«تابناک باتو» ـ یوای از کشور چین به کانادا آمده است. شغل او کمک به خانوادههای مهاجر برای ادغام یا آشنایی بیشتر با جامعه کاناداست. جملهای میگوید که از نظر جامعهشناختی قابل تأمل است: «من تاکنون با خانوادههای ایرانی زیادی ارتباط داشتهام. گاهی اوقات آنچه میبینم برایم تعجببرانگیز است. برخی از خانوادههای ایرانی شاید تنها ملیتی در کانادا هستند که از فرزندانشان پنهان میکنند که از ایران آمدهاند. آنان به فرزندان خود میگویند که ما کانادایی هستیم».
سارا دختر ایرانی دیگری است که در انگلیس تحصیل میکند. او در دانشگاه به همکلاسیهایش گفته است که لبنانی دورگه است! میگوید «تا شهروندی انگلیس را نگیرم هیچ علاقهای ندارم که آشکار کنم ایرانیام. بعد از گرفتن شهروندی انگلیس هم نخواهم گفت که ایرانیام. میگویم انگلیسی هستم و آن زمان واقعاً هم انگلیسی هستم». فرزاد جوان ایرانی دیگری است که در همه جمعهای دوستانه خودش را ایرانی دورگه (امریکایی-ایرانی) معرفی میکند و این در حالی است که دو سال قبل از ایران به آلمان آمده است. میگوید« وقتی از بیان اینکه ایرانیام حس بدی به من دست میدهد چرا بگویم ایرانیام».
نمونههای بسیاری میتوان ذکر کرد از ایرانیانی که مهاجرت کردهاند و هیچ علاقهای ندارند تا خود را ایرانی معرفی کنند. آنان ایرانی بودن را به خودی خود مایه تحقیر خود میدانند و از نظر آنان هیچ ویژگی مثبتی در جغرافیایی به نام ایران به چشم نمیخورد تا آنان در مقابل دیگران عرضه کنند. برخی از آنان میگویند که تحمل نگاه همراه با ترحم خارجیها نسبت به خودمان را نداریم، این تصور که اینان به ما پناه آوردهاند و باید با آنان مهربان بود. ترک ایران به این گروه از ایرانیان بیشتر احساس غرور میدهد تا اینکه بگویند روزگاری در ایران زندگی کردهاند.
گریز از هویت در نسلهای اخیرتر یعنی نسلی که هماکنون بین بیست تا چهل سالگی قرار دارد شدیدتر است. نسلهای قبلتر یا با تکیهبر دوران قبل از انقلاب 57، یا با تکیهبر دوران قبل از اسلام و به ویژه ایران باستان، و یا با تکیهبر فرهنگ و ادب ایران نظیر شاهنامه، حافظ، عمر خیام و سعدی در کشورهای میزبان به خود میبالید و اعتماد به نفس داشت. حقیقی یا کاذب بودن این اعتماد به نفس مسأله این نوشته نیست. نسلهای جدیدتر اما، که کمتر تاریخ خواندهاند و آنچه در کتابهای درسی تاریخی هم خواندهاند مملو از سوگیریهای ایدئولوژیک نهادهای رسمی بوده است، علاقه چندانی به گذشته ندارند.
این نسل عمدتاً در لحظه زندگی میکند و زمان حال برایش مهمتر از گذشته و آینده است. آنچه دستبهنقد است برایش مهمتراز آن چیزی است که روزگاری در گذشتهای دور وجود داشته است. البته باید گفت که نخواندن تاریخ تنها دلیل کتمان هویت در این گروه از ایرانیان نیست. قبلاً در نوشتههای دیگری گفتهام که شاید بیاساس نباشد که بگوییم بخش قابلتوجهی از مهاجران ایرانی و بهویژه نسلهای جوانتر، عموماً با حسی از تنفر از وضع موجود ایران، کشور خود را ترک میکنند. آنان گویی از جامعهای در حال نابودی، خود را نجات میدهند. هرچند ممکن است این حس تنفر با گذشت زمان کاهش یابد، ترک ایران با تنفر پیامدهای خاص خود را به همراه خواهد داشت که یکی از آنها کتمان ایرانی بودن است. اینان نمیگویند که ایرانیاند بلکه معمولاً لو میرود که ایرانیاند! نکته جالب آنکه برخی از آنان به احزاب راست اروپایی میپیوندند و حامی سیاستهای ضدمهاجرتی این احزاب بهویژه علیه پناهجویان خاورمیانهای و مسلمان میشوند.
نمیخواهم این نوشته را احساسی تمام کنم. بیشتر سعی کردم تا طرح مسئله ای درباره بخشی از ایرانیان مهاجر داشته باشم. درباره این دسته از ایرانیانی که توصیف کردم قضاوتی نمیکنم. روشن است که شکلگیری احساس و نگرش منفی آنان نسبت به کشورشان ریشههای اجتماعی مختلفی دارد که وقتی به آنها توجه کنیم شاید بهطور صد درصد نتوانیم آنها را مقصر بدانیم یا سرزنششان کنیم که کمترین آن ارزش پاسپورت ایرانی در جهان است. ولی یکی از ریشههای شکلگیری این احساس را شبکههای اجتماعی میدانم.
وقتی مطالب و نوشتههای شبکههای اجتماعی درباره ایران و ایرانی را بررسی میکنم، عمدتاً نتیجه اولیه آن را چیزی جز ناامیدی کامل از ایرانی بودن و شکلگیری تدریجی «از خود بیزاری» نمیبینم. «ملت از خود بیزار» مهمترین ویژگی ما در شبکههای اجتماعی است. با بررسی شبکههای اجتماعی، خودمان را مانند موجود زندهای میبینم که با نفرت هر روز تکهای از بدنش را با دندان جدا میکند و قورت میدهد تا جایی که جسم اش کوچکتر و کوچکتر شود و روزی خود را نیست و نابود کند.
فردین علیخواه
در اون منشور هم چیزی از حقوق بشر نوشته نشده. گفته شاه شاهان هستم و از این حرفا.
در مورد سردر سازمان ملل هم شما یک شایعه رو باور کرده اید.
لذا تنها چیزی که می تونه مستمسک شما باشه می تونی بگی ما هم انسان هستیم وگرنه چیزی برای عرضه به دنیا ندارید.
البته نژاد پرست رو درست گفته.
۲) منشور کوروش هیچ کلمه ای در مورد حقوق بشر ندارد چون حقوق بشر برای اولین بار در تاریخ بشر در قرن بیستم مطرح شد اگرچه زمینه آن از انقلاب فرانسه است. این همه افسانه باستان گراها است که چند دهه است آنقدر تکرار شده که کوروش در قبر خود از این جعل رنج میکشد!
۳) حقوق بشر یعنی آزادی بیان، آزادی مطبوعات و رسانه ای عمومی ، آزادی تشکیل احزاب، آزادی انتخاب دین و آزادی عبادت،، آزادی انتخابات ، ووو - شما اصل منشور کوروش را به زبان انگلیسی ( نه ترجمه جعلی آن توسط باستان گراها) در فرهنگنامه بخوانید و متوجه میشوید که هیچگدام از موارد حقوق بشر فوق الذکر (به جزء یک مورد آن) و آنهم بطور مبهم و نه صریح) نوشته نشده است . افسانه حقوق بشر کوروش نیز شامل مثل چینی فوق الذکر شده. جهت مزید اطلاع شما اینجاب از تعداد بی شماری ایرانی تحصیل کرده سئوال کرده ام و تاکنون کسی پیدا نکرده ام که اصل منشور کوروش را در فرهنگنامه. معتبر جهان خوانده باشند.!
در جواب شخصی که با نام "افتخار"در این قسمت مطالبی نوشته
من تعجب میکنم از مضمون این نظرت در این قسمت.آیا برای اینکه ببینیم که در استوانه کوروش چقدر مضامین مربوط به حقوق بشر استفاده شده باید ببینیم چقدر در استوانه کوروش صرفا از واژه "حقوق بشر "استفاده شده؟و آیا در مورد حقوق بشر انتظار داری در تقریبا 2500 سال پیش در استوانه کوروش از آزادی مطبوعات سخن گفته میشد؟تو انتظار داری در مورد هر چیزی که در قرن بیستم و قرن حاضر وجود داره و بخشی از اون ها هم بعد ها بعد از کوروش به وجود اومد و به حقوق بشر ربط داره در استوانه کوروش موجود باشه؟واقعا استدلالت در این مورد این چیزیه که در این نظرت نوشتی؟واقعا استدلالت در این مورد در این سطحه؟و آیا در استوانه کوروش در مورد آزادی عبادت هیچ مطلبی بیان نشده؟من نمیخوام در این نظرم در مورد درستی یا نادرستی این موضوع از نظر دین اسلام نظر بدم ولی آیا در استوانه کوروش در مورد آزادی عبادت به هیچ موردی اشاره نشد؟ هدف و نیتت از این پاسخت در این قسمت چیه؟نکته بعد اینکه در این نظرت اشاره کردی که اصل منشور کوروش را به زبان انگلیسی در فرهنگنامه بخوانید.منظورت از فرهنگنامه دقیقا چیه؟بر اساس کدوم سند و مدرک؟کدوم فرهنگنامه معتبر جهان؟منظورت از "ترجمه جعلی آن توسط باستان گراها"دقیقا چه ترجمه ای هست؟و دقیقا چرا؟آیا صرفا اینطور مبهم و بدون اینکه به طور دقیق و موردی در مورد این موضوع اشاره کنی به معنی این هست که حرفت درسته؟متاسفانه عده ای از تجزیه طلبان و قومگرایان هم سعی میکنند با مطرح کردن نظراتی به این سبک و با ژست به ظاهر منطقی برای عده ای،و با طرح مسائلی غیر دقیق و مبهم و با بازی با کلمات بخش هایی از تاریخ ایران را جعل کنند.عده ایشون به شدت دارای تفکرات پانترکیسمی هستند.و عده ایشون مهارت زیادی در بازی با کلمات و ژست به ظاهر منطقی برای عده ای،دارند.دروغ های تاریخی اون دسته از افراد ممکنه برای عده ای در ظاهر بسیار منطقی باشه ولی وقتی که بررسی دقیق و درستی که در مورد نظراتشون انجام بشه تناقضات و یا جعل و یا تحریف در نظراتشون دیده میشه و یا حتی ممکنه در نظرات عده ای از اونا از منابعی نام برده بشه که اون منابع وجود خارجی ندارن یا اینکه به صورت تحریف شده مطالبی از اون منابع رو با ژست به ظاهر منطقی برای عده ای ،بیان میکنند.لطفا این پاسخ من در این قسمت را،منتشر کنید.
ما ایرانی ها خیلی خصوصیات اخلاقی بدی داریم
"سخت ترین قسمت درمان بیشعوری پذیرفتن بیشعوریه"
در بین دختران ایرانی که در خارج مشغول تحصیل هستند, کتمان ملیت واقعی قدمت تاریخی دارد.
این کتاب پر است از مسایل دینی و عقیدتی و ادبیات معاصرش پراست از خشونت و دفاع مقدس .
شما چیزی از افتخار ایرانی ندادهای به ایرانیان
کتاب مطالعات اجتماعی ششم علنا هر افتخار مربوط به ایران را به پای مسلمانان نوشته است ...متاسفانه هویت ایرانی ،در کتاب های درسی ارزشمند نیست و هویت مسلمانی جای انو گرفته است .
هر ایرانی می تونه سفیری از کشور خودش باشه و نقش مهمی در به تصویر کشیدن از کشورش داشته باشه حتی اگر تبلیغات بد و فرافکن باشه.