«تابناک باتو»؛ در سال ۱۸۹۴ در بریتانیا، اتفاقی غیرمنتظره رخ داد. در انتخابات شوراهای محله در ناتینگهایمشایر، یک زن تصمیم گرفت که برای ورود به شورای محله نامزد شود. در روزگاری که زنان اصلا حق رأی نداشتند، چه رسد به خیال ورود به نهادهای حقوقی و اجرایی.
لیدی لارا ریدینگ، همسر یک اسقف بود. زنی که به نیکوکاری در میان مردم محل شهره بود. در کمال حیرت همه، لیدی لارا ریدینگ نه تنها دست از حضور در این رقابت نکشید، که در انتخاباتی که زنان حق شرکت نداشتند، برنده شد و اولین زنی بود که وارد شوراهای محله شد. دو مرد دیگری که رقبای او بودند، هر دو مردانی بانفوذ بودند و یکی از آنها اصلا کشیش کلیسای اصلی منطقه بود.
یکی از بزرگترین «خانههای کار» انگلستان در منطقه ناتینگهایمشایر بود. این «خانههای کار» در بریتانیا، مناطقی بود برای افراد بسیار فقیری که توان و امکان این را نداشتند که سقفی برای خود فراهم کنند. آنها وارد این خانههای کار میشدند و در برابر تختی برای خواب و سه وعده غذا، قبول میکردند سخت جان بکنند و کار کنند. شیفتهای کاری بسیار طولانی بود، خانههای کار کثیف و آلوده و امکانات بسیار حداقلی و ناچیز بود. آدمهای زیادی در اثر حجم وحشتناک کار، سوءتغذیه و بیماری خیلی زود در این «خانههای کار» جان میسپردند.
لیدی لارا ریدینگ یکی از اولین مقامات محلی است که به اعتراض علیه این وضعیت دست زد. سرزده به بازدید از «خانه کار» در محله خود رفت و گزارش مفصلی برای مقامات بالاتر نوشت و وضعیت را «اسفبار و اسباب خجالت» توصیف کرد. در میان هول و هراس مدیران خانه کار، صاف به آشپزخانه رفت و تکهای از «گوشتی» که برای غذای ساکنان درست شده بود را در دهان گذاشت. در گزارش خود نوشت که گوشت، پر از چربی و دنبه بود و بوی نامطبوعی میداد.
در جلسات شورای محله مدام در حال سروکلهزدن و بحث با دیگر اعضای شورا بود که وضعیت اسفناک «خانه کار» محله براشون اهمیت چندانی نداشت و اولویت نبود. در جلسات مدام بحث و استدلال و سعی میکرد، دیگران راقانع کند تا تصویب کنند که وضعیت بهداشت و غذای این «خانه کار» بهبود پیدا کند، بودجهای تأمین شود تا تخت و پتوهای بهتری برای آنجا خریداری و این امکان فراهم شود که پزشکی ساکنان بیمار «خانه کار» را معاینه کند.
در اقدامی غیرمنتظره، اهالی محله ناگهان دیدند که لیدی ریدینگ، بچههای ژولیده ساکن این خانه کار را برای چای عصرانه به خانه خود دعوت میکند و گاه با اتوموبیل به سراغ زنان سالخورده این خانهها میرود و آنها را برای گردش بیرون میبرد. بعضی از او انتقاد میکردند که این کارها در شأن یک بانوی خوشنام و همسر اسقف نیست و نباید با این «پاپتیها» معاشرت کند. برای این حرفها ترهای هم خرد نمیکرد و میگفت به جای این انتقادها، به فکر بهبود اوضاع ساکنان این خانهها باشید.
وقتی فهمید زن جوانی از ساکنان «خانه کار» محله در شرف مرگ است، شبانه به بالین او رفت و ساعتها بالای سر او نشست تا زن جوان در تنهایی چشم از جهان فرو نبندد. لیدی ریدینگ برنامههای خیریه راه میانداخت و به خصوص زنان محله را تشویق میکرد که لباس و پتو اهدا کنند تا آنها را به ساکنان «خانه کار» محله تحویل دهد.
حالا سالها بعد از تلاش و جان کندنهای او در ناتینگهایمشایر، پرترهای از او در «گالری ملی پرتره» در بریتانیا نصب شده است. در یادبود و ستایش از زنی که در روزگاری که هنوز زنان حق رای نداشتند، وارد شورای محل شد و یک دم از رسیدگی به احوال محرومان محله غافل نشد.