بِرد واچینگ سلطان صاحبقران
کد خبر: ۱۳۲۲۰۶
تعداد نظرات: ۲۴ نظر
تاریخ انتشار: 2019 January 03    -    ۱۳ دی ۱۳۹۷ - ۰۷:۳۳
سلطان صاحبقِران در روز چهارشنبه مصادف با 21 رجب سال 1305 ق. با امکانات آن زمان مثل کالسکه طی طریق نموده و خود را به آن مکان می رساند و در دفتر خاطراتش پرنده نگری شاهانه را بدین صورت در تاریخ ثبت می کند: «روى تپه بلندى به صحرا و دريا، دوربين‏ انداختم.

بِرد واچینگ سلطان صاحبقران   اختصاصی «تابناک باتو» ـ «بِرد واچینگ» (Birdwatching) یا همان «پرنده نِگری» شاخه ای از بوم گردی و طبیعت گردی است که امروزه در سرتاسر دنیا از جمله ایران، طرفداران پر و پا قرص فراوانی دارد. پرنده نگرها با عسکبرداری یا مشاهده پرندگان با چشم یا دوربین، خود را غرق در دنیای شگفت انگیز این آفریدگان زیبا می کنند و لحظه ها و ساعاتی را از دنیای شلوغ و پرهیاهوی امروزی فاصله می گیرند و در درون خود به آرامش وصف ناپذیری می رسند.

بِرد واچینگ سلطان صاحبقران

«ناصرالدین شاه قاجار» (م.1275 ش.) معروف به «سلطان صاحبقِران»، صرف نظر از صفت های شاهانه یا ظالمانه وی، در ماه رجب سال 1305 قمری مطابق با فروردین ماه سال 1267 شمسی، کاری کرده که می توان او را با اندکی اغماض از قدیمی ترین کسانی برشمرد که در ایران «بِرد واچینگ» یا همان «پرنده نگری» انجام داده و بی گمان از آن لذت فراوان نیز برده است.

بِرد واچینگ سلطان صاحبقران

ناصر الدین شاه در سفرنامه خود در مورد انگیزه اش در این زمینه نوشته است: «...از «درياچه قم» و مرغ هاش خيلى تعريف كردند، ميل كرديم كه ما هم چند روزى برويم «على‏آباد» (روستایی بین تهران و قم و مشرف به دریاچه حوض سلطان و تالاب فصلی مره) و درياچه را تماشا كنيم.»[1]

بِرد واچینگ سلطان صاحبقران

سلطان صاحبقِران در روز چهارشنبه مصادف با 21 رجب سال 1305 ق. با امکانات آن زمان مثل کالسکه طی طریق نموده و خود را به آن مکان می رساند و در دفتر خاطراتش پرنده نگری شاهانه را بدین صورت در تاریخ ثبت می کند: «روى تپه بلندى به صحرا و دريا، دوربين‏ انداختم. به قدر صد هزار مرغ روى دريا ديدم. يك مرغ بسياربسيار بزرگى ديدم كه خيلى بزرگ بود و تمام اين مرغ قرمز بود. سواى سرهاى بال آن ها كه كمى سفيد مى‏زد ولى ساير جاهاى مرغ ها حتى پاهاى آن ها قرمز بود. سواى اين نوع، طورهاى ديگر هم مرغابى روى دريا ديده شد. ‏»[2]

بِرد واچینگ سلطان صاحبقران

فردای آن روز یعنی روز پنجشنبه، شاه ایران پا را فراتر از «بِرد واچینگ» می گذارد و گویی از دیدن آن ها به طور کامل ارضاء نمی شود بلکه تصمیم به کشتن پرندگان دریاچه و تصاحب بیشتر آن ها به خصوص آن پرنده بزرگ ِقرمز رنگ به تعبیر خود می گیرد.

وی در این فقره چنین مرقوم نموده است: «... رانديم تا رسيديم به دريا. دو تا «هوبَرِه»[3]دويست قدم به دريا مانده نشسته بودند. از كالسكه پياده شديم. با «ميرزا محمد خان» و «ساعد الدوله» و غيره خواستم هوبره‏ها را بزنيم، بَر ندادند. پدرسوخته‏ها زود برخاسته پريدند. خيلى پياده راه رفتم. خسته شدم. [دریاچه] مرغ هاى بزرگ قرمز داشت كه هر وقت مى‏ايستادند به قدر آدم بودند. خواستم از آن ها بزنم، آن ها هم بَر ندادند. از دور چند گلوله انداختم نخورد.»[ 4 ]

عصر همان پنج شنبه بعد از آن که ناهار شاهانه برای او تدارک دیده می شود، خشمگین و ناراحت از این که موفق به شکار پرنده قرمزِ بزرگ جثّه نشده، دوباره عزم خود را برای شکار آن ها جزم می کند.
«خودمان سوار اسب شده رفتيم عقب (دنبال) مرغ هاى قرمز و [مرغ های] سفيد كه بزنيم. باز چند تير گلوله انداختم نخورد.»[ 5]

بعد از شکست مجدد ناصرالدین شاه در شکار مرغ بزرگ قرمز رنگ، شاه در بازگشت به دو تن از همراهان خود به نام «مجد الدوله» و «آقا مردک» چنین دستور می دهد: «برويد از اين مرغ هاى سفيد و قرمزِ بزرگِ بزرگ بزنيد، [پس]آن ها رفتند.»[6]

ظاهرا آن ها نیز در زمینه شکار پرنده بزرگ قرمز رنگ ناموفق بوده اند، والا شاه قاجار در سفرنامه خود از موفقیت آن دو در شکار آن پرندگان یاد می نمود. القصه، دو روز بعد در خاطراتی که شاه در روز شنبه 24 رجب نوشته، ظاهرا اسم پرنده بزرگ قرمز رنگ را از برخی همراهان و ملازمان خود شنیده،کشف نموده و در خصوص آن نوشته است:
«امروز «اكبرى» و «ابو الحسن خان» و «جوجه» و «محمد حسن ميرزا پسر اعتضاد السلطنه» كه پيش ‏آمده‏اند يك «پَخلان» از اين مرغ هاى قرمز كه در دريا بود توى «رودخانه ساوه»[نیز] ديده بودند. از نزديك هرچه با چارپاره تفنگ انداخته بودند نزده بودند.»[7]

احتمال زیاد کلمه «پَخلان» که در متن های بعدی «پاخلان» نیز نوشته شده از واژه های تُرکی باشد. به هر روی شاه ایران در این سفر خود موفق به شکار پخلان نمی شود ولی دست کم نام این پرنده را ظاهرا از طریق برخی ملازمان و همراهان خودکشف می نماید و این خودش موفقیت بزرگی است زیرا دیگر مجبور نبوده که بگوید یا بنویسد: « مرغ[قرمز] بسياربسيار قرمز بزرگ» یا «مرغ های قرمزِ بزرگ ِبزرگ»!

از قدیم گفته اند که انسان از هر چیزی منع شود نسبت به آن حریص تر و مشتاق تر می شود بنابراین حرص شکار کردن «پَخلان» همان مرغ قرمز رنگِ بزرگ جثه در وجود سلطان صاحبقران باقی می ماند و بدین مناسبت افزایش می یابد تا این که حدود یک هفته بعد در دوم ماه شعبان مرتبط با همین موضوع دوباره دست به کار و همچنین دست به قلم می شود: «... «مجد الدوله»، «معير»، «آقا مسى»، «جوجه»، «موجه»، «دولچه»، «مولچه»، همه سوار بودند، اول پسر ميرشكار آمد، گفت پَخلان‏ هست اما خيلى دور است، آنجا كه ديروز ناهار خورديد پخلان‏ هست. رانديم... من و ميرزا محمد خان و آغا بشارت و آقا بيك نايب ميرزا آقاى تفنگدارها، تفنگ ها را برداشته سوار شده رانديم، رانديم تا رسيديم لب دريا. ...على خان پسر ميرشكار را فرستاديم برود، پخلان‏ها را سر بزند (یعنی ببیند هستند یا خیر)، رفت، سر زد، يك دفعه به قدر سيصد پخلان پريد، روى هوا قرمز شد، هنوز به ما نرسيده، همه نشستند، دوباره على خان سر زد، اين دفعه بد سر زد، پخلان ها پريدند، ميان‏بُر رفتند رو به دريا، خيلى جِر آمدم (اعصابم خرد شد، حالم گرفته شد)، يك دسته ديگر نشسته بودند، سوار شده خيلى رانديم، كم مانده بود برسيم، آن ها هم پريدند، دو تا نپريدند، نشسته بودند رفتيم براى آنها، به چارپاره‏رَس هم رسيديم، دو تير چارپاره انداختم نخورد، پريدند، رفتند، خيلى كسل شدم و جِر آمدم‏ بعضى رفته بودند شكار، پنج ساعت به غروب مانده بود، گفتم جا انداختند، دراز كشيدم، اما خوابم نبرد، وقتى من خواب بودم، همان دو تا پخلان آمده بودند، از بالاى سر ما گذشتند...«ميرزا محمد خان» هم با تفنگ آمده بود، همين‏كه ديده بود من دراز كشيدم ديگر به من نگفته بود. خيلى جر آمدم،[از ناراحتی] يك ساعت دراز كشيدم.»[8]

ناصر الدین شاه در ادامه خاطرات خود در وصف دریاچه قم به پخلان ها اشاره کرده و آن ها را این چنین وصف کرده است: «در اين وقت هم از انواع مرغ هاى آبى موجود بود، خصوصا مرغى ملاحظه شد كه پاهاى نازك بسيار بلندى داشت، از لك‏لك بزرگتر است، وقتى نشسته بود، به‏نظر سفيد مى‏نمود، ولى چون پرواز مى‏كردند، پرهاى زير شكم و زير بال هايشان قرمز بود. از اين نوع مرغ ها يك مرتبه صدصد پرواز مى‏كردند، اما به نظام، مثل اين‏كه يك فوج سرباز منظمى حركت نمايد و در وقت پرواز يك صدا و آواز مخصوصى داشتند كه به گوش‏ مثل نواى موزيك بسيار خوش‏مطبوعى مى‏آمد. صيد اين مرغ ها چون از انسان خيلى وحشت دارند و در ميان آب مى‏نشينند و زياد نزديك به ساحل نمى‏شوند، خيلى دشوار است، شكارچى خود را به تيررس تفنگ مى‏رساند، اما اين ها از وحشتى كه دارند زود پرواز مى‏كنند.»[9]

باری، پخلان ذهن شاه ایران را به خود مشغول کرده بود، روزها و ماه ها می گذرد تا این که چهار سال بعد پادشاه دوباره در حسرت شکار پخلان، همان پرنده بزرگ جثه قرمز رنگ، در تاریخ چهارشنبه 21 شوال 1309 ق. مطابق با ماه اردیبهشت، دوباره به همان منطقه در نزدیکی قم حضور پیدا می کند و شرح اتفاقات را چنین می نویسد:
«رسيديم به كنار دريا، هيچ تصور نمى‏كرديم، حالا در اين جا مرغ پاخلان به‏هم برسد، پاخلان‏ زيادى ديديم اطراف دريا در حركت و پرواز بودند، چون مستعد شكار نبوديم‏، چند تير سرسرى انداختيم، نخورد... بعد در چادر قدرى استراحت كرديم. از قرارى كه عرض كردند، وقت استراحت ما پاخلان‏ زيادى تا نزديكى آنجا آمده، ولى كسى صيد نكرده بود. چاى و عصرانه خورده باز رفتيم به كنار دريا، يك دسته پاخلان زيادى آمدند طرف دست چپ نشستند. «ميرزا محمد خان» و «شاپور ميرزا» را فرستاديم كه بروند سر بزنند، رفتند بد سر زدند، پاخلان ها از روبرويشان بيرون آمده رفتند، باز نشد تفنگ بيندازيم‏.»[10]

باز هم شاه در شکار پخلان از پخلان ها شکست می خورد به همین خاطر در ادامه خاطرات خود، یادداشتی در حاشیه در مورد پخلان (پاخلان) نوشته که در آن عجز او از شکار این پرنده برای مخاطب به نیکی استفاده می شود.
«پاخلان مرغى است خيلى بزرگ، گردن و پايش هم خيلى دراز است. رنگش سفيد و روى بال ها و زير بال هايش قرمز است. وقتى ايستاده است به‏قدر يك آدم است. خيلى مرغ باهوشى است. نمى‏توان به او نزديك شده و صيد نمود. كنار اين درياچه زياد است در تابستان ها ييلاق مى‏رود.»[11]

بحث و بررسی

1. قلم ناصرالدین شاه در نوشتن سفرنامه و خاطرات بسیار روان و ساده است و این خود یک مزیت در فن نویسندگی به شمار می رود.

2. از بررسی زندگی شخصی ناصر الدین شاه چنین برمی آید که به مسأله شکار به خصوص شکار پرندگان علاقه وافری داشته است.

3. از ظاهر خاطرات ناصر الدین شاه استفاده می شود که موفق به شکار پخلان در منطقه دریاچه قم نشده و با همه تلاشی که کرده، حسرت شکار آن پرندگان قرمز بزرگ در آن جا بر دلش مانده و کار او در حد پرنده نگری باقی مانده و فراتر نرفته است. ولی عجیب آن که «دوستعلی خان معیر الممالک» در خاطرات خودش در همان سفر نوشته است :« شاه با گلوله دو قو، چهار پاخلان و چهار مرغ سقا زده بود.»[12]

4. در ابتدا آوردیم که ناصرالدین شاه در خاطراتش نوشته: «... از «درياچه قم» و مرغ هاش خيلى تعريف كردند...» و سپس نوشته: «چند روزى برويم «على‏آباد» و درياچه را تماشا كنيم» و همچنین با توجه به این که شاه ایران از «راه دولتی» در آن زمان عبور می کرده و از سویی آن زمان مطابق با فصل بهار و ماه فروردین بوده است به احتمال زیاد مقصودش از دریاچه، مجموع دریاچه «حوض سلطان» و «تالاب مره» متصل به آن بوده که این تالاب مره، فصلی است و در بهار با فراوانی بارش به دریاچه حوض سلطان می پیوندد و محل حضور پرندگان مهاجر از مناطق سردسیر جهان می شود و روستای علی آباد یاد شده نیز مُشرِف به آن ها است و الا مقصود از دریاچه قم نمی تواند آن «دریاچه نمک» قم باشد که بین سه استان سمنان، قم و اصفهان واقع شده است چون با روستای علی آباد نیز که در ابتدا ذکر شد، فاصله بسیاری دارد.

بِرد واچینگ سلطان صاحبقران

5. این عبارت را سلطان صاحبقران در ضمن خاطراتش بسیار خنده دار و کودکانه نوشته است: «يك مرغ بسيار بسيار بزرگى ديدم كه خيلى بزرگ بود» که البته نشان از تاکید و تعجب او از بزرگی و همچنین ناشناختگی آن پرنده قرمز رنگ برای او در آن سفر داشته است. در ضمن جمله با مزه «پدرسوخته‏ها زود برخاسته پريدند» که شاه در در حق هوبره ها گفته است در بطن خود نوعی تکبر شاهانه و همچنین طنز خاصی را نهفته دارد.

6. از ظاهر پیداست با مشخصاتی که در مورد پرنده بزرگ قرمز رنگ و همچنین بال و پر و ارتفاع آن جانور داده است به احتمال زیاد این پرنده، «فِلامینگو» (Flamingo ) بوده است که به همراه دیگر پرندگان از عرض های شمالی زمین و مناطق سردسیر هزاران کیلومتر طی طریق نموده و به ایران مهاجرت کرده بودند. ارتفاع فلامینگوها نسبت به بقیه پرنده ها نسبتا زیاد است و تا حدود یک متر و نیم می رسد چنان که در نظر شاه قاجار به قدر و اندازه آدم جلوه نموده است.گاهی طول بال فلامینگوها تا 170 سانتی متر نیز می رسد و هنوز هم به برخی دریاچه ها و تالاب های ایران مثل تالاب مره در قم کوچ می کنند.

بِرد واچینگ سلطان صاحبقران

5. فلامینگو کلمه ای اسپانیولی است که در زبان فارسی، «مرغ آتشی» یا «مرغ حسینی» به آن می گویند.کلمه پاخلان (پخلان) به احتمال زیاد نامواژه ای تُرکی است که در همان سفر سال 1305 ق. پادشاه قاجار از اسم اصل این پرندگان قرمز رنگ مطلع می شود و از آن به بعد به جای پرنده و مرغ قرمز بزرگ بزرگ به آن ها «پخلان» می گوید.

بِرد واچینگ سلطان صاحبقران

6. فلامینگو یا مرغ حسینی در اصل بال و پر سفید و پای قرمز دارد ولی به علت خوردن «آرتِمیا» (Artemia )که نوعی سخت پوست در دریاچه های شور است رنگ آن به رنگ قرمز و حالت آتشی تغییر پیدا می کند.

بِرد واچینگ سلطان صاحبقران

8.از تعداد تخمینی صد هزار تایی پرندگان قرمز(فلامینگو) و همین طور پرندگان سفید در دریاچه حوض سلطان قم بنا بر گزارش ناصر الدین شاه استفاده می شود که این دریاچه سابق بر این بستری مناسب و مهاجر پذیر برای پرندگان مناطق سردسیر کره زمین در زمان آن شاه بوده است در حالی که الان این مقدار پرنده اصلا در آن وجود ندارد و فلامینگوهای کمتری رویت و گزارش می شوند. نکته عجیب تر این است که چه طور ناصر الدین شاه نتوانسته این پرنده بزرگ جثه را شکار کند زیرا هم بزرگ بودن آن عامل مناسبی برای شکار شدن است و هم به حسب بزرگی و سنگینی پرنده ای نیست که بتواند یک دفعه از جا بپرد. بلکه پاهای بلند او برای این است که مقداری حالت دویدن بر روی آب و سپس پرواز و اوج گرفتن داشته باشد که با این اوصاف شکار آن بسیار راحت تر از بقیه پرندگان است.

بِرد واچینگ سلطان صاحبقران

8. با همه تفاصیل، وجود این متن تاریخی از شخص ناصر الدین شاه و سفر اختصاصی او بدین منظور و همچنین دیدن پرندگان مختلف با چشم و دوربین، نشانگر نوعی «بِردواچینگ سلطانِ صاحبقِران» در بیش از 130 سال پیش بوده است و قدمت و پیشینه این تفریح را در ایران برای ما بازگو می کند.

پی نوشت
[1] سفرهای ناصرالدین شاه به قم، سازمان اسناد ملی ایران، تهران، چاپ اول،1381 ش.، ص 83.[2] همان، ص 93.[3] پرنده ای با جثه متوسط و گردن دراز[4] سفرهای ناصرالدین شاه به قم، صص 94-95[5] همان، ص95[6] ص 95[7] ص 102[8] صص122- 123[9] صص 136-137[10] صص 186-187[11] ص 195 [12] ص 161

نویسنده و محقق: سید مرتضی میرسراجی

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲۴
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۱
آرش جهانشاهی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۰۳ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۳
4
28
تفاوت سلطان با شاه .... سلطان برای سلطنت و سلطه بر مردم و تاج و تختش از هیچ جنایت و ظلمی ابایی ندارد ومهم برایش مصلحت نظامش و سلطنتش است و نه منافع ملی .... اما شاه به معنای شهربان بوده و شاه واقعی مانند ( پس از اسلام را میگویم : یعغوب لیث صفاری ، برادران بویه ، شاه اسماعیل صفوی ، شاه عباس صفوی ، شاه طهماسب صفوی ، نادرشاه افشار ، کریمخان زند ، لطفعلی خان زند ، رضاشاه پهلوی) برای منافع ملی ایران محال است که آسودگی خود را ارجع بداند و پوتین بر پا و لباس رزم برتن از این سوی به آن سوی در تکاپو است و اصولا بر خلاف سلاطین فرصتی برای مجالس بزم و مشاعره و رقص و حرم سرا وخوردن بادمجان دور قاپچین و کباب کوبیده قجری و پرنده بازی پس از سرسره بازی و... ندارد پس خصلتهای کثیف سلاطین قاجار را به پادشاهان منصوب نکنید .
پاسخ ها
ناشناس
| |
۲۳:۲۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۳
شما فکر کنم مشکل شخصی با قاجار دارید. تاریخ را بخوانید می بینید که قاجار ها برای این مملکت چکار انجام داده اند. از بنایا های تاریخی شیراز بگیرید تا تهران
علیرضائی
| |
۰۷:۰۱ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۴
آفرین کاملا به جا و منطقی گفتید
فراهانى
| |
۰۹:۳۲ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۴
شدىدا موافقم
یک معلم تاریخ
| |
۱۰:۰۳ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۴
با نظر شما موافقم ولی در تاریخ باید یادبگیریم که خاکستری نگاه کنیم . مطلق نگری اشتباه است . ممنون آقای جهانشاهی
ناشناس
| |
۰۳:۴۳ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۵
گل گفتی
ناشناس
| |
۱۰:۱۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۵
قاجاریه مملکت ایران را دست کم 100 سال به عقب برد و دست استعمار را بر ایران دراز رد
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۸:۰۲ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۳
1
3
ما به فلامینگو میگیم پرنده لنگ دراز خیلی لنگ دراز
جون شما
الیاس
|
Germany
|
۲۰:۴۲ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۳
12
1
جهانشاهی خودت فهمیدی چی میگی؟
چنگیز جهانگیر
|
Turkey
|
۲۱:۰۹ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۳
14
2
سعی زیادی در ناموجه جلوه دادن سلسلۀ قاجار بصورت عمد انجام می گیرد و آنها را موجب از دست دادن خاک بعد از سالهای طولانی جنگ با روسها اعلام می کنند. در حالی که همین رضا پالانی مورد افتخار اینها ارتش بسیار قدرتمند اش ! و خودش که بسیار جنگجو !!! بود دوساعت نتوانستند در مقابل دو گروهان هندی دوام بیاورند و در هم مچاله شدند !
پاسخ ها
سجاد
| |
۰۸:۱۰ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۵
در خیانت و بی کفایتی قاجارها نباید شک کرد .
ناشناس
| |
۰۹:۳۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۵
همه که شبیه شما جنگاور نیستند چنگیوزخان
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۱۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۳
4
13
تف بر شاهان قاجار
معتضدی
|
Germany
|
۲۳:۲۴ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۳
1
2
پرنده نگری تازه مد شده در جهان ولی ناصرالدین شاه هزاران سال پیش پرنده نگر بوده
پاکه
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۶:۰۰ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۴
2
0
جالب بود با این دیدی که نسبت به این پادشاه راشتید
عادل
|
Germany
|
۰۶:۰۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۴
1
3
گوشت فلامینگو مگه حلاله؟
علیرضائی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۶:۵۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۴
3
10
با نظر اول آقاآرش کاملا موافقم . به چه جهت باید از سلاطین نامرد و قاجارهای وطن فروش حمایت بشه مگر همانزمان که این به اصتلاح ناصرالدین سلطان قاجار به فرنگ میرفت و در حال عیش و نوش بود مردم مصیبت زده ایران با مالاریا و قحطی و شپش سروکار نداشتند . ننگ بر قاجارها
محمدباقرحقگو
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۳۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۴
3
11
محمدباقرحقگو ضمن تشکر از نظر خوب اقاى جهانشاهى بايد اين نکته را اضافه کرد که قاجارها يکى از بدترين حکومت هاى تاريخ ايران هستند ولى همواره مردم عکس هاى انها را روى قلىان و نعلبکى ميندازند که کاملا اشتباه است و اميدوارم تجديد نظر کنند. اگر قرار است عکسى انداخته شود بايد عکس امير کبير باشد
سینا ترکمان
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۲۶ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۴
2
1
چرا به ناصرالدینشاه سلطان صاحبقران میگن
پاسخ ها
آرش جهانشاهی
| |
۱۳:۵۱ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۴
دست پیش رو گرفتند عقب نماند . قاجارها صرفا به علت مخالفت با حکومت پهلوی مورد حمایت توده ای ها و کومونیست مسلکها قرار دارند . وگرنه کیست که نداند مردم در زمان قاجارها بدبخت و مصیبت زده و بیمار و عقب نگاه داشته شده بودند و اندک اصلاحاتی هم که توسط مرحوم امیرکبیر انجام شد قجرها تاب نیاوردند و او را شهید کردند. ایران نزدیک به یک سوم از سرزمینهایش را در زمان همین قجرها بابت هزینه های عیش و نوش همین سلاطین پست قاجار از دست داد .حالا توی صاحبقرانیه یه کاخی از قبل مملکت فروشی ناصردین سلطان قجری برای خودش ساخته به خودش هم لقب داد ما سلطان صاحبقرانیم
ناشناس
| |
۰۹:۳۶ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۵
چون تا قرون آخر پول ملت را خرج عیاشیهاش کرد
فیروزه
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۳۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۴
1
5
هنوز هم اون محل پرنده های مهاجر می آیند یا به خاطر تغییرات اقلیمی دیگه نیستند؟ یه گزارش از وضعیت جدید اونجا هم میزاشتین بد نبود
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۱۶ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۵
2
4
قاجاریه قابل دفاع نیست و نمیشه هیچ کارش رو توجیح کرد.
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۵۷ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۵
2
0
پاخلان به معنی پا خم است یحتمل . درزبان جنوب به خم خل میگن
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار