«تابناک باتو» ـ در خانه ای که پنج سال پیش زندگی می کردم یک اشکال کوچک برقی وجود داشت که وقتی برق آشپزخانه خاموش می شد، ماشین لباسشویی هم خاموش می شد.
در خانه دیگری که یک سال پیش زندگی می کردم، پشت در ورودی یک جاکلیدی چوبی آویزان بود که وقتی می آمدم داخل کلیدم را داخلش می گذاشتم.
حدود یک سال در این خانه ی فعلی کیسه فریزر را می گذاشتم داخل سومین کشو از کابینت... این بار حین خرید از فروشگاه کیسه فریزری خریدم که پشتش چسب دوطرفه داشت و چسباندمش یک گوشه به دیوار برای راحتی استفاده که راحت کنده شود و لازم نباشد فکر کنی که کجاست و دنبالش نگردی و هروقت خواستی از پرفراژش به سادگی جدا کنی.
تمام این چند روز را قبل از اینکه سراغش بروم اول کشوی سوم را باز کردم... هی تکرار شد و این تکرار عصبی ام می کرد.
خواستم دوباره از دیوار جدا کنم اش و بگذارم توی کشوی سوم که یادم افتاد هنوز وقتی ماشین لباسشویی روشن است برق آشپزخانه را خاموش نمی کنم... و ناخوداگاه اکثر دفعاتی که وارد خانه می شوم دست می برم به سمت جاکلیدی که وجود ندارد و چندین و چند مورد مشابه که ماندن ذهنم در گذشته و تکرار یک عادت را مدام یادم می اندازد.
می دانم نصب دوباره جاکلیدی همانجا پشت در راهش نیست، بی فایده است یا برگرداندن تمام کیسه فریزرها توی کشو، راهکاری برای من و آدم هایی شبیه من نیست.
چون ما به راحتی از گذشته جدا نمی شویم؛ ساده نمی شود کندمان؛ بی پرفراژیم؛ می چسبیم به گذشته و اتفاق های زشت و زیبای تمام شده اش؛ به آدم های رفته اش؛ به افکار کهنه شده اش و به اشتباه شبیه آن روزها رفتارمان را تکرار می کنیم؛ تکرار می کنیم؛ اشتباه می کنیم.
می فهمیم اشتباه کرده ایم، عصبی می شویم، بغض می کنیم و بعد دوباره اشتباه می کنیم. فقط دلیلش همین است. ساده کنده نمی شویم!
فاطمه شاهبگلو