«تابناک باتو» ـ در روانپزشکی، بحث اختلالات درد، اصطلاح جالبی داریم به نام «درد کشیدن به مثابه سبکی از زندگی».
به این معنا که بیمار درد کشیدن را بهطور کامل میپذیرد، بر آن توجه افراطی میکند، همة مشکلاتش را با آن توجیه میکند، به بهانهی آن از فعالیتهای روتین زندگی دوری میکند، و به این توهم مبتلا میشود که اگر این درد نبود، هیچ مشکل دیگری در زندگی نداشتم.
این درد کشیدن طوری داخل زندگی فرد میشود و عامل تعیینکنندهی سبک زندگیاش میشود، که بیمار حتی به پزشک مربوطه هم مراجعه نمیکند؛ خصوصاً اگر این درد ناشی از مشکلات روانی باشد و مستلزم مراجعه به روانپزشک یا روانشناس. حاضر است درد بکشد، اما درمان نشود.
به تعبیر بهتر، فرد در ناخودآگاه خود از این درد کشیدن لذت میبرد و به نوعی مازوخیسم مبتلا است. درست مثل کسی که شکست عشقی خورده است، اما حاضر به پذیرش آن و تلاش برای بهبود حالش نیست؛ بلکه، به عکس، تمام تلاشش را در بازسازی ذهنی این درد و تشدید آن با ذکر خاطرات خوب و بزرگ کردنِ تخیلیِ آنها، و نادیده گرفتن خاطرات بد و مشکلاتی میکند که منجر به این جدایی شده است. چنانچه گوییا فرد به شدت از این زجر کشیدن لذت میبرد.
همکاری داشتم که هر روز، هر بار که چیزی تعارف میکردیم بخورد، هر بار جواب میداد «معدهام درد میکند»؛ و من هم هر بار میگفتم «باید بروی دکتر». او هم هر بار فوری میگفت: «آره. قراره برم»؛ و باز فردایش روز از نو، روزی از نو.
آخرش هم دکتر نرفت که نرفت. فقط آخرِ هفتهها مثل یک وظیفهی عادتشده یا شاید تفریح هفتگی میپرید داروخانه و سرِ خود یک مشت رانیتیدین و سایمتیدین و کلیدینیوم سی میخرید برای هفتهی بعدش.
تا اینکه بالاخره بعد از چند سال اوضاعش بدجور وخیم شد و خودم مجبور شدم با پسگردنی ببرمش بیمارستان. باورتان نمیشود، با یک آندوسکوپی و کلونوسکوپی ساده دردش معلوم شد و با چند نسخه درمان. طوری که الان جلویش را نگیریم ما را هم قورت میدهد.
باید بگوییم که این وضعیت در زندگی همهی ما یافت میشود و چیز عجیب و غریبی نیست.
اگر شما در زندگی شخصی یا کاری یا رابطهایِ خود مشکلی دارید که از آن زجر میکشید، اما کوچکترین قدمی برای اصلاح آن برنمیدارید، شما نیز با وجود تمام شکایتها و حرفهای شیک و روشنفکرانهای که میزنید، درد را به عنوان سبکی از زندگی پذیرفتهاید و از آن لذت میبرید. گوارای وجودتان.
در حوزهی اجتماعی نیز همین است. خیلی از مشکلات اجتماعی ما که هر روزه از آنها درد و رنج میکشیم (نه مشکلات مدیریتی)، ناشی از رفتار خود ما شهروندان است. هزار جور مسئول هم بیاید و برود، تا تک تک ما شهروندان بهجای غر زدن یا حرفهای شیک روشنفکرانه و انتقادی در فضای مجازی و حقیقی، اراده و اقدام جدی به حل این مشکلات رفتاری در خودمان نکنیم، آنها همچنان پابرجا خواهند بود و همچنان باید زجر بکشیم. گوارای وجودمان.
دکتر محسن زندی