«تابناک باتو» اگر شما هم از آن دست افرادی هستید که گهگاه به سلبریتی ها، شهرت، ثروت و زیبایی آنها حسادت میکنند، باید بدانید که اگر میدانستید این سلبریتیها قبل از به شهرت رسیدن، چه از سر گذرانده اند، دیگر به آنها حسادت نمیکردید.
در واقع بعضی از این چهرهها چنان زندگی پرماجرا و پردردی داشته اند که خود میتواند سوژهی ساخت فیلمی تراژیک باشد. در ادامه با تعدادی از این ستارههای هالیوودی و ماجرای زندگی غم انگیز آنها آشنا خواهیم شد.
۱- شارلیز ترون
شارلیز ترون ۴۳ ساله یکی از مشهورترین و زیباترین بازیگران زن هالیوودی است و یک اسکار، یک جایزهی گلدن گلوب و چندین جایزهی دیگر هم در کارنامهی حرفهای خود دارد. اما هرگز از روی ظاهر مصمم این زن موفق نمیتوان حدس زد در دوران جوانی چه بر او گذشته. پدر شارلیز مردی الکلی بود و مادر او را زیاد کتک میزد. وقتی شارلیز ۱۵ ساله بود، در میانهی یکی از همان دعواهای همیشگی خانهی آن ها، پدر شارلیز دست به اسلحه برد و درحالی که تیر هوایی شلیک میکرد، او و مادرش را تهدید کرد. بالاخره صبر مادر شارلیز لبریز شد و با اسلحهی خودش به همسرش شلیک کرد. دادگاه، این اقدام مادر شارلیز را دفاع از خود تشخیص داد و او را مجرم ندانست.
شارلیز در همان سن ۱۵ سالگی در یک مسابقهی مدلینگ برنده شد و این موفقیت برای او قراردادی یک ساله با یک آژانس مدلینگ و سفر به دور اروپا را به ارمغان آورد. شارلیز بعدها وارد کالجی در زمینهی طراحی رقص شد، چون قصد داشت بالرین شود. اما وقتی ۱۹ ساله بود، زانوی او آسیب دید و همین مسأله برای همیشه به آرزوی شارلیز پایان داد. بعد از آن، شارلیز به لس آنجلس رفت که در آنجا هیچ آشنایی نداشت، ماهها در هتلی ارزان قیمت زندگی کرد و از آنجایی که پولی نداشت مدتها گرسنگی کشید.
در یکی از روزهای سال ۱۹۹۵، شارلیز برای نقد کردن چک ۵۰۰ دلاریای که مادرش برای او فرستاده بود، به بانک رفت. وقتی کارمند بانک از انجام کار او سرباز زد، شارلیز چنان جار و جنجالی به راه انداخت که میتوانست در همان لحظه برای آن جایزهی اسکار بگیرد. با این حال، شانس به شکل دیگری به او رو کرده بود، چون جان کرازبی، یکی از تهیه کنندگان هالیوود هم آنجا حضور داشت و توجهش به شارلیز جلب شد. کرازبی استعداد را در وجود شارلیز دید و به او کمک کرد وارد مدرسهی بازیگری شود. ۳ سال بعد شارلیز در فیلمی بازی کرد که به او شهرتی جهانی بخشید. این فیلم، «وکیل مدافع شیطان» (The Devil’s Advocate) بود که شارلیز در آن با کیانو ریوز و آل پاچینو همبازی بود.
۲- جیم کری
جیم کری، بازیگر آمریکایی- کانادایی هالیوود، حالا یکی از پردرآمدترین کمدینهای آمریکا به شمار میرود. اما جوانی او هم به همین راحتی سپری نشده. جیم هنوز پسربچهای مدرسهای بود که خانوادهی او دچار مشکل مالی بزرگی شد. وقتی پدر جیم شغلش را ترک و کار در یک کارخانهی چرخ سازی را شروع کرد، بقیهی اعضای خانوادهی کری هم مجبور شدند به همراه او در آن آنجا کار کنند. جیم، برادر و خواهرهایش کار نظافت زمین و دستشوییهای کارخانه را برعهده داشتند. جیم در آن زمان بچهی بسیار خجالتیای بود.
وقتی پدر و مادر جیم تصمیم گرفتند کار در کارخانه را رها کنند، خانوادهی کری مجبور شدند در یک ماشین کاروان زندگی کنند. این وضعیت ادامه داشت تا آنکه پدر جیم بالاخره شغلی پیدا کرد و آنها به شهر برلینگتون نقل مکان کردند. خانوادهی کری ۸ سال در این شهر ساکن بودند.
در همان دوره بود که معلوم شد مادر جیم به یک اختلال روحی دچار است که به تشخیص پزشکان، بیماری هیپوکندریا یا توهم بیماری بود (او تصور میکرد بیماریهایی دارد که در واقع به آنها مبتلا نبود).
وقتی جیم ۱۵ ساله بود، پدرش او را به یک کلوب کمدی در شهر تورنتو برد. اما اولین اجرای جیم در این کلوب آنقدر بد بود که جمعیت حاضر را خشمگین کرد. او ۲ سال بعد، بار دیگر برای نشان دادن استعدادش در عرصهی کمدی تلاش کرد. این بار جیم موفق شد؛ از آن زمان، کار اجرای استندآپ کمدی را شروع کرد و بعد از مدتی هم به تلویزیون و سینما راه پیدا کرد.
۳- دمی مور
پدر دمی مور قبل از به دنیا آمدن او، مادرش را ترک کرد. دمی تنها ۳ سال داشت که مادرش با یک فروشندهی تبلیغات در روزنامه به نام دن گوینس ازدواج کرد که دائماً شغل عوض میکرد و همهی پول هایش را در راه قمار از دست میداد. به همین دلیل، خانوادهی آنها مجبور بودند دائماً از جایی به جایی دیگر نقل مکان کنند. علاوه بر این، مادر دمی و پدرخوانده اش هم به الکل اعتیاد داشتند.
در آن زمان، دندانهای دمی ارتودنسی شده بود و او به خاطر انحراف چشم هایش مجبور بود عینک خیلی بزرگی به چشم هایش بزند. همین مسأله باعث شده بود دمی کوچک دائماً مورد تمسخر و آزار و اذیت همکلاسی هایش قرار گیرد. خوشبختانه، مادر دمی توانست برای عمل جراحی دمی پول پس انداز کند و مشکل او را حل کند.
بعد از به دنیا آمدن برادر دمی، زندگی برای دمی غیر قابل تحمل شد و او اغلب از خانه فرار میکرد. وقتی دمی ۱۵ ساله بود، مادر و پدرخوانده اش از یکدیگر جدا شدند و ۲ سال بعد هم پدرخوانده اش به زندگی خود پایان داد. در ۱۶ سالگی، دمی برای همیشه خانه را ترک کرد و وقتی ۱۷ ساله بود، به یک موزیسین سبک راک به نام فردی مور که در آن زمان مشهور هم بود، دل باخت. فردی همسر و ۲ فرزندش را ترک کرد و با دمی ازدواج کرد. این فردی بود که مقدمات تبدیل شدن دمی به یک ستارهی سینما را فراهم کرد.
مادر دمی تا پایان عمر درگیر مشکل اعتیادش به الکل بود و بارها به خاطر رانندگی در حین مستی دستگیر شد. این اتفاقات زمانی رخ میداد که دمی دیگر به بازیگر مشهوری تبدیل شده بود. در نهایت معلوم شد مادر دمی به سرطان مبتلا شده و او چند ماه بعد از دنیا رفت.
۴- مایکل داگلاس
مایکل داگلاس، بازیگر و تهیه کنندهی ۷۴ سالهی آمریکایی، رنجهای زیادی در زندگی خود متحمل شده، رنجهایی که هم فیزیکی بوده اند و هم روحی. در سال ۱۹۸۰، مایکل در یک پیست اسکی دچار سانحه شد. روند درمان به قدری طولانی شد که او مجبور شد ۳ سال از کار سینما دور بماند.
از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۴، مایکل و همسرش، کاترین زتاجونز، از طرف زنی به نام دونت نایت، پی در پی مورد آزار و اذیت قرار میگرفتند. نایت که دلباختهی مایکل شده بود، برای کاترین نامههای تهدیدآمیز میفرستاد. در دادگاه، کاترین اظهار کرد به قدری از محتوای نامهها شوکه شده بود که تا مرز فروپاشی روانی رفته بود.
در سال ۲۰۱۰، کامرون، پسر مایکل از ازدواج اولش، به جرم فروش مواد مخدر به ۵ سال زندان محکوم شد.
همان سال، معلوم شد مایکل به سرطان حلق دچار شده. او خود معتقد بود به خاطر اضطراب، مصرف سیگار و زیاده روی در مصرف الکل، گرفتار این بیماری شده بود. خوشبختانه، مایکل در کمتر از یک سال درمان شد.
در سال ۲۰۱۳، مایکل اعلام کرد تصمیم گرفته از همسرش که بیشتر از ۱۳ سال را در کنار او سپری کرده بود، جدا شود. علت این تصمیم او آن بود که مایکل به افسردگی شدیدی دچار شده بود که دلیل آن بیماری کاترین بود. کاترین در سال ۲۰۱۱ به خاطر ابتلا به اختلال دوقطبی تحت درمان قرار گرفته بود. اما در اواخر سال ۲۰۱۳، این دو بازیگر مشهور بار دیگر رابطهی خود را از سر گرفتند و به زندگی در کنار یکدیگر ادامه دادند.
۵- اپرا وینفری
اپرا وینفری، مجری تلویزیونی، بازیگر و تهیه کنندهی آمریکایی، بارها به عنوان یکی از تأثیرگذارترین سلبریتیهای دنیا شناخته شده است. علاوه بر این، اپرا اولین زن سیاهپوست میلیاردر تاریخ به شمار میرود. با این حال، او کودکی بسیار سختی را از سر گذارنده. مادر اپرا یک خدمتکار بود و فرصت رسیدگی به دخترش را نداشت. به همین دلیل ۶ سال اول زندگی اپرا با مادربزرگش سپری شد. بعدها، مادر اپرا او را پیش خودش برگرداند و آنها به یک محلهی قدیمی در شهر میلواکی نقل مکان کردند.
وقتی اپرا ۹ سال داشت، از طرف پسر عموها، عمو و دوستش مورد تجاوز قرار گرفت.
در ۱۴ سالگی، اپرا به خاطر مشکلاتی که با مادرش داشت از خانه فرار کرد. مدتی بعد او باردار شد و نوزاد نارسی به دنیا آورد که خیلی زود از دنیا رفت. بعد از آن، مادر اپرا او را پیش پدرش فرستاد تا با او زندگی کند. پدر اپرا توانایی پرداخت هزینههای تحصیل دخترش را داشت، به همین دلیل اپرا در ۱۷ سالگی در یک مسابقهی سخنوری برنده شد و برای تحصیل در رشتهی ارتباطات وارد دانشگاه ایالت تنسی شد. در همان زمان بود که او به عنوان گزارشگر در شبکهی سی بی اس مشغول به کار شد و در نهایت، تبدیل به یک مجری مشهور تلویزیونی شد.
۶- جک نیکلسون
جک نیکلسون، یکی از بزرگترین بازیگران تاریخ سینما، کودکی و جوانی کاملاً عادیای داشت. جک علاقهی زیادی به سبک جز فیوژن و دستگاههای جوک باکس (یک دستگاه پخش موسیقی نیمه خودکار که با انداختن سکه شروع به کار میکرد و از میان قطعاتی که در خود داشت، موسیقی انتخابی فرد را پخش میکرد) داشت و وقتی جوان بود، در استودیوی فیلمسازی مشهور مترو گلدن میر مشغول به کار شد. در آنجا بود که توجه یک تهیه کنندهی هالیوودی به نام جو پسترناک به جک جلب شد و او جک را به کار بازیگری تشویق کرد.
جک تا سال ۱۹۷۴، یعنی زمانی که ۳۷ سال داشت، دیگر به بازیگر بسیار مشهوری تبدیل شده بود. همان سال بود که جک به رازی پی برد که او را کاملاً شوکه کرد. یکی از خبرنگاران نشریهی تایم که تبحر زیادی در کسب اطلاعاتی داشت که از بقیه پنهان مانده بود، حقیقتی را به جک گفت که آن این بود که خواهر بزرگتر او یعنی «جون»، در واقع مادر او بود. خواهر دیگر جک یعنی لورین، ادعاهای خبرنگار را تأیید کرد. اما او هم مانند بقیهی اعضای خانوادهی جک، نمیدانست پدر جک چه کسی بوده.
ماجرا از این قرار بود که جون در ۱۶ سالگی جک را به دنیا آورده بود. پدر و مادر جون تصمیم گرفتند این بی آبرویی را ندیده بگیرند و به دختر خود هم فرصت ساختن زندگی اش را بدهند، به همین دلیل پسر جون را مثل پسر خود بزرگ کردند. بنابراین، کسانی که جک ۳۷ سال آنها را پدر و مادر خود میدانست، در واقع پدر بزرگ و مادر بزرگ او بودند. با این حال، هم مادر و هم مادر بزرگ جک پیش از سال ۱۹۷۴ از دنیا رفته بودند.
۷- مریلین مونرو
مریلین مونروی زیبا و مشهور، کودکی سخت و زندگی رنج آوری داشت. دقیقاً معلوم نیست پدر مریلین چه کسی بود، چون مادر مریلین قبل از آنکه او را باردار شود، از همسرش جدا شده بود.
از آنجایی که مادر مریلین نمیتوانست توجه کافی را به دخترش داشته باشد، نورما جین (اسم واقعی مریلین مونرو) ۷ سال اول زندگی اش را با خانوادهای سر کرد که کار آنها نگهداری از بچههای دیگران بود. در تابستان ۱۹۹۳، مادر مریلین خانهی کوچکی در محلهی هالیوود خریداری کرد و دخترش را پیش خود برگرداند. اما چند ماه بعد، نشانههای یک اختلال روحی در مادر مریلین ظاهر شد که به تشخیص پزشکان شیزوفرنی پارانوئید بود. مادر مریلین در بیمارستان بستری شد و تا اخر عمر بدون آنکه هیچ ارتباطی با دخترش داشته باشد در آنجا ماند. به همین دلیل، نورما چند سال بعدی زندگی اش را با خانوادههای مختلفی سپری کرد.
در ۱۶ سالگی، نورما جین با جیمز دافرتی ازدواج کرد تا بتواند خانوادهای که از او نگهداری میکردند را ترک و زندگی جدیدی را شروع کند. یک سال بعد، مریلین در یک کارخانهی هواپیماسازی مشغول به کار شد. ۲ سال بعد از آن، او با یک عکاس ارتش به نام دیوید کانوور آشنا شد که از مریلین خواست مدل عکاسی شود. مریلین قبول کرد، کار در کارخانه را رها کرد و در یک آژانس مدلینگ در لس آنجلس مشغول به کار شد. همین شغل بود که باعث شهرت مریلین شد. تنها یک سال بعد یعنی در سال ۱۹۴۶، مریلین اولین قراردادش را با شرکت فیلمسازی مشهور فاکس قرن بیستم امضا کرد و از آنجا بود که شهرتی جهانی پیدا کرد.
اما زندگی مریلین در دوران شهرت هم با تلخیهای زیادی همراه بود. او بارها درگیر روابط عاشقانه شد، ۳ بار طلاق گرفت و ۲ بارداری ناموفق داشت که هر ۲ بار به از دست رفتن بچه انجامید. این مسائل خواب را از چشمان مریلین گرفته بود، او مجبور بود شبهای خود را در اتاق خواب بسیار تاریکی بگذراند و دائماً از قرصهای خواب آور استفاده میکرد. مریلین فوریهی سال ۱۹۶۱ را در یک مرکز روانپزشکی در نیویورک سپری کرد و در نهایت، در سال ۱۹۶۲، به خاطر مشکلاتی که در زندگی شخصی و حرفهای اش داشت، به زندگی خود پایان داد.
روزیاتو
این دیگه خود تحقیریه
آره فقط آمریکاییا خیلی زندگی سالمی دارن