«اختصاصی تابناک باتو»؛ در جامعهی ما، رفتاری وجود دارد که تبدیل به یک عادت روزمره شده است و این رفتار، چیزی نیست جز به دنبال مقصر گشتن. یافتن مقصر اصلی در هر ماجرایی به یک دغدغهی دائمی بدل شده و یک تشویش ذهنی ناخودآگاه را در وجود همهی ما پدید آورده است. به راستی مقصر اصلی کیست؟
چرا ما مستثنا هستیم؟
یکی از عادات همیشگی ما این است که در زمان مواجهه با مشکلات و کاستیها، چشم خود را با محوریت خودمان به اطراف میگردانیم تا در کمترین زمان ممکن، مقصر اصلی را پیدا کنیم.
موضوع اساسیتری که باید پیش از یافتن مقصر اصلی در آن کنکاش کنیم، این است که چرا در اغلب مواقع مقصر اصلی و یا شاید هم مقصر تمام و کمال ماجرا، دیگران هستند. گویا مردم نکتهی ریز اما مهمی را فراموش کردهاند و آن اینکه خود جزوی از این جامعه هستند و اغلب در زمان بررسی ابعاد مختلف یک ماجرا، خود را یکی از مردم به شمار نمیآورند. شاید به همین دلیل است که اغلب مواقع ما مقصر نیستیم، چون کلاً ما نیستیم!
از افزایش قیمت ارز یا همان کاهش ارزش پول ملی در برابر ارزهای خارجی گلایه میکنیم و زمین و زمان را مقصر میدانیم اما آیا خبر داریم که روز قبل در صف خرید بدون هدف ارز ایستاده بودیم؟
از افزایش قیمت پوشک و دستمال کاغذی شاکی بودیم اما به یاد نمیآوریم با چه قدرت و سرعتی قفسههای فروشگاه را خالی از هر گونه پوشک و دستمال کاغذی کردیم و این پیام را به تولیدکنندگان دادیم که توان تولید شما از نیاز ما عقب افتاده و عرضه جوابگوی تقاضا نیست؟
از افزایش قیمت بنزین ناراحت بودیم و از شدت حزن و اندوه، شب قبل را در صفوف چند کیلومتری پمپ بنزین گذراندیم؟
آیا وقتی فردی را برای انجام کار یا مسئولیتی انتخاب میکنیم یا به او اجازه میدهیم که مسئولیتی را به عهده بگیرد، تمام کاستیها به عهدهی او خواهد بود و ما دیگر مقصر نیستیم؟ آیا کسانی که اجازه میدهند شخصی مسئولیت کاری را به عهده بگیرد، مقصر نیستند؟
و هزاران پرسش و شکایت دیگر از همین جنس ...
از ماست که بر ماست؟
آیا گاهی از ماست که بر ماست؟ بازخوانی این شعر تأمل برانگیز از ملک الشعرای بهار شاید پاسخی برای این ابهامات باشد:
این دود سیه فام که از بام وطن خاست ... از ماست که بر ماست
وین شعله سوزان که برآمد ز چپ و راست ... از ماست که بر ماست
جان گر به لب ما رسد، از غیر ننالیم ... با کس نسگالیم
از خویش بنالیم که جان سخن اینجاست ... از ماست که بر ماست
واکنش انسانها برای قبول اشتباه خود، اساساً با سختی و مقاومت زیادی همراه است تا جایی که اغلب اشتباهات خود را انکار میکنیم تا هم به نوعی از زیر بار مسئولیت رهایی پیدا کنیم و هم دچار تحمل فشار حاصل از پذیرش اشتباه نشویم. باید بدانیم که پذیرش اشتباه، آغازی برای جبران و عدم پذیرش آن، اصراری برای دوام زیان است.
چه باید کرد؟
خداوند در آیهی 11 سوره رعد چنین میفرماید: «براى او فرشتگانى است كه پى در پى او را به فرمان خدا از پيش رو و از پشت سرش پاسدارى مى كنند در حقيقت خدا حال قومى را تغيير نمى دهد تا آنان حال خود را تغيير دهند و چون خدا براى قومى آسيبى بخواهد هيچ برگشتى براى آن نيست و غير از او حمايتگرى براى آنان نخواهد بود.»
با توجه به همین آیهی روشن و آگاهیبخش، میتوان دریافت که هیچ راهی به جز تغییر حال خود نداریم و اگر خواهان تغییر این وضعیت هستیم، میبایست ابتدا تغییر را از خودمان آغاز کنیم. اگر این عادت «همیشه تقصیر دیگران است» را کنار بگذاریم و اصلاح را از خودمان شروع کنیم، به تدریج به سوی یک مدینهی فاضله یا همان آرمانشهر پیش خواهیم رفت و اگر هم تصمیم بگیریم که همچنان بر این عادت همیشگی خود اصرار بورزیم، انتخابی جز تحمل تمام مصائب و گرفتاریهای فعلی و بعدی نخواهیم داشت.
آیا وقت آن نرسیده است که یک بار برای همیشه با آغاز تغییرات در خود، تغییری شگرف و بنیادی در جامعه ایجاد کنیم تا آرمانشهر رویاهای خود را به حقیقت بدل کنیم؟
به قلم: وحید کوکبی حمیدپور