«تابناک باتو» ـ هنگامی که به تعطیلات کوتاهمدت یا بلندمدتی برمیخوریم، فارغ از علت تعطیلات، سیل و هجوم اتومبیلهای تهران در جادههای منتهی به شهرهای شمالی ایران مشاهده میشود. همچنین سفر به شمال کشور؛ توسط طبقه متوسط تهران نشین، به ویژه در اواخر هفته ها در صدر اولویتهای سفر کنندههای کوتاه مدت قرار گرفته اند.
یادداشت حاضر سعی دارد با استفاده از مفهوم مکانیسم دفاعی «بازگشت» در آرای فروید و همچنین مفهوم «همنوایی با جمع»، در گفتمان روانشناسی اجتماعی، خوانشی از این پدیده ارائه دهد.
بدیهی است که هر پدیدهای دارای پیچیدگیهای بسیاری است و هیچگاه نمیتوان مدعی شد، پدیدهای را صرفا از یک منظر، کاملا فهم کردهایم. آنچه در این متن نیز آمده است، دریچهای است برای نزدیکتر شدن به فهم این پدیده.
فروید معتقد است، «من» برای کاهش اضطراب و جلوگیری از ورود مواد آزارنده از ناهشیار، به هشیاری، از مکانیسمهای دفاعی استفاده میکند، تا زیست روانی فرد را امکانپذیر کند. لازم به ذکر است که استفاده فرد از این مکانیسمها، ناآگاهانه صورت میگیرد. یکی از این مکانیسمها، «بازگشت» یا واپسروی نام دارد که توضیح میدهد، فرد در مواجهه با وضعیت اضطرابزا و ناکامکننده و غیرقابل پیشبینی، ناخودآگاهانه، میخواهد به وضعیت پیشین و مراحل اولیه رشد برگردد؛ موقعیتی که آسیب کمتری داشت و نیز قابل پیشبینی بود.
فروید این میل را ریشه در میل آدمی برای بازگشت به محیط امن و تامینکننده بدن مادر، معرفی میکند؛ میلی که با اضطراب تولد و ورود به جهان آسیبزا، ایجاد شده است. فروید توضیح میدهد که گریه آدمی، سیگار کشیدن، میل به در رختخواب ماندن، در مواجهه با اضطراب و تنش، نمونههایی از رفتارهای اولیه و سطحی بازگشتی به مراحل اولیه رشد است.
«شمال»، این مادر بسط یافته در حاشیه خزر، دارای خصوصیاتی مادرگون، در برابر وضعیت تهران شده است. تهران ناکامکننده، تهران نابینا، وضعیتی پدید آورده است که قابل پیشبینی نیست. تهران سرعتمند و تهران آلوده به هر چیز، تداعیکننده لحظه تولدی است که خود را پرتابشده به جهانی دیگر یافتهایم که سرشار از ناکامی و تنش است.
«شمال» تجمیع اشکال طبیعت است (درخت، آب، خورشید، آسمان آبی)؛ از این سو این بازگشت، هم جنبه فردی دارد و هم جنبهای نمادین. بازگشتی به شمایل و صورت طبیعت که مقدمهای است برای بازگشت به طبیعت درون. در «شمال» صداها نسبت به تهران کمتر به گوش میرسند و رنگ آبی و سبز، حضوری جدی دارند. علاوه بر همه این خصوصیتها، «شمال»، برای ارضای برخی نیازهایی که در تهران، نمیتوانند ارضا شوند، محیطی مناسب به وجود آورده است. کسی که به شمال میرود، از پرسونای «شاغل» بیرون میآید و در نقش فردی در خانواده، یا جمیع دوستان ظاهر میشود که آمده است تا لذت ببرد و کار نکند. از سوی دیگر، کنترل و محدودیتهای اجتماعی و قانونی نیز، در شمال نسبت به تهران، کمتر وجود دارد و فرد فشار و اضطراب کمتری را در برخورد با عوامل بیرونی پیدا میکند. همه اینها شمایل و خصوصیاتی نمادیناند، از محیط امن و تامینکننده و فاقد محدودیت رحم مادر.
علاوه بر فعالیت مکانیسمدفاعی بازگشت، عامل دیگری نیز وجود دارد که موجب جاری شدن این سیل آهنی در جادههای سبز شمال میشود. عاملی به نام همنوایی با جمع. در همنوایی با جمع، فرد، به واسطه فشار خیالی یا واقعی گروه، رای و نظرش را تغییر میدهد یا اصلا، نظرش از ابتدا بر رای گروه شکل میگیرد. دلایل همنوایی، هم در ویژگیهای شخصیتی افراد نهفته است و هم در ویژگیهای محیطی و گفتمانهای حاکم بر آن. به این ترتیب، گفتمان برخورد تهران با تعطیلات، روی همه افرادی که توان رفتن دارند، تاثیر خود را میگذارد و میل به برون رفت از تهران، به مقصد شمال، قدرت میگیرد. بر خلاف طبقه متوسطی که امکان بازگشت به شبهمادر دارد، طبقه ضعیف سرگشته در انفصال مادر، در تهران هولناک میماند و در اضطراب مداوم جدایی از مادر، در خود فرو میرود.
در مجموع میتوان، پدیده بیرونروی از تهران، در زمان تعطیلات را کاهنده اضطراب طبقه متوسطی دانست که توان ایجاد اتصال، با شبهمادر را گاهی پیدا میکند؛ اتصالی که امکان آن، برای طبقه ضعیف جا مانده از مادر وجود ندارد.
منبع: روزنامه اعتماد