پزشکی که خود را بیمار معمولی جا زد و دید آنچه نباید
کد خبر: ۱۴۲۴۷۱
تعداد نظرات: ۱۶ نظر
تاریخ انتشار: 2019 April 22    -    ۰۲ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۱:۴۱
با یک عبارت «نگران نباش، چیزی نیست» قرص زیرزبانی نیتروگلیسرین برای من گذاشته و ناگهان ماسک اکسیژن روی دهانم نقش می‌بندد. می‌پرسم مگر نوار قلب مشکلی داشت؟ و پاسخ می‌دهد: «خیر. فقط کمی احتیاط است». پزشک بر بالینم حاضر می‌شود. از من درباره محل زندگی و همراه و وسیله نقلیه‌ام می‌پرسد. هیچ‌کدام را ندارم و از شهری دور به اینجا نقل مکان کرده‌ام.

پزشکی که خود را بیمار معمولی جا زد و دید آنچه نباید

پزشکی که خود را بیمار معمولی جا زد و دید آنچه نباید«تابناک باتو» ـ محمداحسان رحیمی‌نژاد، پزشک در روزنامه شرق نوشت: مدت کوتاهی است که دردی مبهم در قفسه سینه‌ام احساس می‌کنم. دردی که در یک صبح بهاری حین پیاده‌روی تشدید می‌شود و منِ کم‌توجه به سلامت خویشتن را به درمانگاهی شبانه‌روزی می‌کشاند.

حدود نیم‌ساعت از هفت گذشته است. پزشکی خداحافظی می‌کند و شیفت را به پزشک بعد تحویل می‌دهد. هیچ‌کس از همکاربودنمان اطلاعی ندارد. بعد از چند دقیقه انتظار، انسانی جاافتاده و موقر مرا به داخل اتاق فرامی‌خواند. احوالپرسی گرمی می‌کند. شرح حال می‌گیرد. کمی نگرانی در چهره‌اش پدیدار می‌شود.

فشار خونم را چک می‌کند و به پرستار روی برگه‌ای دستور می‌دهد که قند خونم را چک کند و نوار قلب بگیرد. پرستار محترمانه مرا راهنمایی می‌کند. حین گرفتن نوار قلب زیرچشمی به برگه تازه از تنور درآمده نگاه می‌کنم. تغییرات مختصری در بخشی از نوار قلب که مربوط به لید‌های سینه‌ای می‌شود، مشهود است. این تغییرات می‌تواند ناشی از گرفتگی عروق قلب باشد. لید‌ها هنوز به دست و پا و سینه‌ام وصل‌اند که پرستار برای نظرخواهی از پزشک اتاق را ترک می‌کند.

با یک عبارت «نگران نباش، چیزی نیست» قرص زیرزبانی نیتروگلیسرین برای من گذاشته و ناگهان ماسک اکسیژن روی دهانم نقش می‌بندد. می‌پرسم مگر نوار قلب مشکلی داشت؟ و پاسخ می‌دهد: «خیر. فقط کمی احتیاط است». پزشک بر بالینم حاضر می‌شود. از من درباره محل زندگی و همراه و وسیله نقلیه‌ام می‌پرسد. هیچ‌کدام را ندارم و از شهری دور به اینجا نقل مکان کرده‌ام. به من می‌گوید باید به بیمارستان اعزام شوی، اما اطمینان می‌دهد نوار قلب سالم بوده است.

با توجه به نداشتن وسیله نقلیه مرا با ماشین شخصی کارمند درمانگاه به بیمارستان می‌فرستد. روی نامه ارجاعی عبارت unstable angina نقش بسته است؛ به معنی یک درد قلبی که زمانی طولانی‌تر و ماهیتی متفاوت‌تر از درد‌های قبلی بیمار دارد و شاید به درمان‌های اولیه مانند قرص زیرزبانی پاسخ ندهد و در دسته‌بندی سندرم‌های حاد عروق کرونر قلب قرار می‌گیرد. (گاهی نوع‌دوستی و دلسوزی ما را به دردسر می‌اندازد. براساس یک تصمیم عاقلانه بهتر بود من در درمانگاه تحت نظر قرار می‌گرفتم و از یک خودرو مجهز به وسایل اولیه برای انتقال من استفاده می‌شد). در اورژانس بیمارستان مرکزی قلب این شهر به مسئول تریاژ تحویل داده می‌شوم. فشار خونم را می‌گیرد. نامه ارسالی را می‌خواند و بدون پرسیدن از داشتن یا نداشتن همراه، به من می‌گوید باید پرونده تشکیل دهم و سطح سه تریاژ را در پرونده‌ام ثبت می‌کند. (بیماران با درد قفسه سینه مشکوک به بیماری قلبی سطح ۲ تریاژ محسوب می‌شوند. سطح دو به معنی نیاز به مراقبت و درمان سریع‌تر است).

حالا داستان برایم از جنبه‌های اخلاقی و علمی جذاب‌تر می‌شود و دوست دارم یک ناظر بی‌طرف باشم. به باجه می‌روم و پرونده اورژانس تشکیل می‌دهم و خود را یک دیپلمه با شغل آزاد معرفی می‌کنم. (حرکت فیزیکی برای بیمار مشکوک قلبی ممکن است موجب تشدید آسیب به بافت قلب شود. ما در بیمارستان‌ها عملا تمهیدات مشخصی برای ارائه خدمت به افراد تنها نداریم و ممکن است ناخواسته باعث آسیب به بیماران شویم). بعد از تشکیل پرونده روی یک تخت خالی دراز می‌کشم. حدود نیم‌ساعت منتظر می‌مانم تا مسئول نوار قلب به ترتیب از تخت‌ها نوار قلب بگیرد و نوبت به من برسد. (زمان؛ زمان مهم‌ترین مسئله در بیماران قلبی است. هر چه بیشتر زمان را از دست بدهیم، بیماران را به ازدست‌دادن بخشی از بافت قلبی نزدیک‌تر کرده‌ایم). «نوار قلب دارم»، «نه باید مال اینجا باشه».

بدون هیچ حجاب فیزیکی و پیش از رؤیت نوار قلب قبلی توسط پزشک و گرفتن شرح حال دوباره از من، نوار قلب گرفته می‌شود (بدن بیمار باید همیشه مورد احترام ما باشد. چرا تخت‌های بیمارستان قلب که حتما در فرایند بستری بخشی از بدن بدون پوشش خواهد شد، نباید هیچ محافظ فیزیکی مثل پرده ساده یا پاروان داشته باشد؟؛ نوار قلب ظاهرا طبیعی است. حدود ۱۵ دقیقه منتظر می‌مانم و اولین پزشک با صدازدن نامم بر بالینم حاضر می‌شود. دستیار رشته قلب و عروق است. شرح حال من بر اساس دانش پزشکی شرح حالی است که به typical chest pain مشهور است. دردی مبهم با ماهیت فشارنده با ارجاع به دست که با تهوع و تعریق همراه و با فعالیت مرتبط است.

با توجه به تشدید اخیر این درد و متفاوت‌بودن نسبت به دفعات قبل که مرا وادار به مراجعه به پزشک کرده، این درد «آنژین ناپایدار» محسوب می‌شود. بخشی از شرح حال از من پرسیده نمی‌شود و بخشی به اشتباه ثبت می‌شود (شرح حال رکن اصلی در بررسی بیماری‌های قلبی است که مدیریت بیمار بر اساس آن شکل می‌گیرد. کاش برای شرح حال چک‌لیست داشتیم تا مواردی را از قلم نیندازیم). مجددا توسط یک پزشک متخصص ویزیت می‌شوم. یک قرص آسپرین و یک قرص کلوپیدوگرل برای من تجویز و مجددا از من بدون محافظت فیزیکی نوار قلب گرفته می‌شود. آزمایشی از من گرفته نمی‌شود (بر اساس پروتکل‌ها در بیمار مبتلا به unstable angina آنزیم‌های مربوط به بافت قلب نقش بسزایی در تصمیم‌گیری درباره نحوه مواجهه با بیمار دارند). با ذکر اینکه نوار قلب نرمال است، به درمانگاه برای بررسی‌های بیشتر ارجاع داده می‌شوم و کارت ویزیت مطب خصوصی متخصص برای مراجعه احتمالی بعدی به من داده می‌شود.

پرونده را شخصا می‌بندم و پس از تسویه‌حساب از بیمارستان خارج می‌شوم. حین خروج از بخش، در خنکای دلچسب بهار، به این فکر می‌کنم که چگونه بیماری‌های قلبی عروقی در صدر علل مرگ‌ومیر در ایران قرار گرفته‌اند؟ مسئولیت چه بخشی از این آمار بر عهده ماست؟ به اینکه ما در نظام سلامت، دلسوز، زحمتکش، ولی سهل‌انگاریم. چه میزان از سهل‌انگاری را می‌توان به کمبود نیروی انسانی یا مراجعات بیش از حد استاندارد یا سوءمدیریت نسبت داد؟ و چه میزان به اشتباهات شخصی پزشکان برمی‌گردد؟ به نظر می‌رسد در نظام سلامت به جزئیات توجهی نمی‌شود. جزئیاتی که می‌تواند باعث آسیب به بیماران شود.

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱۶
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
آریا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۴۲ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۲
0
18
ای کاش این گزارش به وزارت بهداشت ارجاع شده و برای آشنایی دانشجویان در دانشکده های پزشکی تدریس می شد .
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۵۵ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۲
0
13
ایکاش آقای دکتر رحیمی نژاد این معضلات رابرای مدیر بیمارستان مربوطه و وزیربهداشت و درمان گزارش میکردند.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۰۱ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۲
0
16
چه عجب یک نفر بدبختی روزانه مردم را درک کرد؟ خدا کسانی را که در کار خود کم می گذارند عذاب خواهد کرد. وجدان کاری فراموش شده امروز ایران........
مهدی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۰۵ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۲
0
15
دمت گرم . انشا الله مسئولین وزارت بهداشت و نظام پزشکی توجه کنند
ناشناس
|
Canada
|
۲۰:۵۵ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۲
1
8
خوبه خودشون گرفتار بشند و نواقص را دریابند
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۱۸ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۲
0
13
چند وقت پيش به دليل سنگ كليه به بيمارستان ... مراجعه كردم آن هم اورژانس ،كه مراحل آن اين بود در ضمن همراه نداشتم
١- صف پذيرش ساعت ٥/٥ صبح
٢- صف صندوق در محوطه حياط
٣- صف و نوبت ويزيت
٤- مراجعه به داروخانه
٥- صف صندوق بابت هزينه مسكن و آمپول
٦- برگشت به داروخانه و تحويل دارو
٧- برگشت به اورژانس و دريافت قبض بابت تزريق
٨- دوباره صف صندوق
٩- تزريق آمپول
١٠- إرجاع به بخش سونو گرافي و صف پذيرش
١١- صف صندوق
١٢- بر گشت به سونوگرافي و انتظار تا نوبته شود
١٤- دريافت جواب ساعت١٤:٣٠
كه عصر بروم دكتر متخصص!؟!؟!؟!
اميدوارم اينان با اين مديريت درد كليه را تجربه كنن
فیروز
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۵:۳۰ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۳
0
7
کاش همه پزشکان و کادر درمان خودشان را بصورت ناشناس این ور گود قرار می‌دادند!
ناشناس
|
United States
|
۰۷:۲۶ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۳
0
9
کشورهای غربی همه پروسه ها پزشکی یا غیرپزشکی دارای پروتکل های تعریف شده و مدون و تصویب شده است که تخطی از آنها به قیمت سابقه و اعتبار و کلی جریمه و ... برای شخص تموم میشه
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۷:۳۸ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۳
0
7
متاسفانه یکی از بی مسئولیت ترین قسمت ها قسمت درمانی است . اگر نیاز به عمل باشه یا باید برگه ای امضاء کنی که هیچ ادعایی بعد از عمل نمی توان کرد یا باید ...
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۸:۰۵ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۳
1
4
احسنت بر نظام پزشکی ما
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۸:۲۱ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۳
0
11
تو پزشکی و دانستی
ما را ببین چه میکشیم
ناشناس
|
United States
|
۱۰:۵۷ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۳
0
7
شرح حال جالبی بود.
مهدی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۰۵ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۳
0
8
وقتی به مریض بعنوان منبع کسب درآمد نگاه میشه تا بیمار و هیچ کرامتی براش قائل نمیشن همچین مواردی همیشه وجود داره متاسفانه ...
دغدغه مریض باید دغدغه پزشک هم باشه البته اگه پول بذاره!!
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۲۲ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۳
0
7
کل مملکت وله آقای دکتر تنها بخش پزشکی نیست!!!!!
م د
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۴۰ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۳
0
15
چقدر جالب که داستان فوت پدر من که پزشک متخصص بودند هم بسیار بسیار شبیه همین ماجراست. یکی از روزهای فروردین سال 83 وقتی جوانی بیست و دو ساله بودم به منزل رفتم و دیدم پدرم در حال رفتن به درمانگاه است. آژانس گرفته بود و مادرم همراهی اش میکرد که تصمیم گرفتیم من جایگزین مادر بشوم.
به دلیل سابقه کاری در نزدیک ترین درمانگاه محل، با پزشک و کادر درمانگاه آشنایی داشتم و البته همه همکار پدر هم بودند.
خود پدر دستور نوار قلب را داد، پرستار دستگاه را وصل کرد و پزشک عمومی درمانگاه نیز بر فرایند نظارت کرد. نوار که گرفته شد، پزشک عمومی گقت: دکتر نوار نرماله. پدر نوار را گرفت و ظرف چند ثانیه با اشاره به شکل نوار به اصطلاحات پزشکی که من نمی شناختم اشاره کرد و نشانه های آن را در نوار به پزشک عمومی نشان داد و گفت من سکته کرده ام و می بایست فورا با آمبولانس به بیمارستان منتقل شوم.
سوار آمبولانس شدیم و به بیمارستان رفتیم. آن جا پزشک اورژانس گفت شما سرپا آمده اید و مساله خاصی نیست، فردا بیایید درمانگاه قلب! و باز پدر بود که گفت این نوار قلب من است و الان باید آزمایش بگیرید. سر همین موضوع دعوایی در گرفت و پدر خودش را معرفی کرد، با رییس بیمارستان تماس گرفت و از این طریق آزمایش و اقدامات اورژانس و بعد بستری انجام شد.
جواب آزمایش که آمد رنگ از رخسار پزشک اورژانس پرید.
پدر بعد از بستری در سی سی یو به من گفت برو خانه. و مطمئنم نیمه شب که دچار مشکل شده بود یا پرستاران و پزشک سی سی یو خواب بودند، یا باز هم سوادشان نکشیده است و پدر بود که می بایست دستورالعمل احیا و کارهای لازم را به آن ها میگفت... پدر آن شب فوت کرد و آن بیمارستان لعنتی برای من سمبل بی تعهدی، بی سوادی، و بازی با جان مردم شد.

من وارد عرصه پزشکی نشدم، اما خوب خوب فهمیدم چرا پدر همواره مطالعه می کرد، چرا تمام کتاب های پزشکی را در دوران دانشجویی و پس از آن به زبان اصلی می خواند و چرا هی می خواند و هی میخواند. یاد گرفتم در کار خودم دایم مطالعه کنم و مثل پدر به روز باشم. همکاران کم سواد را که میبینم کمکشان می کنم و به دانشجویان جوان نیز توصیه می کنم هی بخوانند و هی بخوانند و به زبان تخصصی رشته شان تسلط کامل داشته باشند. رشته ما آدم نمی کشد اما ضعف آموزش عالی (چه در حوزه پزشکی و چه در سایر حوزه ها) می کشد....
این ها داستان نیست، اغراق نیست، افسانه نیست. اینها نشان از این دارد که چرا پیشرفت در کشور ما سخت و کند است....
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۳:۲۵ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۴
خدا پدر شما را بیامرزد و مورد رحمت خویش قرار دهد که چنین فرزندی تربیت کرد
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار