«تابناک باتو» ـ مدتی است که موتورسیکلت ذهن من را به خود مشغول کرده است. از دید من موتورسیکلت عنصر مهمی در تاریخ ایران است. موتور تقریباٌ با همهی روندهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ما پیش آمده و در هر قابی از تحولات چهار دههی اخیر حضور داشته است و اهمیت آن فراتر از یک وسیلهی نقلیهی ساده و اقتصادی است و آن چنان که شاید به آن پرداخته نشده است.
به یاد دارم که موتورهای غول پیکر مانند هوندا ۱۰۰۰ و کاوازاکی ۱۳۰۰ امتیاز ویژهای بود که در سالهای پیش در انحصار نیروهای امنیتی بود و استفاده از آن نیاز به مجوز داشت. یک نیروی انقلابی ممتاز معمولاٌ سوار بر این موتورها بود و اگر کمی دقت میکردی برجستگی اسلحه کمری هم از زیر لباسش به چشم میخورد.
چند سال بعد موتور سیکلت نماد حفظ موازین شرع شد. نیروهای لباس شخصی سوار بر موتورهای هوندا و یاماها در خیابانها جولان میدادند و امر به معروف میکردند و با کسانی که از قوانین سرپیچی مینمودند، برخورد میکردند.
پس از جنگ و با وارد شدن به دورهی سازندگی و بالا گرفتن بحث توسعهی صنایع کشور، موتور سیکلت تبدیل به نماد صنعت شد. کارخانهها و کارگاههای موتور سیکلت سازی از همه جا سر بر آوردند و موتورهای وطنی با نام و نشانهای گوناگون به بازار عرضه شدند و سطح شهر و صداوسیما پر شد از تبلیغات موتورسیکلت. اینگونه موتور سیکلت آهسته آهسته همگانی شد و سهم بیشتری از حمل و نقل شهری را به خود اختصاص داد.
چند سال بعد، با تشدید ترافیک در تهران و شهرهای بزرگ و استفاده ناگزیر هرچه بیشتر از موتور سیکلت برای تردد در سطح شهر، موتور تبدیل به برچسب ناکارآمدی مدیریت شهری در توسعهی حمل و نقل عمومی شد. هرچه ساخت و توسعهی مترو و ناوگان اتوبوس بیشتر طول میکشید، استفاده از موتور منطق قوی تری مییافت. موتور سیکلت در مدیریت شهری همچنین با ناکارمدی در کنترل آلودگی هوا و آلودگی صوتی هم پیوند خورد. موتورهای وطنی هرکدام به اندازهی یک خودرو تولید آلودگی و بیش از آن سروصدا ایجاد میکردند.
از اوان دههی ۸۰ و با رسیدن متولدین دوران جنگ به سن کار، و ناتوانی دولتها در ایجاد اشتغال، موتور تبدیل به وسیلهی معیشت مردم شد. پیکهای موتوری شهر را به زیر پا میگذاشتند و کالا و مسافر جابجا میکردند و از این راه زندگی خانوادههای خود را میگذراندند. چند سال بعد که وضعیت اقتصاد رو به وخامت بیشتری گذاشت و فقر چهرهی خشن تری را به جامعه نشان داد، و همزمان هر شهروندی صاحب یک گوشی تلفن همراه شد، موتور تبدیل به ابزار زورگیری و سرقت گوشی و لوازم شهروندان شد؛ و این چنین شد که موتور با بدی اوضاع اقتصادی و امنیتی هم گره خورد.
پیشتر که آمدیم، شاید از سالهای آخر دهه ۸۰ و سالهای نخست دهه ۹۰، سستی قانون و کاهش سرمایهی اجتماعی در کشور موجب شد که موتور ویترین قانون شکنی شود. شهر تبدیل شد به جنگل تردد موتورها، از پیاده رو، در خلاف جهت، عبور از چراغ قرمز و تخلفاتی از این دست، موتورها را بدل به ویترین قانون شکنی و دماسنج سرمایهی اجتماعی کرد. کافی است که وضع دو سال پیش را با پارسال و وضع پارسال را با امسال مقایسه کنید، به همان میزان که تفاوت در تخلفات موتورسیکلتها در تردد در سطح شهر به چشمتان میخورد، میتوانید دربارهی روند حاکمیت قانون و میزان سرمایهی اجتماعی کشور داوری کنید.
موتورسیکلت در تمام این سالها با ما جلو آمد و از یک وسیلهی ساده به سرجهازی همهی اتفاقات و روندهای پس از آن بدل شد. خوب که بگردید عکسش را در بسیاری دیگر از اتفاقات میبینید؛ و این چنین ما دچار "سندروم جامعهی موتوری" شدیم.
این روزها، اما نشانههای سندروم جامعهی موتوری در حداعلای آن بیرون زده. یک بی سامانی تمام عیار در تردد موتورها در سطح شهر، به اضافهی یک روند فزایندهی آویزان شدن معیشت مردم به موتورسیکلت. موتورسیکلت کاریکاتور جامعهی ایرانی است و آلبومی است از خاطرات همهی ما. تابلوی شهروند ایرانی امروز کسی است که برای گذران زندگی دست و پا میزند و هرچه میدود نمیرسد، او ناامید از بهتر شدن وضعش دیگر نه به قانون وقعی میگذارد و نه تجاوز به حقوق دیگران را بد میداند. به خیابان بروید و تردد موتورسیکلتها را خوب تماشا کنید!
چقدر ماییم! آیا سندروم جامعه موتورى خوب مى شود؟
پدرام سلطانی