمان» و این توجه آنها به درخت اصلا بازتابی گسترده در سطح جامعه نداشت و شایستهتر این بود به جای از بین بردن میراثی باستانی و با شکوه که از جمله میراثهای طبیعی بسیار ارزشمند و با اهمیت کشورمان و متعلق به همه ایرانیان و بشریت بود با اقدامی عاقلانه، با قرار دادن تابلویی مبنی بر این که - دخیل بستن بر درخت یا حاجت خواستن از آن، اشتباه است و شما زائر محترم بهتر است به امامزاده مجاور متوسل شوید یا به مسجد مقدس جمکران تشریف ببرید و امام عصر (عج) را شفیع بین خود و خدا قرار دهید تا حاجت مادی یا معنوی شما بر آورده شود - در این زمینه فرهنگ سازی اصولی و متمدنانه انجام میدادند.
البته باید تاکید کنم آنچنان تعداد این افرادِ کم اطلاع، ناچیز و اندک بوده است که انسان به هر شکلی فکر کند، نیازی به تحکم بدین صورت یعنی قطع درختِ سروِ مظلوم و بی دفاعِ پانصد ساله آن هم با ۱۳ متر ارتفاع نبود. در خاتمه باید گفت، شایسته و بایسته است کسانی که مدعی احقاق حقوق مادی و معنوی مردم هستند، مسببان این عمل را هر که بودند و هر که باشند به وضوح معرفی و از نظر قضایی محکوم و مجازات نمایند.
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من
آن چه البته به جایی نرسد فریاد است
سید مرتضی میرسراجی
دانشجوی دکترای تخصصی الهیات و معارف اسلامی، علوم قرآن و حدیث
سابقه ریشه کنی منشاء خرافات در قم وجود دارد، مثالی می زنم، مسجدی در قم هست بنام پنجه علی، در این مسجد سنگی وجود داشت که روی آن نقش دستی بصورت چاله بود، ملت می اومدن مسجد و بجای راز و نیاز با حضرت خالق می رفتن دخیل می بستن به سنگی که اثر جعلی دست امام علی ع بود، تذکرات بزرگان دین بی فایده بود تا اینکه مرحوم آیت الله نجفی مرعشی خودش کلنگ برداشت رفت مسجد و آن سنگ را شخصا از دل دیوار کند و نابود کرد.
حالا که نام آقادار در بالا مطرح شد بد نیست خاطره ای از زادگاه پدرم فکچال بابل مازندران به نقل خود ایشون بگم، زمان پهلوی فردی در آن روستا بود و با کارگری امرار معاش می کرد، او پول می گرفت و روزی چند گراز وحشی را که دشمن مزارع برنج بود شکار می کرد و پوستش را سر راه مردم روستا آویزان می نمود تا بگوید کار کردم، به تدریج سن آن مرد بالارفت و از طرف دیگر متجاوزین روسی شدیدا به این گراز یا همان خوک وحشی علاقه مند بودن و ریشه گراز از منطقه کنده شد، آن پیرمرد به کسوت گدایی و درویشی روی آورد، کارش شده بود نوروزخونی کنه یا مراسم طلب آفتاب (مم شو) برگزار کنه تا خدا باران های مکرر رو بند بیاره، چند بار که باران کم شد و مردم توانستن به کشاورزیشون برسن به همدیگه گفتن این درویش .... مستجاب الدعوه است، بهش اعتقاد پیدا کردن که دعاش میگیره، کمکش میکردن و میگفتن دلت صافه دعا کن، اون به مردم منطقه که طبق معمول به شمع روشن کردن در سقانفارهای منطقه عادت داشتن (رسم قشنگیه)، شمع می فروخت، به تدریج عده ای جهت کمک به درویش که ازش شمع میخریدن، شمع ها رو همونجا کنار اتاقکش که زیر درختی بود روشن می کردن تا دلش رو از اون خرید، خوش کرده باشن، یک شب اون پیرمرد اعلام کرد خوابنما شده و زیر کلبه اش امامزاده ای بزرگ دفنه و خودشم خادم امامزاده هست، ساده دلانی باور کردن و نذورات زیاد شد، کدخدای فکچال عبدالعمو (مرحوم عبدالله خان مقیم پور بیژنی) که از اول شاهد همه چی بود، همانکاری رو انجام داد که آیت الله مرعشی در قم انجام داده بود، هر چند وی آنجا را نابود کرد ولی هنوز عده ای به محل آنجا اعتقاد دارند و به آقادار (درخت آقا) معروف است.
دو پست صحیح بالا توسط اینجانب نوشته شده و پژوهشگران جهت اطلاعات بیشتر با نویسنده عزیز که از دوستان است مراجعه کنند.
محاله
بنده نیز اصالتم برای مازندران-بابل- بندپی شرق هست...
در زمینه خرافات و باورهای اشتباه مردم و راهکاره مناسب جهت روشن سازی مردم دارم تحقیقات و گرداوریی های انجام میدم ۰
ممنون میشم اگه بشه همفکری کنیم...
و بقیه دوستان اگه خرافه پرستی چه بر درختان یا بقیه اشیا در ایران ،فقط کشور خودمون اگه سراغ دارن ممنون میشم بم بگن...