زنی که دارنده همۀ بلایا، غم‌ها، شومی‌ها و مصیبت‌هاست
کد خبر: ۱۳۵۶۹۱
تاریخ انتشار: 2019 February 07    -    ۱۸ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۰:۲۰
در ستایش امید؛
جالب است بدانید که نلسون ماندلا بر دیوار سلولش در زندان جزیره روبن، زندانی که ۱۸ سال در آن سر کرد، نسخه چاپی این تابلو را آویخته بود. همچنین گفته می‌شود متعاقب ناکامی مصر در جنگ شش روزه، دولت مصر به سربازان ارتش کپی‌هایی از همین تابلو داد تا امید به آینده را در دل آنها زنده نگاه دارد.

زنی که دارنده همۀ بلایا، غم‌ها، شومی‌ها و مصیبت‌هاست«تابناک باتو» ـ در افسانه‌های یونانی آمده است که «پاندورا»، نخستین زنی بود که آفریده شد و خدایان صندوقچه‌ای به او سپردند که در آن همۀ بلایا، غم‌ها، شومی‌ها و مصیبت‌ها محبوس بود. می‌گویند پاندورا یک روز از سر کنجکاوی جعبه را باز گرد و مصیبت‌ها و غم‌ها از آن بیرون آمدند که تا ابدیت دامنگیر انسان‌ها شوند. پاندورا وقتی به اشتباه خود پی برد، صندوقچه را بست، اما دیگر دیر شده بود و تنها «امید‏» در جعبه ماند که مایۀ آرامش و تسلای نوع بشر باشد.

زنی که دارنده همۀ بلایا، غم‌ها، شومی‌ها و مصیبت‌هاست

امید یک احساس است، احساسی در مقابل ناامیدی که باور دستیابی به نتایج مثبت در پس رویدادها و حوادث زندگی را در ما برمی‌انگیزد. امید احساسی است که به ما می‌گوید به هر چیز که بخواهیم می‌توانیم دست پیدا کنیم و شرایط و رویدادها به سود ما تغییر پیدا می‌کنند. امید را نگاهی رو به جلو با اشتیاق و اطمینانی منطقی هم تعریف کرده‌اند. امید، الهام‌بخش، بشارت‌دهنده و نیروی پیشبرنده ماست.

در این پست می‌خواهم نگاهی به اصطلاح امید داشته باشم و امید را از دید علم مورد بررسی قرار دهم.

امید در شرایط نامناسب یا وقتی که دچار تردید در مورد نتایج کار یا تصمیمی هستیم به میدان می‌آید و با ارائه تصویری خوشایند، عملکردمان را بهبود می‌بخشد. امید عنصری کلیدی در بسیار از آثار ادبی کلاسیک و تخیلی است، در مذاهب مختلف امید به رستگاری و فردایی پر از عدالت و خوشبختی، یک اصل پذیرفته‌شده است، در دنیای سینما هم امید به صورت پایان‌های خوش پایان فیلم‌ها، نمود پیدا می‌کند.

زنی که دارنده همۀ بلایا، غم‌ها، شومی‌ها و مصیبت‌هاست

رستگاری از شاوشنگ

امید و خوشبینی هر دو جزئی از حالات ادراکی، احساسی و انگیزشی ما هستند و البته باید آن را از امید کاذب که فانتزی و خیالبافی رسیدن به چیزهای غیرمحتمل است، متمایز کرد.

جالب است بدانید در مورد امید، کتاب‌های علمی‌ای نوشته شده‌اند، یک محقق روانشناسی به نام «اسنایدر»، نویسنده یکی از این کتاب‌هاست، او در کتاب «روانشناسی امید»، تعریفی جامع‌تر از امید به دست داده است و آن را به صورت باور رسیدن به اهداف، تصور راه‌های مختلف برای دستیابی به آن و انگیزشی برای طی طریق و دستیابی به هدف تعریف کرده است. به صورت مختصر و مفید تعریف او از امید این است:

امید= اهداف + راه‌های رسیدن به اهداف + نیروی اراده و انگیزه طی کردن این راه‌ها.

زنی که دارنده همۀ بلایا، غم‌ها، شومی‌ها و مصیبت‌هاست

اما آیا دانش اعصاب یا نوروساینس هم در مورد امید چیزی برای گفتن دارد؟!

در وادی دانش اعصاب، در هنگام بررسی پدیده‌های مختلف، بلافاصله صحبت از میانجی‌های عصبی و بررسی میزان فعالیت‌های قسمت‌های مختلف مغز می‌شود.

یکی از جلوه‌های امید در پزشکی، «دارونماها» هستند، دارونماها موادی بدون اثر بر بیماری‌ها هستند که به بیماران به شکل دارو عرضه می‌شوند. جالب است که امید به بهبود یافتن باعث می‌شود، مثلا در یک بیمار پارکینسونی میزان فعالیت هسته‌های مخطط با دادن دارونما بیشتر شود و میزان درد بیماری، باز با درونما کم شود. از این لحاظ، دارونما با افزایش امید، باعث بهتر شدن بیمار می‌شود، اما مسلما امید بدون نیاز دارونما هم در زندگی همه ما مؤثر است.

زنی که دارنده همۀ بلایا، غم‌ها، شومی‌ها و مصیبت‌هاست

آیا میزان ترشح یا فعالیت میانجی عصبی خاصی در مغزهای آدم‌های امیدوار با مغزهای آدم‌های ناامید متفاوت است؟ در این مورد آزمایشی جالب روی میمون‌های انجام شد، محققان ۲۰ میمون را که در قفس‌های جدا از هم زندگی می‌کردند، آزاد کردند تا در کنار هم زندگی کنند. طبیعی است که این زندگی گروهی بلافاصله سلسله مراتب قدرت ایجاد می‌کند، میمون‌هایی بر دیگران چیزه می‌شوند و میمون‌هایی هم در زیر هرم قدرت جا خوش می‌کنند.

محققان میزان فعالیت گیرنده‌های دوپامینی را پیش و بعد از آزادسازی میمون‌ها با اسکن مغزی مورد بررسی قرار دادند، معلوم شد آن دسته میمون‌هایی که در رأس هرم قدرت قرار گرفته بودند، ۲۰ درصد میزان فعالیت گیرنده‌های دوپامینی‌شان افزایش یافته بود.

اینجا بود که محققان شک کردند که دوپامین که تأثیرش در انبوهی از بیماری‌های عصبی و اختلالات روانشناسی مانند جامعه‌هراسی، سندرم تورت، پارکینسون، شیزوفرنی، بیش فعالی/نقصان توجه و وابستگی به داروها و مواد ثابت شده است، در امید و تلاش برای موفقیت هم نقش داشته باشد.

اما مکانیسم‌های عصبی و روانشناسی بسیار پیچیده‌تر از آن هستند که تنها با با یک میانجی عصبی خاص و یا افزایش فعالیت گیرنده آن بتوانیم آنها را توضیح بدهیم. اگر این پدیده‌ها اینقدر ساده بودند، ما می توانستیم با خوردن یک قرص، سطح دوپامین مغز آدم‌های بدبین را افزایش دهیم و به یکباره آنها را مبدل به آدم‌های امیدوار کنیم.

از دید دانش اعصاب neuroscience و جامعه‌ناشی، انسان‌های بیش از آنکه واقع‌بین باشند، خوش‌بین هستند و عادت دارند که به آینده امیدوار باشند. معمولا توقع ما این است که روند رویدادها در آینده بهتر از امروز باشد و چرخ روزگار بهتر از امروز برایمان بچرخد. ما عادت نداریم که وقتی به آینده فکر کنیم، احتمال مبتلا شدن به سرطان، جدا شدن از یار یا از دست دادن کار را در نظر بگیریم، در عوض دوست داریم عمری طولانی توأم با سلامتی و شغلی پردرآمدتر برای خود در نظر بگیریم.

زنی که دارنده همۀ بلایا، غم‌ها، شومی‌ها و مصیبت‌هاست

امید به آینده و خوشبینی، در همه نژادها و مذاهب و کشورهایی با سطوح متفاوت اجتماعی- اقتصادی عمومیت دارد. از این لحاظ همان طور که بچه‌مدرسه‌ای‌ها، به صورت مرتب جملات بیش از حد خوشبینانه با شروع «وقتی بزرگ شدم» می‌گویند، پا به سن گذاشته‌ها هم عموما دوست دارند که نیمه پر لیوان را ببینند.

ما موجوداتی هستیم در کشاکش جنگ‌های خشونت‌آمیز، رکود اقتصادی و بلایای طبیعی هم عادت به خوشبینی را از دست نمی‌دهیم. امید بیش از حد به آینده در عین حال که می‌تواند باعث غفلت کردن ما از چک‌آپ‌های دوره‌ای، پس‌انداز یا استفاده از کرم‌های ضد آفتاب شود، نقشی محافظتی و الهام‌بخش هم دارد، «امید» باعث حرکت ما رو به جلو و پرهیز از ایستایی می‌شود، اگر امیدی نبود، پیشینیان ما هیچ وقت خطر ترک کردن غارها و ایجاد شهرهای بزرگ را به جان نمی‌خریدند و هنوز هم ما در آرزوی نور و گرما بودیم.

زنی که دارنده همۀ بلایا، غم‌ها، شومی‌ها و مصیبت‌هاست

ما برای پیشرفت، نیاز به تصور واقعیت‌های جایگزین را داریم، واقعیت‌های که نیکوتر از واقعیت حاضر باشند، ما نیاز داریم که باور کنیم این تصورات قابل دسترسی هستند. این ایمان انگیزه‌ای برای دستیابی به اهدافمان می‌شود.

حتی اگر فردای بهتر، چیزی بیشتر از یک توهم نباشد، امید و خوشبینی، فواید آشکاری برای اکنون ما دارد. امید باعث آسودگی ذهن‌ها ما می‌شود، تنش را پایین می‌آورد و حتی سلامت فیزیکی ما را بهتر می‌کند. پژوهشگرانی که روی بیماران مبتلا به ناراحتی قلبی کار می‌کنند، دریافته‌اند که آن دسته از بیماران که خوشبین‌تر از بقیه هستند، با ورزش بیشتر، رژیم غذایی کم چربی و رعایت بهتر دستورات پزشکی، احتمال مرگ ناشی از بیماری عروق کرونری را در خود کمتر می‌کنند. حتی آن دسته از بیماران مبتلا به سرطان که امیدواتر از بقیه هستند، بیش از بقیه با بیماری‌شان مبارزه می‌کنند و بیشتر تاب می‌آورند.

زنی که دارنده همۀ بلایا، غم‌ها، شومی‌ها و مصیبت‌هاست

همه چیزهایی که گفته شد، ما را به این فکر می‌اندازند که شاید امید در سیر تکامل در مغزهای ما نقش بسته باشد. در حقیقت، مغزهای ما طوری ساخته شده‌اند که کارکردی رو به جلو داشته باشند و در گذشته اسیر نباشند.

سیم‌پیچی‌های امید

دانشمندانی که روی حافظه کار می‌کنند، دریافته‌اند که کارکرد حافظه ما ضبط ساده گذشته و پخش دوباره آن به مانند یک نوار یا فیلم ویدئویی نیست. بخشی از کارکرد حافظه ما این است که سناریوهای آینده را در ذهن بسازد، این کارکرد، بر یادآوری گذشته هم اثر می‌گذارد و حافظه ما را مستعد بازسازی و تحریف گذشته می‌کند و سبب می‌شود که جزئیاتی را حذف کنیم و حتی چیزهایی را به رویدادهای گذشته اضافه کنیم.

یکی از مهارت‌ها و استعدادهایی که نوع بشر دارد، توانایی سفرهای زمانی ذهنی است. اشتباه نکنید این مهارت را همه ما داریم و تنها نویسندگان داستان‌های علمی-تخیلی نیستند که می‌توانند با موفقیت سفر زمانی ذهنی کنند. ما بدون اینکه قادر به سفر زمانی ذهنی باشیم، شانس بقا نداریم. این توانایی به ما امکان برنامه‌ریزی و ذخیره کردن غذا و منابع برای مواقع ضروری را می‌دهد، همچنان که به ما انگیزه کار دشوار به امید دریافت پاداش آتی را می‌دهد. همین توانایی تصور و سفر زمانی است که به ما امکان پیشبینی تأثیر فعالیت‌های کنونی‌‌مان را بر نسل‌های آینده می‌دهند. بدون این توانایی ما نه نگران روند گرم شدن جهانی اب و هوا بودیم و نه تلاشی برای زندگی سالم می‌کردیم.

قسمتی از توانایی دیدن آینده در مغز، بر عهده هیپوکامپ است. هیپوکامپ در روند حافظه، نقشی اساسی دارد. بیمارانی که این قسمت از مغزشان آسیب دیده باشد، نمی‌توانند گذشته را به خاطر بیاورند و در عین حال قادر به تصویرسازی جزئیات سناریوهای آینده هم نیستند.

زنی که دارنده همۀ بلایا، غم‌ها، شومی‌ها و مصیبت‌هاست

اما چرا مایی که قادر به دیدن آینده هستیم، تصویر مرگ را نمی‌بینیم و علم به اینکه مرگ سرنوشت همه ماست، بر فعالیت‌های کنونی‌مان سایه نمی‌اندازد؟ باید گفت که ما در آینده‌بینی، خوشبین هستیم و حتی هنگامی که به رویدادهای ناگوار محتمل هم فکر می‌کنیم، مغزمان بر راه‌های پرهیز از آنها متمرکز می‌شود.

یک دانشمند علوم اعصاب به نام الیزابت فلپس، این نظریه را ارائه کرده است که امید ذاتی ما از ارتباطات عصبی بین کورتکس پیشانی مغزمان با نواحی خاصی از مغز که در زیر کورتکس واقع هستند، ناشی می‌شود.

قشر پیشانی مغز، قسمتی از مغز است که در انسان‌ها بیش از پستانداران دیگر، تکامل پیدا کرده است و بسیاری از کارهای پیچیده مانند مهارت‌های زبانی و برنامه‌ریزی برای رسیدن اهداف در همین قسمت انجام می‌شود.

در یک آزمایش جالب، تعدادی داوطلب انتخاب شد و از آنها خواسته شد که به چیزهایی که ممکن است در آینده برای آنها اتفاق بیفتد فکر کنند، در همیین حین فعالیت مغز آنها با MRI عمکردی یا fMRI مورد بررسی قرار گرفت. از دسته‌های از سوژه‌های آزمایش خواسته شد که به چیزهای خوشایند فکر کنند و از دسته دیگر تقاضا شد که به چیزهای ناگوار محتمل فکر کنند.

نتیجه آزمایش نشان داد که دو قسمت از مغز در هنگام تصور آینده بیش از بقیه فعال می‌شوند: آمیگدال و قسمتی از قشر مغز به نام rostral anterior cingulate cortex که ما به اختصار به آن rACC می‌گوییم.

زنی که دارنده همۀ بلایا، غم‌ها، شومی‌ها و مصیبت‌هاست

آمیگدال، قسمت کوچکی از مغز است که در عمق مغز قرار گرفته و وظیفه پردازش احساسات را برعهده دارد و rACC قسمتی از قشر پیشانی مغز است که احساسات و انگیزه را تعدیل می‌کند. rACC به صورت انتخابی، جریان احساسات مثبت را تسهیل می‌کند، هر چه فردی خوشبین‌تر باشد، فعالیت آمیگدال و rACC و میزان ارتباط آنها با هم بیشتر است.

زنی که دارنده همۀ بلایا، غم‌ها، شومی‌ها و مصیبت‌هاست

جالب است که در افرادی که مبتلا به افسردگی هستند، فعالیت همین دو قسمت کمتر می‌شود. کسانی که افسردگی شدید دارند، بدبین هستند و آینده را بدتر از حال تصور می‌کنند.

سلول‌های عصبی ما در کد کردن اطلاعات خوشایند و ناخوشایند، به صورت تبعیض‌آمیزی تمایل به اطلاعات خوشایند دارند، مثلا وقتی شما خبر موفقیت بزرگ کسی مثل مارک زاکربرگ -مؤسس فیس‌بوک- را می‌شنوید، ناخودآگاه مغزتان به شما می‌گوید که شاید روزی به ابتکاری، به موفقیتی مشابه دست پیدا کنید، اما زمانی که خبر زمین خوردن و از هم پاشیدن زندگی دوستی را می‌شنوید، مغز شما آینده‌ای مشابه او را برایتان شبیه‌سازی نمی‌کند.

این تفاوت شگرف، ریشه در روند تکامل دارد، خوشبین‌ها در طبیعت در طول زمان شانش بقای بیشتری داشتند و این انتخاب طبیعی باعث شده است که مغزهای ما به خودی خود امیدوار و خوشبین باشند.

زنی که دارنده همۀ بلایا، غم‌ها، شومی‌ها و مصیبت‌هاست

اما بد نیست، حالا که از امید در این پست صحبت کردم، پست را با نوشتن در مورد تابلوی مشهور امید به پایان ببرم.

زنی که دارنده همۀ بلایا، غم‌ها، شومی‌ها و مصیبت‌هاست

تابلوی امید را «جورج فردریک واتس» در سال ۱۸۸۶ کشید، در این تابلو اگر خوب دقت کنید، به صورت تمثیلی امید در قالب زنی مجسم شده است که روی کره‌ای نشسته است، چشم‌بندی بر چشم دارد، چنگی در دست دارد که تنها یک رشته سالم دارد، او به جلو خم شده است، سرش را به طرف آلت موسیقی گرفته است، شاید به خاطر اینکه بتواند نوای ضعیف موسیقی برخاسته از تک‌تار سالم را بشنود.

زنی که دارنده همۀ بلایا، غم‌ها، شومی‌ها و مصیبت‌هاست

جالب است بدانید که نلسون ماندلا بر دیوار سلولش در زندان جزیره روبن، زندانی که ۱۸ سال در آن سر کرد، نسخه چاپی این تابلو را آویخته بود. همچنین گفته می‌شود متعاقب ناکامی مصر در جنگ شش روزه، دولت مصر به سربازان ارتش کپی‌هایی از همین تابلو داد تا امید به آینده را در دل آنها زنده نگاه دارد.
یک پزشک

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار